یک اولین تجربه دیگه و یک آرزوی برآورده شده خیلی وقته آرزو داشتم پشت سر رهبر انقلاب نماز بخونم تا حالا نشده بود دیدار مردمی هم که رفته بودم خب اون هم وقت نماز برگذار نمیشه ولی به لطف سطح چهار خوندن و فصل امتحانات تهران بودم نماز جمعه رو شرکت کردم شور و هیجان مردم شعار هاشون همدلیشون دقت شون موقع خطبه خوندن رهبرف خانمایی که اولین بار بود نماز جمعه اومده بودن سوالشون از نحوه خوندن نماز بچه های کوچیک توی کالسکه ها و بغل پدر مادرشون سردی هوا وموندن مردم حتی زیر بارش گاه و بی گاه برف، صدای مزاحم بالگرد همه و همه تجربه اول و زیبایی بودن اما خودم، سرد بود و گاهی برف می اومد منم بی تجربه نه زیر اندازی برده بودم نه چادر نمازی (می خواستم ببرم هم نداشتم) رو موکت توی محوطه مصلی رو اسفالت یخ زدم گاهی کیفم زیر پاهام گذاشتم دیدم نشد دفترچه چیک نویسی تو کیفم داشتم نصفش کردم و زیر پام گذاشتم آخر سر هم ازدحام جمعیت جلوی مترو و منی که جز با مترو تهران جایی بلد نیستم برم (گوشیم اندروید نیست نمی تونم از نقشه های آنلاین استفاده کنم) دل به دریا زدم سوار اتوبوسهای که دم در شماره 9 بودن سوار شدم تا یه ایستگاه متروی فک کنم سر سبز و بعد چند بار خط عوض کردن اشتباه رفتن رسیدم خوابگاه خسته و کوفته خوابیدم
البته بگم صبح رسیدم رفتم نماز صبح مسجد 72 تن نزدیک ترمینال آزادی (غرب) خانمای بودن از شهرای اطراف تهران اومده بودن یا از قزوین برای شرکت در نماز جمعه و اونا بعد نماز صبح حدود هفت راه افتادن طرف مصلی ولی من اومدم خوابگاه و وسایل جابجا کردم و ساعت ده با مترو رفتم
در کل حس و حال و روحیه خوبی دارم هم به خاطر شرکت در نماز جمعه هم دیدن حضور و شور مردم و هم حرفای رهبر هر جند امتحان اصول نخوندنم و یادم میاد یه خورده قلقلکم میده ولی عالی بود می تونم بگم از سطح چهار قبول شدنم این همه شاد نشده بودم که امروز شاد شدم و شاکرم خدا رو به خاطر این نعمت واقعا حس خوشبختی دارم
برای ثبت در تاریخ جزوه اصولم هم باهام بود یه عکسم خواستم از دونه برف های رو چادرم عکس بگیرم که به خاطر کیفیت پایین دوربین گوشیم خوب نشده
سال ها پیش یه روز ی تصمیم گرفتم عکس نوشته (نمامتن) حدیث بنویسم سال 91 بود
اون موقع سایت های مختلفی عکس ها رو میذاشتم که الان نیستن و عکس نوشته هام چون جایی ذخیره نکرده بودم نموندن برام بعد ها عکس نوشته های که خودم درس می کردم باه همه نقصاش و عکس نوشته های حدیث از جاهای دیگه که دوس داشتم تو کلوب جمع می کردم که البته یه روزی رسید ظرفیت اونجا هم برام پر شد و دیگه نمی شد اونجا هم بذارم
با اینکه فک کنم اینجا هم ظرفیت محدود باشه ولی می خوام عکس نوشته های حدیثی خودم آلبوم کن هر از گاهی چند تایی بذارم با ترتیب تاریخی شون تا اینجا برام بمونن
یکی از مسائلی که این روز ها بعد از شروع ثبت نام برای نمایندگی مجلس، دستمایه نقد و طنز رسانه ها و فعالان فضای مجازی قرار گرفته ، ثبت نام فرزند یا بستگان مسئولین نظام به عنوان کاندید انتخابات مجلس شورای اسلامی و سوتی های مختلفی است که در مصاحبه های خود قبل یا بعد از ثبت نام میدهند.
از جمله این افراد همشهری ما و داماد رئیس جمهور هستن
یک نمونه همین تصویر :
البته این نقد فقط به همشهری ما وارد نیست خیلی از افرادی که ثبت نام می کنند نه در مورد قانون، نه در مورد قانون گذاری، نه در مورد حقوق و اصلاحاتش چیزی میدونن نه کسانی که به اون ها رای میدن میدونن مجلس چیه؟ وظیفه اش چیه؟ و در کل وظیفه نماینده چیه؟
یک بار در سال های دور در یک تریبون آزاد جوانی گفت: خیلی از این افرادی که کاندید انتخابات مجلس می شوند و بعد با انتخاب مردم وارد مجلس می شوند تا یاد بگیرند که «قانون عطف به ما سبق نمی شود» دوره نمایندگیشان تمام میشود. کنایه به اینکه این افراد با الفبای قانون هم آشنا نیستند و تا این الفبا را یاد بگیرند دوره تمام شده و افراد دیگری با این شرایط وارد مجلس خواهند شد و روز از نو
کاش افراد با ایمان که علاوه بر تعهد، تخصص هم دارند کاندید شوند و اگر این تقوا بین ثبت نام کنندگان نبود کاش مردم به افراد متخصص و متعهد رای دهند زیرا که به قول این نمامتن های فضای مجازی، اگر خدای نکرده اشتباه انتخاب کنیم نتیجه اشتباهمان روی صندلی قانون گذاری خواهد نشست و ملتی را به خاک سیاه خواهد نشاند.