دوست داشتنی های من







فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31




جستجو




محتواها


 << < فروردین 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



موتور جستجوی امین


جستجو


چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟؟؟؟!!!! ...

دیروز فیلمی منتشر شد از کسی که لباس روحانیت به تن داره و ادعا می کنه آیت الله هست، ادعا میشه پدر طب اسلامیه، پرونده قضایی داره، اماکن مربوط به ایشان تویط مراجع قضایی پلمپ شده، علما و مراجع در باره اشتباه بودن کارش توضیح دادن

 

فیلم سوزوندن کتاب علمی، کتابی در حیطه علم پزشکی، کتابی که مرجع مورد استفاده خیلی از پزشکان برای درمان بیماری هامونه

کتاب سوزی

من بنا به دلایلی که بالا گفتم و بعضی موارد که نگفتم ایشون قبول نداشتم در بحث با دوستانم چه طلبه و چه غیر طلبه هم باره گفتم ولی چون تخصصی در مورد علم طب چه مدرن، چه سنتی  چه اسلامی ندارم هیچ وقت نه رد کردم  و نه توصیه فقط گفتم من قبول ندارم و استفاده نمی کنم (از طب اسلامی که ایشون مطرح می کنن) ولی طب سنتی خیلی استفاده می کنم چه عطار ی های که معتبر میشناسمشون چه پزشکانی که تخصص طب سنتی دارن

اما کار ایشون، به نظر من خنجزی بود به بدنه روحانیت، یا شاید اگه بگم تبر به ریشه هم اغراق نکردم

در  جامعه ای که هم افرادی در داخل کشور و هم خارج کشور سعی در تخریب روحانیت دارن مخصوصا با عبارتی مثل متحجر، مخالف پیشرفت، ضد علم

چنین عملی تمام تلاش علما و بزرگان برای برقراری ارتباط بیشتر روحانیت با مردم، دوستی و و تعمیق جایگاه روحانیت در بین مردم و مخصوصا اهل، از بین می برد پنبه کردن هر چه رشته بودن مخصوصا  وقتی طرف عنوان آیت الله را دارد 

در ثانی بر فرض این کتاب آیا کتاب سوزی کار درستی است اگه اشتباه است و علمش را داری نقدی برایش بنویسید و منطقی بگویید به این دلیل به این دلیل این کتاب اشتباه است

چرا کار قرون وسطایی؟

یاد کار کلیسا با گالیله افتادم  حتما شنیده اید که گالیله در زمانی که کلیسا می گفت زمین مرکز هستی است ثابت کرد که چنین نیست و زمین سیاره کوچکی است در منظومه شمسی با مرکزیت خورشید.

او را به دادگاه کشیدند گفتند یا بگو زمین مرکز هستی است یا در آتش خواهی سوخت گالیله گفت زمین مرکز هستی است کتاب هایش سوخت …

چرا کاری شبیه مغول ها در کتاب سوزی یا بربر ها

حالا چقدر زمان خواهد برد تا مردم این قضیه را فراموش کنند چقدر طول خواهد کشید تا جک ها و توهین ها با استفاده از این قضیه در مورد اسلام و روحانیت از زبان  مردم و فضای مجازی جمع شود و چقدر طول خواهد کشید جایگاه روحانیت برگردد به همان جایی که قبل از این جریان و چقدر وقت و انرژی که می توانست برای تبلیغ دین و رفع شبهات مهم  صرف شود، صرف از بین بردن آثار این کار اشتباه خواهد شد؟

 

کاش کسانی که لباس رو حانیت به تن دارن یا مثل خواهران طلبه اسمش رو دارن قبل از هر کاری اول فکر کنن این کار من چه سود و زیانی برا اسلام داره و چه سود و زیانی برای جامعه روحانیت داره؟؟؟

پ ن: این حرفای من به این معنی نیست که من اشتباه نمی کنم و همه کارم به نفع اسلام و روحانیت و هم به معنی تایید حرف کسایی هم نیست که هر کاری می کنی می گن تو طلبه این کار درس نیست و به اسم طلبگی طلاب از زندگی معمولی محروم می کنن و جونا رو از اومدن به جرگه طلبگی منصرف

نظر مدیر حوزه ها در این مورد منبع

 

نمومه ای از نظرات دیگران منبع استوری یکی از استاد بزرگوار در اینستاگرام

کتاب سوزی

 

 

نظر آقای محمد رضا حدادپور نویسنده کتاب حیفا، کتاب نه و … منبع کانال ایشان در پیام رسان ایتا

 

برای داشتن نقطه نظرات مختلف از وزارت بهداشت گرفته تا پزشکان و علما و مردم عادی می توانید در فضای مجازی و خبر گذاری ها چرخی بزنید.

موضوعات: سلامت, سلامت, سبک زندگی, نمامتن, اخلاق طلبگی, عکس, تلنگر, اخلاق, اجتماعی, فرهنگی, فضای مجازی  لینک ثابت
[شنبه 1398-11-05] [ 02:12:00 ق.ظ ]

یک اولین تجربه دیگه و یک آرزوی برآورده شده ...

یک اولین تجربه دیگه و یک آرزوی برآورده شده
خیلی وقته آرزو داشتم پشت سر رهبر انقلاب نماز بخونم تا حالا نشده بود دیدار مردمی هم که رفته بودم خب اون هم وقت نماز برگذار نمیشه
ولی به لطف سطح چهار خوندن و فصل امتحانات تهران بودم نماز جمعه رو شرکت کردم شور و هیجان مردم شعار هاشون همدلیشون دقت شون موقع خطبه خوندن رهبرف خانمایی که اولین بار بود نماز جمعه اومده بودن سوالشون از نحوه خوندن نماز بچه های کوچیک توی کالسکه ها و بغل پدر مادرشون سردی هوا وموندن مردم حتی زیر بارش گاه و بی گاه برف، صدای مزاحم بالگرد
همه و همه تجربه اول و زیبایی بودن
اما خودم، سرد بود و گاهی برف می اومد منم بی تجربه نه زیر اندازی برده بودم نه چادر نمازی (می خواستم ببرم هم نداشتم) رو موکت توی محوطه مصلی رو اسفالت یخ زدم گاهی کیفم زیر پاهام گذاشتم دیدم نشد دفترچه چیک نویسی تو کیفم داشتم نصفش کردم و زیر پام گذاشتم آخر سر هم ازدحام جمعیت جلوی مترو و منی که جز با مترو تهران جایی بلد نیستم برم (گوشیم اندروید نیست نمی تونم از نقشه های آنلاین استفاده کنم) دل به دریا زدم سوار اتوبوسهای که دم در شماره 9 بودن سوار شدم تا یه ایستگاه متروی فک کنم سر سبز و بعد چند بار خط عوض کردن اشتباه رفتن رسیدم خوابگاه خسته و کوفته خوابیدم

البته بگم صبح رسیدم رفتم نماز صبح مسجد 72 تن نزدیک ترمینال آزادی (غرب) خانمای بودن از شهرای اطراف تهران اومده بودن یا از قزوین برای شرکت در نماز جمعه و اونا بعد نماز صبح حدود هفت راه افتادن طرف مصلی ولی من اومدم خوابگاه و وسایل جابجا کردم و ساعت ده با مترو رفتم

در کل حس و حال و روحیه خوبی دارم هم به خاطر شرکت در نماز جمعه هم دیدن حضور و شور مردم و هم حرفای رهبر
هر جند امتحان اصول نخوندنم و یادم میاد یه خورده قلقلکم میده ولی عالی بود می تونم بگم از سطح چهار قبول شدنم این همه شاد نشده بودم که امروز شاد شدم و شاکرم خدا رو به خاطر این نعمت واقعا حس خوشبختی دارم

برای ثبت در تاریخ جزوه اصولم هم باهام بود
یه عکسم خواستم از دونه برف های رو چادرم عکس بگیرم که به خاطر کیفیت پایین دوربین گوشیم خوب نشده


1579280839dsc00054.jpg

1579280840dsc00057.jpg

1579280838dsc00056.jpg

موضوعات: دوس داشتنی, جهان اسلام, نماز, سبک زندگی, بیانات مقام معظم رهبری, عکس, بیانات مقام معظم رهبری, اجتماعی, فرهنگی, اقتصادی, سیاسی, امام حسن عسکری علیه السلام  لینک ثابت
[شنبه 1398-10-28] [ 11:32:00 ق.ظ ]

یک اولین تجربه جالب 2 ...

اما ادامه مطلب قبل

هفته چهل و چند

… 

بالاخره جلسه شروع شد

اعضای که پشت میز بودن قرار بود جلسه رو برگذار کنن

1. سرکار خانم معصومه توکلیدبیر و مجری جلسه (همون کارشناس مروج کتابخوانی)

2. سرکار خانم فاطمه ستوده2 دبیر مجموعه هفته چهل و چند

3. سرکار خانم نفیسه مرشدزاده3 مسئول انتشارات اطراف

 

جلسه نقد و بررسی کتاب «هفته چهل و چند»

 

خانم توکلی جلسه رو با توضیح در مورد انتشارات اطراف شروع کردن که رسالت خودش رو در بیان روایت ها میدونه4 و خانم مرشدزاده در این خصوص توضیح خواستن و ایشون توضیحاتی در این مورد دادن و بعد از خانم ستوده در مورد کتاب توضیجاتی دادن

تو همون سوالات اولیه فهمیدم موضوع کتاب چیه؛ بحث در مورد مادری بود و کتاب بیست روایت از بیست مادر از قشر متوسط جامعه به نوعی همه نویسنده (نویسنده، مترجم، ویراستار و وبلاگ نویس)  و با خودم گفتم چقدر خنگم که از عنوان کتاب متوجه نشدم «هفته چهل و چند» معمولا کی هفته ها مهمه؟ 

وقتی موضوع کتاب فهمیدم میخواستم جلسه رو ترک کنم و به کارم برسم، من و چه به مادری؟!

هم جام طوری بود که بلند می شدم بد می شد و با خودم گفتم مگه هر کتابی رو می خونم خودم توی اون فضا هستم خوندن کتاب کسب تجربه بدون انجام اون عمل هستش

پس فک کردم به عنوان یک خانم هر چند مجرد، آشنایی با تجارب و روایت های مادرانه عده ای از خانم ها خالی از لطف نیست.

موندم و حرف های جالبی شنیدم که تا حالا نشنیده بودم یا بهشون توجه نکردم.

اول این رو باید بگم که گفته شد کتاب قصد ارائه الگو رو نداره فقط در مقام بیان روایت هست و گاه در برخی روایت ها مادران راوی به اشتباهات خود اعتراف دارند.

یکی از انتقاداتی که به کتاب شد در مورد نویسندگان بود که چرا یک قشر خاص و در جواب گفته شد چون می خواستند روایت باشه و این خانم ها آشنا به نوشتن هستند روایت خودشون رو نوشتن ولی اگه افراد دیگه بودن یا باید مصاحبه می شد یا ویراستاری متن  و تبدیل ادبیات شفاهی به ادبیات مکتوب که در هر دو حالت دخل و تصرف و اندیشه و جهت گیری فرد دوم داخل در متن می شد و از روایت بی واسطه دور می شد.

نقد دیگه کم رنگ بودن یا عدم حضور پدران در روایت ها بود.

اینجا بود که بحثی باز شد در مورد  تنهای مادران امروز در تربیت فرزندان، تنهایی که گاه خود خواسته است و گاه به خاطر شرایط و کتاب این مطلب رو به تصویر کشیده

مادرانی که خود را در تربیت کودک کامل می دانند و پدر را کنار زده اند و یا پدرانی که به خاطر شرایط مالی و وظیفه تامین نیاز ها خانواده این رانده شدن را پذیرفته اند

مادرانی که به تنهایی در مورد تربیت فرزند کلاس می روند، کتاب می خوانند، به مشاوره می روند و حتی در مورد نوع برخورد پدر با فرزند هم برنامه ریزی می کنند و وقتی پدر با کود تنها است چکار کنند؟ به کجا بروند؟ چه بخورند؟ و …

در این حالت مادر یک مادر کنترل گر هست که می تواند به مرور زمان هم مادری نابود کند و هم آینده کودک را

نکته جالبی ذکر شد، این کودکان نسخه کپی مادر می شوند و عملا تک سرپرست تربیت می شوند و این مخصوصا در آینده پسران تاثیر منفی دارد، پسرانی محروم از تربیت پدر، محروم از تربیت مردانه

و این می تواند در کل برای آینده جامعه بسیار مضر باشد.

در کل جلسه جالبی بود البته چون وسیله ای برای ضبط صدا نداشتم و نت هم برنداشتم و با فاصله زمانی دارم می نویسم نکاتی که توی ذهنم مهم جلوه کرده و مونده رو دارم مینویسم البته که از منظر خودم

راستی یادم رفت بگم که کتاب به چاپ ششم رسیده

آخر جلسه از کتاب های نشر اطراف برا فروش آورده بودند بنا به محتوای جلسه وسوسه شدم کتاب موضوع جلسه رو خریدم و یک کتاب هم برای خواهرم سفرنامه یک شازده خانوم قجر از سفرش به مکه مکرمه وقتی پشت کتاب خوندم حس کردم خواهر خوره کتابم ازش خوشش میاد.

سه روز به آخر دریا

1. نویسنده و یکی از راویان  کتاب کاشوب

2. ویراستار و راوی یکی از روایت های هفته چهل و چند

3. نویسنده و مسئول انتشارات اطراف و دبیر مجموعه کاشوب، کاشوب کتاب برگزیده‌ی سومین دوره‌ی کتاب سال عاشورا (یه مطلب مستقل برا معرفی این کتاب لازم دارم) و به چاپ دهم رسیده

کاشوب

4. اولش فک کردم کتاب در مورد حدیث و روایت معصومین علیهم السلام هستش کتاب دست بعضی از مهمونا بود ولی تصویر روی جلد نشون نمی داد کتاب حدیثی باشه با خودم گفتم ظاهر بین نباش چه کنم اولین معنایی که از روایت به ذهن یه طلبه فقه و اصولی متبادر میشه حدیث معصومین علیهم السلام هستش. در ادامه توضیح که دادن متوجه شدم منظور بیان وقایع به صورت بی واسطه و روایت گونه و بدون دخل و تصرف آنچنانی هستش، به فکر خودم خنده ام گرفته بود

پ ن:  عکس جلسه رو از کانال مرکز تحقیقات زن و خانواده برداشتم
متن خبرشون:

دومین نشست از نشست‌های ماهانه نقد و بررسی ادبیات داستانی در حوزه زن و خانواده با موضوع نقد و بررسی کتاب «هفته چهل و چند» روز چهارشنبه 17 مهر برگزار شد.
در این نشست که در محل کتابخانه تخصصی مطالعات اسلامی زن و خانواده تشکیل شد، نفیسه مرشدزاده، نویسنده و مدیر انتشارات اطراف و فاطمه ستوده، دبیر مجموعه به گفت‌وگو با معصومه توکلی، کارشناس و مروج کتابخوانی پرداختند.
کارشناسان ضمن تشریح فرآیند تدوین کتاب، درباره اهمیت توجه به روایت و به‌ویژه روایت مادری، خلأهای روایتی کتاب، نقد مادری زنان در دوران جدید، فقدان نقش پدری در تربیت فرزندان و… پرداختند.

? کانال مرکز تحقیقات زن و خانواده در سروش
? https://sapp.ir/womenrc
? کانال مرکز تحقیقات زن و خانواده در ایتا
? https://eitaa.com/womenrc

.

 

موضوعات: دوس داشتنی, سبک زندگی, کتاب, معرفی کتاب, تلنگر, اجتماعی, فرهنگی, خانواده, امام باقر علیه السلام  لینک ثابت
[شنبه 1398-07-20] [ 10:50:00 ق.ظ ]

یک اولین تجربه جالب 1 ...

از وقتی سطح 4 قبول شدم به خاطر مدل متفاوت تر از تحصیلاتم در سطوح قبلی، تجربه های جالبی برام پیش میاد

موسسه آموزش عالي حوزوي رفيعه المصطفي

یک اولین تجربه ی شیرین جالب:

امروز1 به لطف استاد که رفتن کربلا و دوستان که کلاس دیگه رو تعطیل کردن2، کلاس نداشتیم برا همین تصمیم گرفتم کتابخونه بشینم مطالعه اولیه مقاله ام  رو شروع کنم.

یکی از محاسن محل تحصیلم داشتن دو کتابخانه3 و همجوار بودن با دفتر تهران مرکز تحقیقات زن و خانواده، هست.

موسسه آموزش عالي حوزوي رفيعه المصطفي

روز قبل اعلان جلسه نقد و بررسی کتاب دیده بودم که امروز برگذار می شد. کتابی با عنوان عجیب «هفته چهل و چند» نمی دونستم موضوعش چیه متاسفانه نت هم نداشتم ببینم که موضوع کتاب چیه؟

با وجود جهل به موضوع باز هم دلم می خواست جلسه رو شرکت کنم، از طرفی هم تردید داشتم توی ذهنم این پیش فرض بود که برای شرکت در جلسه نقد و بررسی کتاب باید قبلا کتاب را خوانده باشی

و چون کتاب را نخوانده بودم بالاتر اصلا نمی دانستم موضوعش چیه؟ عقل محترم بر حس کنجکاوی شرکت در اولین جلسه رسمی نقد و بررسی کتاب4 پیروز شد و برای شرکت در جلسه تماس نگرفتم و ثبت نام نکردم

اما باز دلم میخواست که جلسه برم و این اولین تجربه رو کسب کنه.

کتابخانه مرکز مطالعات تحقیقات زن و خانواده

صبح رفتم کتابخونه رایانه مخصوص مراجعین به نت وصل نبود و نمی تونستم کتاب جستجو کنم برا همین مسئول کتابخونه اجازه دادن از سیستم ایشون استفاده کنم.

پشت سیستم نشستم و مشغول جستجوی کتاب و مسئول کتابخونه در حال آماده سازی مقدمات جلسه نقد و بررسی کتاب

گاهی به من سر می زند توضیح می دادن و کمک می کردن و از بابت اینکه کتابخونه حالت  معمولی نداره عذرخواهی می کردن و یه بار می خواستن توضیح بدن که علت این غیر معمول بودن اوضاع کتابخونه چیه و من به اشتباه فک کردم دارن خبر جلسه نقد بهم می دن و پرسیدم: می خواستم بدونم منم می تونم شرکت کنم؟ با خوش رویی گفتن می تونم شرکت کنم.

بالاخره کتابای که احتمال می دادم مطلب به درد بخوری برای مطالعه داشته باشه رو توی دفترم ردیف کردم و برای شروع چند تاشو به کمک مسئول کتابخونه پیدا کردم و شروع کردم به خوندن

کم کم مهمونای جلسه می اومدن  توی قسمتی5 که برای جلسه آماده شد بود با هم حرف می زدن و حواس من هم به جای تمرکز رو مطالعه ام می رفت سمت بحث اونا

خب از نوع حرف زدنا معلوم بود که افراد با هم آشنا هستن و من یه غریبه کامل که هیچ کس نمی شناختم و به قول معروف هنوز یخم باز نشده نه توی کتابخونه و نه توی مدرسه6، برا همین سعی می کردم تمرکز روی مطالعه ام باشه ولی مگه می شد

مهمانان محترم هم با وجود تذکر مسئول کتابخونه به بحث شیرینشون ادامه می دادن گاهی هم بعضی از مهمونا می اومدن قسمتی که من نشستم کتابا رو نگاه می کردن تا اینکه بالاخره جلسه شروع شد و من هم دست از مطالعه نصف و نیمه ام کشیدم رفتم تو جلسه نشستم

 

1. متن برا چهارشنبه ساعت هشت  شب، وقتی ترمینال منتظر اتوبوس بودم هست

2. البته با هماهنگی آموزش 

3. یکی کتابخانه رفیعه المصطفی و دیگری کتابخانه مرکز تحقیقات زن و خانواده 

4. معمولا نقد کتاب خونده بودم تا اینکه در جلسه نقد و بررسی حضور داشته باشم. برای همین تجربه شرکت در جلسه نقد و بررسی کتاب به این شکل را نداشتم با حضور ناشر، نویسنده و  کارشناس مروج کتابخوانی (عنوان عجیبی که تا به حال نشنیده بود) 

5. قسمت می گم فک نکنین جای بزرگی بود نه با قفسه کتاب فضای موجود به دو بخش تقسیم کردن قسمتی برای مطالعه و قسمتی هم که برا مسئول کتاب خونه بود و صندلی های جلسه چیده شده بود 

6. نمی دونم کی تصویب کرده واژه غریب و نامأنوس موسسه آموزش عالی حوزوی یا مرکز تخصصی در مورد مدارس سطح 3 و سطح 4 استفاده کنن، من احساس غریبگی می کنم. کلمه مدرسه چش بود مثلا می گفتیم مدرسه علمیه سطح 4 یا مثلا مدرسه رفیعه المصطفی

پ ن: فک کنم متن خیلی طولانی شده باقی مطلب و اینکه جلسه چطور بود و کتاب چی بود بمونه برا مطلب بعدی

پ ن2: امان از نبود امکانات مجبور شدم همه عکسا رو از نت بردارم در مورد عکس کتابخانه مرکز مطالعات نمی دونم درست یا نه ولی گوگل این عکس بهم داد

موضوعات: دوس داشتنی, سبک زندگی, کتاب, معرفی کتاب, اجتماعی, فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-07-19] [ 03:09:00 ق.ظ ]

دست بر سینه رو به کرب و بلا ...

سقای کربلا

شب تاسوعا است اکثر شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام برنامه می ریزند و تلاش می کنن مساجد و هیئات برن و برای سقای کربلا عزاداری کنند مثل شب های قبل و البته پر شورتر

اما این شب ها هستن کسایی که نمی تونن برن بعضیا شیفت کاری دارن بعضیا اسیر بیماری و بعضیا پرستار بیمار بعضیا هم به خاطر تنهایی و بی کسی شبا نمی تونن برن هیئت  مثل پیرمرد و پیرزن های تنها، بچه های تنها و بی کس

خلاصه این شبا به فکر بقیه باشین کسایی که دلشون هیئت و خودشون نه

 

علمدار کربلا

السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ سَلَّمَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ وَ بَرَكَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ وَ عَلَى رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ


سلام بر تو اى بنده شایسته فرمانبر خدا و رسول خدا، و امیر مؤمنان و حسن و حسین درود خدا بر آنان باد، سلام و رحمت خدا و برکات و مغفرت و رضوانش بر تو بر روان و تن تو (فرازی از زیارت زیارت حضرت عباس علیه السلام)

 

پ ن: عکس نوشته مطلع یه شعر زیبا در مورد حضرت عباس علیه السلام هست خواستین بخونین صفحه دوم

صفحات: 1 · 2

موضوعات: دوس داشتنی, دعا, سبک زندگی, نمامتن, امام حسین علیه السلام, اهل بیت علیهم السلام, عکس, محرم, شعر, خانواده  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-06-17] [ 11:37:00 ب.ظ ]


1 3 5 ...6 7