کتابی بود که دوس داشتم بخونم اما چون هنوز با جناب پل سارتر در کتاب تهوع و امتحاناتی که دارم (برا قبولیم دعا کنید) درگیر بودم فرصت نمی شد
علت علاقه به مطالعه اش:
کتابی که شنیده بودم رهبری توصیه کردن خونده بشه و تعریفش کردن
کتابی که مطالبش واقعی و رئال بود چون خاطرات یک نفر هست
کتابی که درمورد اسلام و تشیع و تبلیغش هست
کتابی که در مورد سبک زندگی حرف میزنه
کتابی که به بعضی سوالات جواب داده
…
چند روز پیش محل کارم که اومد دیدم یه جعبه پستی هست بازش کردم چند تا کتاب خوب کتابایی که با نذر فرهنگی دوستان طلبه خریداری شده بود و یکی از اون کتاب ها کتاب مورد نظر من بود
وسوسه شدم بخونمش
درگیر بین درس و خوندن کتاب (کتاب تهوع به خاطر امتحانات رفته مرخصی)
بالاخره جناب عقل این درگیری به پیشنهاد خوبشون خاتمه دادن درس و موقع استراحت کتاب
چشمتون روز بد نبینه اولین فرصت استراحت کتاب شروع کردم سر بلند کردم دیدم 60 صفحه از کتاب خوندم یه نگاه به ساعت و یه نگاه به کتاب
کتاب گذاشتم کنار فرصت بعدی استراحت 40 صفحه دیگه
روز دوم مطالعه درس شروع کردم اولین فرصت استراحت کتاب شروع کردم یه زمان دیدم کتاب تموم شده و من ساعت ها پای کتاب نشستم چون رو مطالب فکر می کردم
بعد پایان کتاب هم خوشحال بودم هم ناراحت و هم شرمنده
خوشحال چیزایی خوبی یاد گرفتم روش بحث، دید جدیدی از فرهنگ فرانسه و غرب، جواب های جدید یا با بیان دیگه برای بعضی سوالا و …
ناراحت چون درس نخوندم و کلی فرصت از دستم رفت
و شرمنده چون حس کردم به عنوان طلبه چیکار کردم چقدر تونستم به زبون و فهم افراد جامعه سوالاتشون جواب بدم، چقدر در جواب دادن صبورم، چقدر برای وظیفه ام که تبلیغ دینه وقت گذاشتم (مطالعه، یادگیری، به روز کردن اطاعاتم و آشنایی با شبهات جدید و پاسخشون، ارتباط با جامعه و افرادش و پاسخگو بودن) و …
حدس زدین چه کتابیه؟ یا کنجکاو شدین بدونین چه کتابیه؟
برای معرفی کتاب متنی از سایت نشر آثار رهبری میذارم:
«خاطرات دختر مسلمانی که در کشور فرانسه، هرچند برای ادامهی تحصیل در مقطع دکتری حضور دارد اما سفیری شده است برای دفاع از حقیقت اسلام. مواجههی او با آدمهای مختلف و اتفاقات متفاوت این خاطرات را جذابتر میکند، از قبول نشدنش در بهترین دانشگاه فرانسه تنها به دلیل حجابش و دست ندادن با سرشناسترین اساتید مرد تا برگزاری دعای عهد در اتاق خوابگاه و خواندن دعای کمیل برای «یک سلیم النفس».» منبع
شناختین؟
کتاب بسیار زیبا و پرمحتوا و شیرین:
خاطرات سفیر
کتاب «خاطرات سفیر» به روایت خانم نیلوفر شادمهری با نگارشی صمیمی و ساده، خواننده را به خوابگاهی در پاریس میبرد و او را با رویدادها، تجربهها و خاطراتش شریک میکند.
او شد سفیر ایران، یا بهتر بگوییم سفیر اسلام در قلبکشور فرانسه. بانویی محجبه و شاید کمی متفاوت از همسالان و همکلاسیهای خود که برای تکمیل تحصیلاتش در رشتهی طراحی صنعتی، برای مدتی ایران را به مقصد فرانسه ترک میکند و اینگونه خاطرات سفیر آغاز میشود.
یه جا خوندم که نوشته بود « عقل تنها نعمتی است كه درهمه به عدالت و به قدر كمال تقسیم شده است». شاید علت گفتن این جمله این باشه که هیچ کس حاضر نیست بگه که عقلش کمه!!!
ترجمه عاقل کسى است که هر چیز را به جاى خود مى نهد.
شرح کوتاه در میان مفهوم و معناى عقل، سخن بسیار گفته اند; اما جمله کوتاه فوق بهترین تعبیرى است که در این زمینه وارد شده است. عقل چیزى جز این نیست که هر چیز را به جاى خود نهند، هر شخصى را در محل شایسته و مناسب خود در اجتماع قرار دهند، غم و شادى، دوستى و دشمنى، نرمش و خشونت، محبّت و شدت عمل، عبادت، کسب و کار و تفریح سالم و هر کار دیگر را در جاى خود و به وقت خود انجام دهند.
برام جالب بود و جای تامل داشت
و یک سوال جدید برام ایجاد شد:
آیا من با این تعریف عاقل هستم؟
پ ن 1: این حدیث به این شکل در جستجو در نهج البلاغه پیدا نکردم بلکه در حکمت 235 به همین مضمون ولی به شکل زیر آمده است:
به اميرمؤمنان گفته شد كه خردمند را براى ما وصف كن ، حضرت فرمود : «خردمند، كسى است كه هر چيز را بر جاى خود نهد»
أنَّهُ قيلَ لَهُ : صِف لَنَا العاقِلَ ، فَقالَ عليه السلام : هُوَ الَّذي يَضَعُ الشَّيءَ مَواضِعَهُ
پ ن 2: ترجمه ای دیگر از حدیث که به نظرم جالب تر و گویا تر بود:
به امام على عليه السلام عرض شد : خردمند را براى ما توصيف كن . حضرت فرمود : خردمند كسى است كه هر چيزى را در جاى خود به كار برد.
پ ن 3: این حدیث در کتاب شریف بحار الأنوار : ج 1 ص 160 ح 36 هم آمده است. در مورد سایر کتب حدیثی نگاه نکردم.
پ ن 4: برای این حدیث سه تا عکس نوشته تولیدی هم هست
من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهای باطل نابود ساختم، و اینک به جایگاه ناامیدان از خیر و صلاح فرود آمده ام
اما تسویف چیه که نتیجه اش بنا به گفته امام در دعای ابوحمره ناامیدی میرسه
تسویف از ریشة سوف و به معنای تأخیر انداختن، مماطله و امروز و فردا کردن و کار امروز را به فردا انداختن است.
گاهی حالتی در انسان به وجود می آید که او خود می داند در کاری اشتباه می کند و قصد برگشتن از آن کار را هم دارد؛ اما گویی توان تصمیم گیری و اقدام کردن را از دست داده است و هرگاه تصمیم به بازگشت می گیرد، وسوسه می شود که هنوز فرصت بسیار است و خویشتن را به فردا وعده می دهد و انجام آن کار را به وقت دیگری موکول می کند. لحظه ها پشت سر هم می آیند و می روند و او اسیر کارهای دیگری است. این حالت، ممکن است هم درکارهای مادی پیش آید و هم در کارهای معنوی. به این حالت «تسویف» یا «مطال» گفته می شود.
همان طور که «تسویف» در امور مادی و دنیوی، انسان را از تنگی وقت غافل می کند و از انجام آن کار باز می دارد، در امور معنوی نیز باعث غفلت او از خدا، مرگ و قیامت می شود و از اعمال نیک باز می دارد.
در آموزه های معصومان (ع) به شدت چنین حالتی تقبیح و به عواقب آن هشدار داده شده است. امام علی(ع) در دعای کمیل از این حالت به خدا شکایت کرده، می فرماید: «و خدعتنی الدنیا بغرورها و نفسی بجنایتها و مطالی؛ و دنیا مرا با غرور (و ظاهر فریبنده اش) فریفته است، و نفسم با جنایتش، و با مماطله کردنم (مرا بازداشته است)»[اسکندری، مصطفی؛ نشریه خُلُق، فروردین و اردیبهشت 1388 - شماره10.]
یکی از مکاید و حیل شیطان تسویف در توبه است، به این معنی که توبه بنده را به تأخیر اندازد و وسوسه می کند که چون فرصت باقی است، به فلان گناه اقدام نما و بعد از آن توبه کن، غافل از آن که عقوبت گناه متحقق، و بر فرض توبه، قبول آن مشکوک می باشد، حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرماید: ترک الذّنب اهون من طلب التّوبة: [نهج البلاغه، ص 501.] ترک گناه آسانتر است از طلب توبه.[تفسیر اثنا عشری، ج11، ص14.]
با تبریک میلاد سراسر نور کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام، چون معتقدم فلسفه جشن میلاد یا سوگواری شهادت معصومین علیهم السلام آشنایی بیشتر با سیره آن بزرگوارن هست و اینکه یک قدم نزدیک شدن به ایشان و راه برحقشان هست
برای همین عیدی، عید نیمه رمضان
معرفی هفت کتاب خواندنی درباره زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام که شما را با ابعاد مختلف زندگی ایشان آشنا می کند. 1. امام حسن ع جان دل پیامبر ص کتابی برای پاسخ به تهمت ها بنی عباس در مورد اما حسن ع که گاه بین شیعیان هم شایع شده اند. 2. امام حسن علیه السلام، بحثی برگرفته از کتاب الغدیر شرح و تفضیل سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد امام حسن علیه السلام -ذکر فضایل و مناقب امام علیه السلام 3. انسان 250 ساله کتاب فراتحلیل تاریخی از زندگی مجاهدانه و اهداف والای ائمه علیهم السلام با نگاهی کل گرا به هر یک از معصومین علیهم السلام 4. حا سین نون روایتی از زندگی امام حسن علیه اسلام از شهادت مولا علی علیه السلام تا شهادت ایشان 5. حقایق پنهان، پژوهشی در زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی علیه السلام پژوهشی در جنبه های مختلف زندگی امام حسن علیه السلام و پاسخ به تهمت های مختلفی که بهایشان زده شده است. 6. صلح امام حسن علیه السلام، پر شکوه ترین نرمش قهرمانانه کتابی در خصوص صلح امام حسن علیه السلام نکته جالب این کتاب برای من مترجم کتاب هست مترجم کتاب مقام معضم رهبری هستن و نکته دیگه عنوان این کتاب ، “صلح امام حسن(ع) ” بود و آیت الله خامنه ای تعبیر ادبی “پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ” را بر آن افزودند. 7. غنچه یاس کبود روایتی خواندی از زندگی پیشوای دوم شیعیان
در اجبار سلب اختیار است در اجبار که اراده فرد سلب شده، روزه باطل نمی شود. اما در اکراه گاهی سلب اختیار است و گاهی سلب اختیار نیست در اکراه مثلا تهدید کنند و فرد خود کاری انجام دهد یا راضی به انجام کار مبطلی شود روزه باطل می شود.
در اکراه شخص مُکره فاقد رضا است ولی در اجبار، شخص مجبور فاقد رضا و اراده میباشد
نمونه سؤال: اگر چیزی به زور وارد دهان روزهدار شود و یا سر او به همان صورت داخل آب گردد، آیا روزه اش باطل می شود؟ اگر وادار به باطل کردن روزه اش شود، مثلاً به او بگویند که اگر روزه ات را نخوری، ضرری به خودت یا مالت وارد می سازیم، او هم برای دفع این ضرر غذا بخورد، آیا روزه اش صحیح است؟ جواب: روزه شخص روزهدار با داخل شدن چیزی در حلقش بدون اختیار و یا با فرو بردن سرش به همان صورت به زیر آب باطل نمی شود، ولی اگر خودش بر اثر اکراه دیگری مرتکب مفطری شود، روزه اش باطل خواهد شد.
خدایا، من واقفم بر این حقیقت تلخ که اگر از بندگان تو کسی گناه مرا می فهمید،
من پرهیز می کردم از ادامه گناه
وقتی این فراز دعا رو می خوندم با خودم فکر می کردم چرا انسان از بنده خدا خجالت می کشه ولی از خود خدا نه داشتم دنبال جواب میگشتم با این درس اخلاق و معارف اسلامی از سایت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی برخوردم جالبه خوندنش حتما مفیده، از دست ندینش
انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمیکند!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین.
رُویَ عن الصادق(علیهالسلام) قال: «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ».[1]
بحث ما در مورد «حیا» بود. حیاء آن ودیعه الهی و غریزه انسانیّه است که انسان را از اعمال زشت باز میدارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر میکند و چه بعد از عمل، حیاء نقش بازدارندگی دارد. به این معنا که روح وقتی با یک عمل زشت روبرو میشود و وقتی که عمل زشت را تصویر میکند، منفعل و منکسر میشود و همین حالت موجب بازدارندگی او است و بعد از عمل هم، این حالت بازدارندگی نسبت به تکرار آن عمل زشت پیدا میشود. در جلسات گذشته ما یک تقسیم بندی راجع به حیاء در ربط با ناظر کردیم و گفتیم که حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی «حیاء من الخلق» است، گاهی «حیاء من النفس» بوده و گاهی «حیاء من الملائکه» میباشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی «حیاء من اولیاء الله» است که جلسه گذشته آن را بحث کردم. پنجمین نوع آن «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خجالت کشیدن و شرم کردن. در باب «حیاء من الله» ما یک بحث معرفتی داریم که من وارد آن نمیشوم، چون من قبلاً این را بحث کردم و الآن بحث ما تربیتی است. در مورد بحث تربیتی، ما روایات متعدّدی داریم که «حیاء من الله» را در روابط گوناگون مطرح میفرمایند. یعنی این که انسان باید با توجه به این روابط حیاء داشته باشد. 1. خدا میبیند! یک دسته از روایات هست که «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح میکنند. انسان در «حیاء من الخلق» از این شرمش میآید که عمل زشت را در دیدگاه غیر انجام دهد. حالا اگر یک ذرّه معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را میبینند و اعمالش را ثبت و ضبط میکنند، نیز حیاء میکند. دسته اوّل روایات، «حیاء من الله» را در همین رابطه مطرح میکنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را که میکنی باید از خدا شرمت بیاید! از خدا خجالت بکش و معصیت نکن! حالا من به عنوان نمونه چند روایت میخوانم که بعضیهایشان هم اشاره به آیات قرآن دارد. روایت اوّل از حضرت زینالعابدین(صلواتاللهعلیه) است که میفرماید: «خف الله عز و جل لقدرته عليك» از خدا بیم داشته باش، چون او بر تو توانا است! اینطور نیست که بتوانی از چنگ خدا فرار کنی، خجالت بکش و معصیت نکن! خیال نکن میتوانی از عذابی که وعده کرده است فرار کنی. بعد دارد «و استح منه لقربه منك»[2] از خدا خجالت بکش، چون به تو نزدیک است. این روایت اشاره به همین معنا است که خدا ناظر است. تو مرا نمیبینی ولی من …! در آیه شریفه هم میفرماید «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى»[3] در آیات دیگری هم اشاره به قُرب و نزدیکی دارد، مثلاً میفرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَري»[4] یا «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ»[5] شماها نمیبینید ولی ما به او نزدیکتر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمیبینی ولی من که میبینم که چه کار داری میکنی. گریه شدید محبوبترین بنده خدا در سوره یونس در آیهای هست «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً»[6] هیچکاری نیست که شما انجام دهید مگر این که ما آن را میبینیم. کارهایتان در مرئَی و منظر ما است و ما داریم میبینیم. من نمیخواهم بحث تفسیری کنم، ولی این را بگویم که «عمل» در اینجا اطلاق دارد، یعنی هم اعمال درونیات را میگیرد و هم اعمال بیرونیات را میگیرد. من بعد میرسم که شهود خدا هم سرّ انسان را در بر میگیرد و هم علن او را میگیرد. هرچه را که او انجام دهد، خدا میبیند. «ما من عملٍ» استثنا ندارد. همه را میگیرد. در ذیل این آیه روایتی آمد که است که «کان رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اذا قرأ هذه الآیه بکی بکاءً شدیدا»[7] پیغمبر اکرم وقتی به قرائت این آیه میرسید، به شدّت گریه میکرد. این آیه خودش خیلی روشن است. اینها یک دسته از روایت در باب «حیاء من الله» است که عرض کردم به آیات هم اشاره دارد و جنبههای اعتقادی دارد و هم ریشههای ایمانی و درونی دارد. 2. خدا سِرّ و عَلَنت را میبیند! یک دسته دیگر روایاتی هستند که به چگونگی قُرب خداوند اشاره میکند که من هم الآن به آن اشاره کردم و از اطلاق آیه آن را گرفتم. قُرب خداوند سرّ و علن ندارد. حیاء از مردم در جایی است که در منظر مردم باشد، ولی در خفا چه؟ آنجا کسی نیست. اما در باب خدا، اشتباه نکنید! حیای از او مثل «حیاء من الخلق» نیست. اشتباه نکنید! روایت از امام هفتم(علیهالسلام) است «فَاسْتَحْيُوا مِنَ اللَّهِ فِي سَرَائِرِكُمْ كَمَا تَسْتَحْيُونَ مِنَ النَّاسِ فِي عَلَانِيَتِكُم»[8] خیلی روشن است. از خدا در سرّتان خجالت بکشید، همانطور که در علن از مردم خجالت می کشید! همه کار را جلوی مردم نمیکنید، در برابر خدا هم همینطور باشید. «بزرگی ناظر» و «همراهی او» دلیل حیاء یک دستهای از روایات هم در باب «حیاء من الله تعالی» اینها هستند که من دستهبندی کردم. اینها خودشان دو جهت دارند که بحثش مفصّل است؛ یک، در ارتباط با جایگاه خدا نزد انسان است و دو، در ارتباط با نحوه برخورد خدا با انسان است. ما در باب اعمال میان انسانها فرق میگذاریم «حیاء من الخلق» متناسب با افراد مختلف است. من تعبیر ساده میکنم و سطح مطلب را پایین میآورم؛ مثلاً ما از بعضیها به خاطر جایگاهشان، خیلی شرم نمیکنیم. چون جایگاه زیاد مهمّی برایشان نمیبینیم. مثلاً میگوییم فلانی خودمانی است. حالا چون جلوی او رو در بایستی نداریم، ـنعوذ باللهـ چه بسا کارهایی انجام دهیم که درست نبوده و حاضر نیستیم جلوی همه آن کارها را انجام دهیم و اگر شخص بزرگی حاضر باشد که ما با او رو در بایستی داشته باشیم این کار را نمیکنم. اینها همهاش مربوط به حیاء بوده و نسبت به ناظر است. امّا در مورد دیگر حیاء به خاطر جایگاه نیست بلکه به خاطر برخورد با او است. مثلاً کسی که تنها گاهی اوقات چشممان به هم میافتد و او را میبینیم، با کسی که هر روز و هر شب با او برخورد میکنیم، چشممان در چشمش میافتد، فرق دارد. آدم از این فرد خجالت میکشد. در مورد اوّلی شاید بگوییم: فلانی رفت دنبال کارش! شاید کلاهمان هم پیش او نیافتد و دیگر همدیگر را نبینیم و … امّا کسی که همیشه همراه آدم است، فرق میکند و انسان از او شرم میکند. ما میان این دو نفر فرق میگذاریم. نحوۀ حیاء از خداوند در بخشی از روایاتِ ما این مسأله مطرح است که حیای بندگان از خداوند، هم از نظر جایگاه و هم از نظر برخورد، از این سنخ باشد. یعنی مانند جایگاه کسانی که پیش شما شایستگی دارند، نه کسانی که ـنعوذ باللهـ سطحشان خیلی پایین است. نگاهتان به جایگاه خدا، مانند نگاه به جایگاه افراد شایسته باشد. خود ما هم اینگونه هستیم که وقتی با افراد بزرگی رو به رو میشویم، خودمان را جمع و جور میکنیم، که نکند یک وقت حتی اشتباهاً خلافی از ما سر بزند! حال اگر فرد شایسته بود و بعد هم هر روز آدم با او سر و کار داشته باشد، خیلی مراقبت بیشتر میشود. آدم از او شرم میکند که عمل بدی در مرئَی و منظر او کند. در یک روایتی داریم از پیغمبر اکرم که دارد؛ «قال رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) : اسْتَحْيِ مِنَ اللَّهِ اسْتِحْيَاءَكَ مِنْ صَالِحِي جِيرَانِك»[9] حضرت دو کلمه را کنار هم گذاشته است که اوّلی به یک مطلب اشاره داشته و دومی هم مطلب دیگری را بیان میکند. ایشان میفرماید: از خدا خجالت بکش، همانطور که از همسایهای که جایگاه رفیعی نزد تو دارد و از شایستگان است خجالت میکشی! گاهی انسان همسایهای دارد که ـنعوذ باللهـ بدتر از خودش است؛ لذا جایگاهی ندارد و حیاء از او معنا ندارد. نه! گاهی اوقات همسایه، آدم بزرگ و شایستهای است، از صلحا و نیکان است. یک انسان صالح که همسایه است و هر روز و هر شب، چشمم به چشمش میافتد، انسان چگونه از او حیاء میکند!؟ حضرت چه قدر سطح مطلب را پایین آورده است تا شاید ما از خدا خجالت بکشیم. همانطور که از همسایه شایستهات خجالت میکشی و جلوی روی او هر کاری را انجام نمیدهی، از خدا هم خجالت بکش! البته اینطور نیست که حضرت فقط بفرمایند از خدا خجالت بکشید! نه مطلب ادامه دارد و من همینطور گام به گام پیش میروم. بالاترین نوع حیاء دستهای از روایات نقش ارزشیِ «حیاء من الله» را بیان میکنند که آنها را بعداً میگویم، چون یک بحث مستقل در این رابطه ـانشاءاللهـ خواهم داشت. یک تقسیمبندی راجع به همین مسأله ارزشی است که مثلاً از علی(علیهالسلام) هست که «أفضل الحياء استحياؤك من الله»[10] با فضیلتترین حیاها حیای از خداوند است. چرایش را بعداً میگویم. اثر حیای از خداوند یک دسته از روایات هست که اثر مترتّب بر «حیاء من الله» را بیان میکند. روایت از علی(علیهالسلام) است که فرمودند: «الحیاء من الله یمحو کثیراً من الخطایا»[11] این هم توضیح میخواهد که من بعداً توضیح میدهم. من الآن خواستم فقط دستهبندی روایات را بگویم. حق حیاء از خداوند اینها مقدمه بود برای مطلبی که در آخر جلسه گذشته مطرح کردم. حالا سراغ بحث خودم میآیم که ما در روایات متعدّده داریم که «استحیوا من الله حق الحیاء»[12] این روایت از پیغمبر اکرم است که از خداوند آنگونه که حق حیاء است، حیاء کنید! حق حیاء از خدا یعنی چه؟ در روایت دیگری آمده است: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْيَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَيَاء»[13] یا روایت دیگری از پیغمبر اکرم است که به ابیذر فرمود: «يَا أَبَاذَرٍّ أَ تُحِبُّ أَنْ تَدْخُلَ الْجَنَّةَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ! » بعد حضرت: پس سه کار کن که آخرین آن، این بود که «وَ اسْتَحْيِ مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ»[14] همچنین روایت دیگری بود که شخص دیگری همین مطلب را داشت که حضرت پرسیدند: «أ كلكم يحب أن يدخل الجنة؟ قالوا: نعم يا رسول الله!» حضرت هم همان مطالبی را که در روایت ابیذر بود فرمودند و سومین مطلب این بود که «و استحیوا من الله حق الحیاء»[15] در همه این روایتها یک حقی آمده است. منظور از این چیست؟ من این مقدّمات را گفتم تا بفهمید که حق حیاء یعنی چه.[16] حالا دقت کنید که حق حیا، آنطور که سزاوار است، با آن مقدّماتی که گفتم یعنی چه. ما الآن مورد به مورد پیش میرویم. خداوند، ناظری که هیچ چیز از او پوشیده نیست! یک؛ خداوند ناظری است که جدا نشدنی است؛ یعنی هیچگاه از من جدا نمیشود. او نزدیکی به من است که نزدیکتر از او نیست. بزرگی است که بزرگتر از او نیست. مطّلعی بر من است که مطّلعتر از او نیست. به تمام شراشر وجود من احاطه دارد؛ از درون و بیرون. مطلعی است که سرّ و علن برای او معنا ندارد. بعداً انشاءالله میرسم که در یک تقسیمبندی نسبت به خود اعمال، ما یک قبائح عقلیّه داریم، یک قبائح شرعیّه داریم و یک قبائح عرفیّه متشرعه داریم. اینها سه چیز جدا است. قبایح عقلیّه مربوط به عقل عملی است، شرعیّه مربوط به احکام شرعی است و عرفیّۀ متشرعه مربوط به افراد متدیّن است که آنها این کار را زشت میدانند. حق حیاء یعنی حیاء از تمام زشتیها حق حیاء این است که انسان در هر سه رابطه از خدا خجالت بکشد. چه عملت قُبح عقلی داشته باشد، چه قُبح شرعی داشته باشد، چه قُبح عرفی در محیط متشرعه داشته باشد و بالأخره حق حیاء اینطور است که اگر بخواهیم به طور مطلق بگوییم نسبت به «جمیع قبائح» است. خود ما همینطوری هستیم که با این مقدّماتی که من گفتم باید اینطور از خداوند حیاء داشته باشیم. نتیجه این مقدّمات همین میشود. من مطلبی را از خودم تحمیل نکردم. عمده این است که باید ببینی ناظر بودن خدا چه وسعتی دارد، تا بفهمی حق حیاء چیست؟ هر حرکت قبیحی نسبت به این سه محیط، چه درونی و چه بیرونی از انسان سر بزند، بر خلاف حیاء است. انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمیکند! از خدا حیاء کن! شرم کن! انجام نده! حتی فکر معصیت هم نکن! چون عمل، برای خداوند دیگر بیرونی و درونی ندارد. آیهاش را خواندم. یادت نرود که هیچ عملی نیست که ما آن را شهود میکنیم. اینها همه مقدّمه «حق حیاء» بود و چون من در جلسه گذشته گفتم که بعداً درباره حق حیاء صحبت میکنم اینها را گفتم. تو باید چنین خدایی را قبول داشته باشی! این حرف من نیست، کلام الله است. من از خودم نگفتم، آیات قرآن این چنین میگوید و قابل انکار هم نیست. تازه من گفتم که بحث معرفتی نکردم. آن خودش بحث دیگری است که در جای خودش میگوییم درجاتی دارد و… بحث ما خیلی عرفی بود. یک بحث تربیتی و عرفی کردم که همه متوجّه شوند. این که روایات متعدّده میفرماید: از خدا خجالت بکشید آنطور که سزاوار است! یعنی این مطلب که گفتم. هرکس سزاوار یک نوع شرم کردن و یکطور خجالت کشیدن است. آنطور که سزاوار است انسان از خدا خجالت بکشد این است که در روابط گوناگون هر نوع عمل قبیحی را انجام ندهد. «استحیوا من الله حق الحیاء» نه یک روایت نه دو روایت، آنهایی که اهلش هستند بروند مراجعه کنند! ببینید چه قدر پیغمبر اکرم روی آن تأکید کرده است. چه جنبههای شخصی و چه عمومی! من همه اینها را در جلسه گذشته گفتم. «استحیوا من الله حق الحیاء»
[1]. الكافي، ج2، ص106 [2]. كشفالغمة، ج 2، ص 108 [3]. سوره مبارکه علق، آیه 14 [4]. سوره مبارکه ق، آیه 16 [5]. سوره مبارکه واقعه، آیه 85 [6]. سوره مبارکه یونس، آیه 61 [7]. تفسیر قمی، ج1، ص 313 [8]. بحارالأنوار، ج 1، ص 148 [9]. بحارالأنوار، ج 75، ص 200 [10]. غررالحكم، ص 257 [11]. همان [12]. بحارالأنوار، ج 8، باب الحیاء من الله [13]. مستدركالوسائل، ج 8، ص 462 [14]. وسائلالشيعة، ج 1، ص 304 [15]. مجموعةورام، ج 1، ص 272 [16].البته ما در روایت داریم که حق حیاء چیست و من هم بعد وارد می شوم و اگر زنده بودم بحث را با آنها ان شاء الله تطبیق میدهم. دو روایت داریم که حق حیاء را برای ما تبیین کردند ولی الآن مطلب را بر اساس این مقدماتی را که گفتم توضیح میدهم.
*قضا و کفاره روزه خانم بادار یا در حال شیر دهی طبق نظر آیات عظام مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و سیستانی*
*قضا و کفاره روزه خانم بادار یا در حال شیر دهی آیت الله مکارم شیرازی* دو حالت دارد 1. اگر روزه برای مادر ضرر دارد در حکم بیمار است اگر تا سال بعد قضای آن را نگرفت کفاره تاخیر 2. اگر روزه برای جنین یا کودک شیر خوار ضرر دارد هم قضا و هم فدیه (یک مد طعام برای هر روز) و اگر تا رمضان سال بعد نگرفت کفاره تاخیر هم باید بدهد. مسأله 1454ـ زنانى که بچه شیر مى دهند خواه مادر بچه باشند یا دایه، اگر روزه گرفتن باعث کمى شیر آنها و ناراحتى بچه شود روزه بر آنها واجب نیست، ولى براى هر روز همان کفاره (یک مد طعام) واجب است، بعداً نیز باید روزه را قضا کنند، اما اگر روزه براى خودشان ضرر داشته باشد، نه روزه واجب است و نه کفاره، ولى باید بعداً روزه هایى را که نگرفته اند قضا نمایند.
*قضا و کفاره روزه خانم بادار یا در حال شیر دهی آیت الله صافی گلپایگانی* اگر روزه برای مادر یا جنین یا کودک شیر خوار ضرر دارد هم قضا و هم یک مد طعام برای هر روز و اگر تا رمضان سال بعد نگرفت کفاره تاخیر هم باید بدهد. س: اینجانب داراى فرزند 13 ماهه هستم که علاوه بر خوردن غذا ، از شیر مادر نیز استفاده می کند و همسر بنده به علت شیر دادن، ضعف می کرده است و چند روزى را روزه نگرفته، وظیفه ایشان چیست؟ ج: در فرض سؤال ، چنانچه روزه براى بچه و یا مادر او بخاطر شیر دادن ضرر داشته و یا احتمال عقلائى ضرر مى داده که قهراً موجب خوف ضرر می شود خوردن روزه اشکال نداشته ولى باید براى هر روزی که خورده یک مدّ طعام مانند گندم و جو و برنج به فقیر غیر سیّد بدهد و دادن پول اینها کفایت نمى کند و باید قضاى روزه ها را نیز بگیرد.
س: زن حامله یا شیرده که روزه نگرفته و باید فدیه (روزانه) بدهد و روزه را بعداً قضاء نماید ، اگر قضاء روزه را تا سال بعد نگرفت چه با عذر چه بدون عذر ، آیا باید کفّاره تأخیر هم بدهد؟ ج: بلى، باید کفّاره تأخیر هم بدهد. س: آیا زن حاملهای که نمیتواند روزه بگیرد و روزههایش را میخورد، برای ادای روزههای نگرفته باید دو کفّاره بپردازد یا خیر؟ ج : برای افطار روزه یک کفّاره بپردازد و اگر تا رمضان آینده موفق به گرفتن قضا نشد کفاره تأخیر هم لازم است.
استفتائات آیت الله صافی گلپایگانی.
*قضا و کفاره روزه خانم بادار یا در حال شیر دهی آیت الله سیستانی* چند حالت دارد. 1. خانمی که زایمانش نزدیک نیست (ماه های اول تا هفتم)اگر روزه برای مادر یا جنین یا کودک شیر خوار ضرر دارد هم قضا و هم یک مد طعام برای هر روز 2. خانمی که زایمانش نزدیک است (ماه های هشت و نه) اگر روزه برای مادر یا جنین یا کودک شیر خوار ضرر دارد یااینکه سبب افتادن وی در مشقتی که عادتا قابل تحمل نیست گردد، فقط قضا دارد کفاره ندارد. 3. خانمی که به علت زایمان روزه نگرفته، فقط قضاء می کند. 4. خانم در دوران شیر دهی اگر روزه برای مادر یا کودک شیر خوار ضرر دارد هم قضا و هم یک مد طعام برای هر روز ایـن حـکـم اخـتصاص به موردى دارد که شیر دادن بچه منحصر به همین راه باشد ، و اما اگر راه دیـگـرى بـراى شـیر دادن بچه باشد – مثلا این که از شیر خشک استفاده کند – بنا بر احتیاط واجب باید روزه بگیرد.
مسأله 128: زنی که وقت زایمان او نزدیک است (ماههای هشتم و نهم) و روزه برای خودش یا بچهاش ضرر دارد، و همچنین زنی که بچه شیر میدهد و شیر او کم است و روزه برای خودش یا بچهاش ضرر دارد، در هر دو مورد جایز است روزه ماه رمضان را افطار کنند ولی بعد از ماه رمضان باید آن را قضا کنند و برای هر روز فدیه بدهند.
1پرسش: زنی که به علت زایمان نتواند روزه بگیرد چه مقدار باید کفاره بدهد؟ پاسخ: فقط قضاء می کند.
2پرسش: روزههایی که از زمان بارداری تا پایان شیردهی قضا دارم را چگونه باید ادا نمایم؟ آیا در صورت ناتوانی جسمی باید همه آنها را بگیرم؟ پاسخ: مقداری را که توانایی دارید باید قضا کنید.
3پرسش: زن باردار در ماه هفتم است آیا می تواند روزه بگیرد در صورتی که دکتر به آن گفته ضرر دارد؟ پاسخ: روزه نگیرد و بعد قضاء کند و برای هر یک روزه 750 گرم گندم یا نان به فقیر بدهد.
4پرسش: زنی که باردار است و زائیدن او نزدیک است و روزه برای او ضرر دارد حکمش چیست؟ پاسخ: زنى که زائیدن او نزدیک است (ماه های هشت و نه) و روزه براى خودش یا حملش ضرر دارد ، روزه بر او واجب نیست ولی باید بعدا آن را قضا کند و براى هر روز یک مُد طعام (750 گرم نان یا ماکارونی یا آرد) بابت کفاره به فقیر دهد . واما زنى که در ماه های آخر بارداری نباشد (از ماه اول تا اخر ماه هفتم) اگر روزه برای او یا حملش ضرر داشته باشد یا اینکه سبب افتادن وی در مشقتی که عادتا قابل تحمل نیست گردد روزه بر او واجب نیست و باید قضا نماید و کفاره ندارد. استفتائات حضرت آیت الله سیستانی.
5 پرسش: من 2 سال است که بدلیل زایمان و شیر دادن طفل روزه نگرفتم سال گذشته که بچه هنوز 1 ساله نشده بود سؤال کردم در مورد روزه گفتند باید خودت بفهمی می توانی یا نه حالا من سؤال دارم که بچه ام هنوز شیر می خورد و 2 سالش نشده وبعد از رمضان 2 ساله می شود حکم روزه من چیست و سالهای گذشته چطور وبچه از سن 6 ماهگی غذای کمکی می خورد ؟ پاسخ: روزهائی که روزه نگرفته اید قضا کنید و علاوه بر قضا ، برای هر یک روز که تا ماه رمضان بعدی قضا نکرده اید 750 گرم طعام به فقیر صدقه بدهید .
پرسش: حکم زن شیرده در ماه رمضان چیست؟ پاسخ: زنـى کـه بـچه شیر مى دهد و شیر او کم است چه مادر بچه یا دایه او باشد ، اگـر روزه بـراى خودش یا بچه اى که شیر مى دهد ضرر دارد ، روزه بر او واجب نیست ، و باید براى هر روز یـک مـد طعام (750 گرم نان یا ماکارونی یا آرد) به فقیر بدهد ، و روزه هایى را که نگرفته باید قضا نماید . ولى بنابر احتیاط واجـب ایـن حـکـم اخـتصاص به موردى دارد که شیر دادن بچه منحصر به همین راه باشد ، و اما اگر راه دیـگـرى بـراى شـیر دادن بچه باشد – مثلا این که از شیر خشک استفاده کند – بنا بر احتیاط واجب باید روزه بگیرد.
فدیه و کفاره خانم بادار یا در حال شیر دهی بنا به نظر مقام معظم رهبری دو حالت دارد 1. اگر روزه برای مادر ضرر دارد در حکم بیمار است اگر تا سال بعد قضای آن را نگرفت کفاره تاخیر 2. اگر روزه برای جنین یا کودک شیر خوار ضرر دارد هم قضا و هم فدیه (یک مد طعام برای هر روز) و اگر تا رمضان سال بعد نگرفت کفاره تاخیر هم باید بدهد.
س 806: زنی در دو سال متوالی در ماه مبارک رمضان حامله بوده و قدرت روزه گرفتن در آن ایام را نداشته است، ولی در حال حاضر توانایی روزه گرفتن را دارد، حکم او چیست؟ آیا کفّاره جمع بر او و اجب است یا فقط قضای آن را باید به جا آورد؟ تأخیر او در قضای روزه چه حکمی دارد؟
ج: اگر بر اثر عذر شرعی روزه ماه رمضان را نگرفته، فقط قضا بر او واجب است، و در صورتی که عذر او در خوردن روزه خوف از ضرر روزه بر جنین یا کودکش بوده، باید علاوه بر قضا، برای هر روز یک مد طعام به عنوان فدیه بپردازد، و اگر قضا را بعد از ماه رمضان تا ماه رمضان سال بعد، بدون عذر شرعی به تأخیر انداخته، فدیه دیگری هم بر او واجب است یعنی باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد و در صورتی که عذر او خوف ضرر برای خودش بوده، حکم سایر موارد خوف ضرر را دارد که در صورت استمرار این خوف تا ماه رمضان سال بعد، قضا از وی ساقط است و فقط فدیه (یک مد طعام) بر او واجب است.
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
یادم یه روز توی خوابگاه تفالی به حافظ زدم این شعر اومد وقتی مصرع آخر خوندم چقدر گریه کردم. شاید حافظ هم همین قسمت از دعا رو دیده و این شعر و گفته
متن کامل غزل: دلم رمیده لولی وشیست شورانگیز دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز فدای پیرهن چاک ماه رویان باد هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد که تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت که در مقام رضا باش و از قضا مگریز میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
همون طور که قبلا گفتم عصرا هفت تا هشت عصر توی پارک شهر فضای باز ختم قرآن داریم خیلی دوس داشتنیه امروز جاتون خالی اساسی بارون می اومد موقع رفتن به پارک به خاطر بارون من و داداش فکر می کردیم که افراد شرکت کننده از روزای دیگه کمتر باشن اما با وجود بارش بارون تقریبا مثل روزای قبل بود و به نظرم حال و هواش از روزای قبل بهتر بود جایگاه پاسخوگوی احکام خانما رو که همیشه توی فضای باز بدون سایه بون بود برده بودن زیر آلاچیق اما قسمت آقایون عقب تر کشیده بودن زیر درخت فک کنم خیس شدن
فک کنم اگه به حال و هوایی عکسا دقت کنی می تونید خنکی هوا رو حس کنید و اینکه بعضیا که توی راه اومدن بارون غافلگیرشون کرده بود خیس شده بودن و سردشون بود اما تا آخر جلسه ختم قرآن موندن
پ ن 1: راستی تا یادم نرفته ختم قرآن کنار مزار شهدای گمنام و بقعه شیخ شهاب الدین اهری برگزار میشه پ ن 2: کیفت دوربین موبایلم خیلی پایینه برا همین عکسا وضوح خوبی ندارن معذرت پ ن 3: همه عکس ها از محلی که نشستم به جز دو تا که بعد تموم شدن ختم قرآن گرفتم
ترجمه سه چیز است که حجاب ها را پاره مى کند و به پیشگاه عظمت خدا مى رسد: صداى گردش قلم هاى دانشمندان به هنگام نوشتن! و صداى قدم هاى مجاهدان در میدان جهاد! و صداى چرخ نخ ریسى زنان پاکدامن!
شرح کوتاه چه تعبیر عجیب و پر معنا! سه صداست که در اعماق هستى نفوذ مى کند و طنین آن تا ابدیت پیش مى رود و به پیشگاه عظمت پروردگار مى رسد: آهنگ دانش و قلم، هر چند آهسته و کوتاه باشد، و آهنگ جهاد و فداکارى و آهنگ تلاش و کوشش کار هر چند به ظاهر کوچک باشد. و در حقیقت اساس یک اجتماع سربلند انسانى را نیز همین سه چیز تشکیل مى دهد، دانش، جهاد، و کار.
1. کتاب الشهاب فى الحکم و الآداب، صفحه 22.
دوم و سوم معرفی کتاب و مسابقه کتابخوانی آنلاین
کتاب 150 درس زندگی از مرجع عالیقدر آیت الله مکارم شیرازی این کتاب مشتمل بر 150 حدیث ناب اخلاقى با ترجمه روان و شرح کوتاه است که هم براى گویندگان و خطبا منبع خوبى است و هم براى توده مردم. این کتاب به زبان عربى نیز ترجمه و منتشر شده است.
در ضمن مسابقه کتابخوانی با محوریت این کتاب در سایت آیت الله مکارم شیرازی در جریان هست هر روز یک سوال