دوست داشتنی های من







اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




جستجو




محتواها


 << < اردیبهشت 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



موتور جستجوی امین


جستجو


فرق اکراه و اجبار در جایی که فرد را به اجبار یا اکره مجبور به انجام یکی از مبطلات روزه می کنند. بنا به نظر رهبری ...

 

1527660351index.png


در اجبار سلب اختیار است در اجبار که اراده فرد سلب شده، روزه باطل نمی شود.
اما در اکراه گاهی سلب اختیار است و گاهی سلب اختیار نیست در اکراه مثلا تهدید کنند و فرد خود کاری انجام دهد یا راضی به انجام کار مبطلی شود روزه باطل می شود.

در اکراه شخص مُکره فاقد رضا است ولی در اجبار، شخص مجبور فاقد رضا و اراده می‌باشد

نمونه
سؤال: اگر چیزی به زور وارد دهان روزه‌دار شود و یا سر او به همان صورت داخل آب گردد، آیا روزه اش باطل می شود؟ اگر وادار به باطل کردن روزه اش شود، مثلاً به او بگویند که اگر روزه ات را نخوری، ضرری به خودت یا مالت وارد می سازیم، او هم برای دفع این ضرر غذا بخورد، آیا روزه اش صحیح است؟
جواب: روزه شخص روزه‌دار با داخل شدن چیزی در حلقش بدون اختیار و یا با فرو بردن سرش به همان صورت به زیر آب باطل نمی شود، ولی اگر خودش بر اثر اکراه دیگری مرتکب مفطری شود، روزه اش باطل خواهد شد.


موضوعات: دوس داشتنی, رمضان, احکام, اخلاق  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-03-09] [ 01:15:00 ب.ظ ]

خدایا، من واقفم بر این حقیقت تلخ که اگر از بندگان تو کسی گناه مرا می فهمید، من پرهیز می کردم از ادامه گناه ...

 

فَلَوِ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلَی ذَنْبِی غَیْرُکَ مَا فَعَلْتُهُ

خدایا، من واقفم بر این حقیقت تلخ که اگر از بندگان تو کسی گناه مرا می فهمید،

من پرهیز می کردم از ادامه گناه

 

وقتی این فراز دعا رو می خوندم با خودم فکر می کردم چرا انسان از بنده خدا خجالت می کشه ولی از خود خدا نه داشتم دنبال جواب میگشتم با این درس اخلاق و معارف اسلامی از سایت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی برخوردم جالبه خوندنش حتما مفیده، از دست ندینش

 

انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمی‏کند!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،
و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین.

رُویَ عن الصادق(علیه‎السلام) قال: «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ».[1]

بحث ما در مورد «حیا» بود. حیاء آن ودیعه الهی و غریزه انسانیّه است که انسان را از اعمال زشت باز می‏دارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر می‏کند و چه بعد از عمل، حیاء نقش بازدارندگی دارد. به این معنا که روح وقتی با یک عمل زشت روبرو می‏شود و وقتی که عمل زشت را تصویر می‎کند، منفعل و منکسر می‎شود و همین حالت موجب بازدارندگی او است و بعد از عمل هم، این حالت بازدارندگی نسبت به تکرار آن عمل زشت پیدا می‎شود.
در جلسات گذشته ما یک تقسیم بندی راجع به حیاء در ربط با ناظر کردیم و گفتیم که حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی «حیاء من الخلق» است، گاهی «حیاء من النفس» بوده و گاهی «حیاء من الملائکه» می‏باشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی «حیاء من اولیاء الله» است که جلسه گذشته آن را بحث کردم. پنجمین نوع آن «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خجالت کشیدن و شرم کردن.
در باب «حیاء من الله» ما یک بحث معرفتی داریم که من وارد آن نمی‎شوم، چون من قبلاً این را بحث کردم و الآن بحث ما تربیتی است. در مورد بحث تربیتی، ما روایات متعدّدی داریم که «حیاء من الله» را در روابط گوناگون مطرح می‎فرمایند. یعنی این که انسان باید با توجه به این روابط حیاء داشته باشد.
1. خدا می‏بیند!
یک دسته از روایات هست که «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح می‎کنند. انسان در «حیاء من الخلق» از این شرمش می‎آید که عمل زشت را در دیدگاه غیر انجام دهد. حالا اگر یک ذرّه معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را می‎بینند و اعمالش را ثبت و ضبط می‎کنند، نیز حیاء می‎کند. دسته اوّل روایات، «حیاء من الله» را در همین رابطه مطرح می‎کنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را که می‎کنی باید از خدا شرمت بیاید!
از خدا خجالت بکش و معصیت نکن!
حالا من به عنوان نمونه چند روایت می‎خوانم که بعضی‎هایشان هم اشاره به آیات قرآن دارد. روایت اوّل از حضرت زین‎العابدین(صلوات‎الله‎علیه) است که می‎فرماید: «خف الله عز و جل لقدرته عليك» از خدا بیم داشته باش، چون او بر تو توانا است! این‎طور نیست که بتوانی از چنگ خدا فرار کنی، خجالت بکش و معصیت نکن! خیال نکن می‎توانی از عذابی که وعده‎ کرده است فرار کنی. بعد دارد «و استح منه لقربه منك»[2] از خدا خجالت بکش، چون به تو نزدیک است. این روایت اشاره به همین معنا است که خدا ناظر است.
تو مرا نمی‏بینی ولی من …!
در آیه شریفه هم می‎فرماید «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى‏»[3] در آیات دیگری هم اشاره به قُرب و نزدیکی دارد، مثلاً می‎فرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَري»[4] یا «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ»[5] شماها نمی‎بینید ولی ما به او نزدیک‏تر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمی‎بینی ولی من که می‎بینم که چه کار داری می‎کنی.
گریه شدید محبوب‏ترین بنده خدا
در سوره یونس در آیه‎ای هست «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً»[6] هیچ‎کاری نیست که شما انجام دهید مگر این که ما آن را می‎بینیم. کارهایتان در مرئَی و منظر ما است و ما داریم می‎بینیم. من نمی‎خواهم بحث تفسیری کنم، ولی این را بگویم که «عمل» در اینجا اطلاق دارد، یعنی هم اعمال درونی‎ات را می‎گیرد و هم اعمال بیرونی‎ات را می‎گیرد. من بعد می‎رسم که شهود خدا هم سرّ انسان را در بر می‎گیرد و هم علن او را می‎گیرد. هرچه را که او انجام دهد، خدا می‏بیند. «ما من عملٍ» استثنا ندارد. همه را می‎گیرد.
در ذیل این آیه روایتی آمد که است که «کان رسول‎الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) اذا قرأ هذه الآیه بکی بکاءً شدیدا»[7] پیغمبر اکرم وقتی به قرائت این آیه می‎رسید، به شدّت گریه می‎کرد. این آیه خودش خیلی روشن است. اینها یک دسته از روایت در باب «حیاء من الله» است که عرض کردم به آیات هم اشاره دارد و جنبه‎های اعتقادی دارد و هم ریشه‎های ایمانی و درونی دارد.
2. خدا سِرّ و عَلَنت را می‏بیند!
یک دسته دیگر روایاتی هستند که به چگونگی قُرب خداوند اشاره می‎کند که من هم الآن به آن اشاره کردم و از اطلاق آیه آن را گرفتم. قُرب خداوند سرّ و علن ندارد. حیاء از مردم در جایی است که در منظر مردم باشد، ولی در خفا چه؟ آنجا کسی نیست. اما در باب خدا، اشتباه نکنید! حیای از او مثل «حیاء من الخلق» نیست. اشتباه نکنید! روایت از امام هفتم(علیه‎السلام) است «فَاسْتَحْيُوا مِنَ اللَّهِ فِي سَرَائِرِكُمْ كَمَا تَسْتَحْيُونَ مِنَ النَّاسِ فِي عَلَانِيَتِكُم‏»[8] خیلی روشن است. از خدا در سرّتان خجالت بکشید، همان‎طور که در علن از مردم خجالت می کشید! همه کار را جلوی مردم نمی‏کنید، در برابر خدا هم همین‏طور باشید.
«بزرگی ناظر» و «همراهی او» دلیل حیاء
یک دسته‎ای از روایات هم در باب «حیاء من الله تعالی» اینها هستند که من دسته‎بندی‏ کردم. اینها خودشان دو جهت دارند که بحثش مفصّل است؛ یک، در ارتباط با جایگاه خدا نزد انسان است و دو، در ارتباط با نحوه برخورد خدا با انسان است. ما در باب اعمال میان انسان‏ها فرق می‎گذاریم «حیاء من الخلق» متناسب با افراد مختلف است. من تعبیر ساده می‏کنم و سطح مطلب را پایین می‏آورم؛ مثلاً ما از بعضی‎ها به خاطر جایگاهشان، خیلی شرم نمی‏کنیم. چون جایگاه زیاد مهمّی برایشان نمی‎بینیم.
مثلاً می‏گوییم فلانی خودمانی است. حالا چون جلوی او رو در بایستی نداریم، ـ‎نعوذ بالله‎ـ چه بسا کارهایی انجام دهیم که درست نبوده و حاضر نیستیم جلوی همه آن کارها را انجام دهیم و اگر شخص بزرگی حاضر باشد که ما با او رو در بایستی داشته باشیم این کار را نمی‎کنم. اینها همه‎اش مربوط به حیاء بوده و نسبت به ناظر است.
امّا در مورد دیگر حیاء به خاطر جایگاه نیست بلکه به خاطر برخورد با او است. مثلاً کسی که تنها گاهی اوقات چشممان به هم می‎افتد و او را می‎بینیم، با کسی که هر روز و هر شب با او برخورد می‎کنیم، چشم‎مان در چشمش می‎افتد، فرق دارد. آدم از این فرد خجالت می‎کشد. در مورد اوّلی شاید بگوییم: فلانی رفت دنبال کارش! شاید کلاه‎مان هم پیش او نیافتد و دیگر همدیگر را نبینیم و … امّا کسی که همیشه همراه آدم است، فرق می‏کند و انسان از او شرم می‏کند. ما میان این دو نفر فرق می‎گذاریم.
نحوۀ حیاء از خداوند
در بخشی از روایاتِ ما این مسأله مطرح است که حیای بندگان از خداوند، هم از نظر جایگاه و هم از نظر برخورد، از این سنخ باشد. یعنی مانند جایگاه کسانی که پیش شما شایستگی دارند، نه کسانی که ـ‎نعوذ بالله‎ـ سطحشان خیلی پایین است. نگاهتان به جایگاه خدا، مانند نگاه به جایگاه افراد شایسته باشد. خود ما هم این‎گونه هستیم که وقتی با افراد بزرگی رو به رو می‎شویم، خودمان را جمع و جور می‎کنیم، که نکند یک وقت حتی اشتباهاً خلافی از ما سر بزند!
حال اگر فرد شایسته بود و بعد هم هر روز آدم با او سر و کار داشته باشد، خیلی مراقبت بیشتر می‏شود. آدم از او شرم می‎کند که عمل بدی در مرئَی و منظر او کند. در یک روایتی داریم از پیغمبر اکرم که دارد؛ «قال رسول‎الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) : اسْتَحْيِ مِنَ اللَّهِ اسْتِحْيَاءَكَ مِنْ صَالِحِي جِيرَانِك‏»[9] حضرت دو کلمه را کنار هم گذاشته است که اوّلی به یک مطلب اشاره داشته و دومی هم مطلب دیگری را بیان می‏کند. ایشان می‏فرماید: از خدا خجالت بکش، همانطور که از همسایه‎ای که جایگاه رفیعی نزد تو دارد و از شایستگان است خجالت می‏کشی!
گاهی انسان همسایه‎ای دارد که ‎ـ‎نعوذ بالله‎ـ بدتر از خودش است؛ لذا جایگاهی ندارد و حیاء از او معنا ندارد. نه! گاهی اوقات همسایه، آدم بزرگ و شایسته‎ای است، از صلحا و نیکان است. یک انسان صالح که همسایه است و هر روز و هر شب، چشمم به چشمش می‎افتد، انسان چگونه از او حیاء می‏کند!؟
حضرت چه قدر سطح مطلب را پایین آورده است تا شاید ما از خدا خجالت بکشیم. همان‎طور که از همسایه شایسته‎ات خجالت می‎کشی و جلوی روی او هر کاری را انجام نمی‎دهی، از خدا هم خجالت بکش! البته این‎طور نیست که حضرت فقط بفرمایند از خدا خجالت بکشید! نه مطلب ادامه دارد و من همین‎طور گام به گام پیش می‎روم.
بالاترین نوع حیاء
دسته‎ای از روایات نقش ارزشیِ «حیاء من الله» را بیان می‎کنند که آنها را بعداً می‎گویم، چون یک بحث مستقل در این رابطه ـ‏ان‏شاءالله‏ـ خواهم داشت. یک تقسیم‎بندی راجع به همین مسأله ارزشی است که مثلاً از علی(علیه‎السلام) هست که «أفضل الحياء استحياؤك من الله‏»[10] با فضیلت‎ترین حیاها حیای از خداوند است. چرایش را بعداً می‏گویم.
اثر حیای از خداوند
یک دسته‎ از روایات هست که اثر مترتّب بر «حیاء من الله» را بیان می‏کند. روایت از علی(علیه‎السلام) است که فرمودند: «الحیاء من الله یمحو کثیراً من الخطایا»[11] این هم توضیح می‎خواهد که من بعداً توضیح می‏دهم. من الآن خواستم فقط دسته‎بندی روایات را بگویم.
حق حیاء از خداوند
اینها مقدمه بود برای مطلبی که در آخر جلسه گذشته مطرح کردم. حالا سراغ بحث خودم می‎آیم که ما در روایات متعدّده داریم که «استحیوا من الله حق الحیاء»[12] این روایت از پیغمبر اکرم است که از خداوند آنگونه که حق حیاء است، حیاء کنید! حق حیاء از خدا یعنی چه؟
در روایت دیگری آمده است: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْيَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَيَاء»[13] یا روایت دیگری از پیغمبر اکرم است که به ابی‎ذر فرمود: «يَا أَبَاذَرٍّ أَ تُحِبُّ أَنْ تَدْخُلَ الْجَنَّةَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ! » بعد حضرت: پس سه کار کن که آخرین آن، این بود که «وَ اسْتَحْيِ مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ»[14] همچنین روایت دیگری بود که شخص دیگری همین مطلب را داشت که حضرت پرسیدند: «أ كلكم يحب أن يدخل الجنة؟ قالوا: نعم يا رسول الله!» حضرت هم همان مطالبی را که در روایت ابی‎ذر بود فرمودند و سومین مطلب این بود که «و استحیوا من الله حق الحیاء»[15] در همه این روایت‏ها یک حقی آمده است. منظور از این چیست؟
من این مقدّمات را گفتم تا بفهمید که حق حیاء یعنی چه.[16] حالا دقت کنید که حق حیا، آن‎طور که سزاوار است، با آن مقدّماتی که گفتم یعنی چه. ما الآن مورد به مورد پیش می‎رویم.
خداوند، ناظری که هیچ چیز از او پوشیده نیست!
یک؛ خداوند ناظری است که جدا نشدنی است؛ یعنی هیچ‏گاه از من جدا نمی‎شود. او نزدیکی به من است که نزدیک‎تر از او نیست. بزرگی است که بزرگ‎تر از او نیست. مطّلعی بر من است که مطّلع‎تر از او نیست. به تمام شراشر وجود من احاطه دارد؛ از درون و بیرون. مطلعی است که سرّ و علن برای او معنا ندارد.
بعداً ان‏شاءالله می‎رسم که در یک تقسیم‎بندی نسبت به خود اعمال، ما یک قبائح عقلیّه داریم، یک قبائح شرعیّه داریم و یک قبائح عرفیّه متشرعه داریم. اینها سه چیز جدا است. قبایح عقلیّه مربوط به عقل عملی است، شرعیّه مربوط به احکام شرعی است و عرفیّۀ متشرعه مربوط به افراد متدیّن است که آنها این کار را زشت می‎دانند.
حق حیاء یعنی حیاء از تمام زشتی‏ها
حق حیاء این است که انسان در هر سه رابطه از خدا خجالت بکشد. چه عملت قُبح عقلی داشته باشد، چه قُبح شرعی داشته باشد، چه قُبح عرفی در محیط متشرعه داشته باشد و بالأخره حق حیاء این‎طور است که اگر بخواهیم به طور مطلق بگوییم نسبت به «جمیع قبائح» است.
خود ما همین‎طوری هستیم که با این مقدّماتی که من گفتم باید این‏طور از خداوند حیاء داشته باشیم. نتیجه این مقدّمات همین می‎شود. من مطلبی را از خودم تحمیل نکردم. عمده این است که باید ببینی ناظر بودن خدا چه وسعتی دارد، تا بفهمی حق حیاء چیست؟ هر حرکت قبیحی نسبت به این سه محیط، چه درونی و چه بیرونی از انسان سر بزند، بر خلاف حیاء است.
انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمی‏کند!
از خدا حیاء کن! شرم کن! انجام نده! حتی فکر معصیت هم نکن! چون عمل، برای خداوند دیگر بیرونی و درونی ندارد. آیه‏اش را خواندم. یادت نرود که هیچ عملی نیست که ما آن را شهود می‎کنیم. اینها همه مقدّمه «حق حیاء» بود و چون من در جلسه گذشته گفتم که بعداً درباره حق حیاء صحبت می‏کنم اینها را گفتم.
تو باید چنین خدایی را قبول داشته باشی! این حرف من نیست، کلام الله است. من از خودم نگفتم، آیات قرآن این چنین می‏گوید و قابل انکار هم نیست. تازه من گفتم که بحث معرفتی نکردم. آن خودش بحث دیگری است که در جای خودش می‏گوییم درجاتی دارد و… بحث ما خیلی عرفی بود. یک بحث تربیتی و عرفی کردم که همه متوجّه شوند.
این که روایات متعدّده می‏فرماید: از خدا خجالت بکشید آن‎طور که سزاوار است! یعنی این مطلب که گفتم. هرکس سزاوار یک نوع شرم کردن و یک‎طور خجالت کشیدن است. آن‎طور که سزاوار است انسان از خدا خجالت بکشد این است که در روابط گوناگون هر نوع عمل قبیحی را انجام ندهد.
«استحیوا من الله حق الحیاء» نه یک روایت نه دو روایت، آنهایی که اهلش هستند بروند مراجعه کنند! ببینید چه قدر پیغمبر اکرم روی آن تأکید کرده است. چه جنبه‎های شخصی و چه عمومی! من همه اینها را در جلسه گذشته گفتم. «استحیوا من الله حق الحیاء»

[1]. الكافي، ج2، ص106
[2]. كشف‏الغمة، ج 2، ص 108
[3]. سوره مبارکه علق، آیه 14
[4]. سوره مبارکه ق، آیه 16
[5]. سوره مبارکه واقعه، آیه 85
[6]. سوره مبارکه یونس، آیه 61
[7]. تفسیر قمی، ج1، ص 313
[8]. بحارالأنوار، ج 1، ص 148
[9]. بحارالأنوار، ج 75، ص 200
[10]. غررالحكم، ص 257
[11]. همان
[12]. بحارالأنوار، ج 8، باب الحیاء من الله
[13]. مستدرك‏الوسائل، ج 8، ص 462
[14]. وسائل‏الشيعة، ج 1، ص 304
[15]. مجموعةورام، ج 1، ص 272
[16].البته ما در روایت داریم که حق حیاء چیست و من هم بعد وارد می شوم و اگر زنده بودم بحث را با آنها ان شاء الله تطبیق می‎دهم. دو روایت داریم که حق حیاء را برای ما تبیین کردند ولی الآن مطلب را بر اساس این مقدماتی را که گفتم توضیح می‏دهم.

موضوعات: حدیث, دوس داشتنی, سبک زندگی, نمامتن, رمضان, اخلاق  لینک ثابت
[شنبه 1397-03-05] [ 02:22:00 ب.ظ ]

پدر واقعی ما ...

  بی خوابی زده به سرم

برا همین یه سراغ بازی کامپیوتری رفتم بلکه ذهنم خسته شه ولی نشد برا همین تصمیم گرفتم مطالعه کنم

چون همه کتاب شب های بی قراری نخوندم و هر از گاهی یه تیتری که به دلم بشینه رو می خونم رفتم سراغ فهرست،

یه تیتر جذبم کرد «پدر واقعی ما» مطب چند خطی صفحه ۵۲ کتاب ولی قابل تامل و دلیلی برای فکر کردن

قبلا هم توی روایات دیده بودم پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، خودشون و امام علی علیه السلام رو به عنوان پدر امت معرفی کردن

 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:

«هر کس عاقّ والدینش شود، لعنت خدا بر او باد! بدانید که من و علی پدران این امّت هستیم. هر کس عاقّ ما شود، لعنت خدا بر او باد!»

محمّد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 16، ص 95، باب 6؛ عیون اخبار الرّضا علیه السلام، ج 2، ص 86.

روی این حساب ما آدما علاوه بر پدر بیولوژیک مون پدر معنوی هم داریم و بنابراین همون جور که پدر بیولوژیک می تونه بچه ش عاق کنه پدر معنوی هم می تونه

بنا به این روایت و روایتی که در کتاب شب های بی قراری از امام رضا علیه السلام که فرموده اند: «امام آن پدر مهربان و دلسوز تو است …» کافی ج ۱ ص ۱۹۸  اومده، پیامبر و ائمه علیهم سلام پدران معنوی ما هستند. امام عصر عج الله به عنوان امام زمان ما، پدر معنوی ما هم هست و وای به روزی که به خاطر اعمالمون توسط ایشون عاق بشیم.

در ادامه کتاب عاق رو توضیح داده:

 

«عقوق به معنای ایذا و اذیت و آزار دادن هست.»

 

اینجا سوال مهمی پیش میاد آیا کاری کردیم که پدر مهربان معنویمون اذیت شده باشن و از ما رنجیده خاطر شده باشن؟

اگه درست فکر کنیم خیلی ها مون مواردی رو در زندگی روز مره مون پیدا خواهیم کرد که مورد رضایتشون نیست و از مواردی هست که ما رو از اون نهی کردن.

جایی خوندم نامه اعمال ما رو در مواقع معینی به امام عرضه می کن.

با این بحث پدر معنوی یاد پدری می افتم که مثلا میره مدرسه بچه اش پرونده بچه رو میذارن جلوش و یکی یکی خرابکاریا و شیطنتا و خطاهای بچه ش رو می شمرن. چه حالی میشه اون پدر؟1

ولی باباها نسبت به بچه هاشون مهربونن، خیلی زود و با هر خطایی بچه شونو عاق نمی کنن. خدا اون روز نیاره! غالبا وقتی کارد به استخوان می رسه یا خطاها خیلی بزرگ میشن، حرف از عاق پیش میاد.

خود ائمه علیهم السلام امر فرمودند حتی اگه گنه کار هم بودیم ازشون رو برنگردونیم.

شاید این روایت شنیده باشین:

«جوان مسلمان و شیعه ای در زمان امام صادق علیه السلام شراب خورده بود و با همین وضعیت در کوچه ای راه می رفت. امام صادق علیه السلام را در کوچه دید خیلی خجالت کشید . خواست فرار کند و برگردد دید کوچه بن بست است. روی خود را به طرف دیوار کرد و سر خود را پایین انداخت. فکر کرد اگر این کار را بکند امام او را نمی بیند . امام صادق علیه السلام از کنار او رد شدند و دستی بر شانه ی او زده و گفتند اگر گناه هم کردید از ما روی بر نگردانید.»


در آیه ی 159 سوره ی آل عمران خدا به پیغمبر می فرماید: ای رسول ما این مردم نافرمانی کردند. یا حرف تو را بر روی زمین گذاشتند یا حرف من خدا را که هردوی آن نیز از یک جنس است. من واسطه می شوم که تو از آنها بگذری و آنها را ببخشی ، تو هم واسطه بشو من آنهارا می بخشم .» منبع

 

و سوال مهم تر آیا کاری کردیم که ممکن عاق شده باشیم؟

عاق والدین خیلی تاثیرات منفی توی زندگی مادی و معنوی فرد داره، مثل دور شدن از رحمت الهی و  مورد غضب خدا قرار گرفتن، محرومیت از بهشت، قبول نشدن نماز، عدم استجابت دعا و ذلیل شدن و کم شدن مال و …

 

حالا که نمی دوینم با اعمالمون باعث شدیم عاق بشیم یا نه و می دونیم احتمالش هم هس و از طرفی هم امید به مهربونی و دلسوزی پدر داریم مثل مواقعی که پدر یا مادر یا عزیزی از مون دلگیره روزهای خاص و مورد احترام انتخاب می کنیم و برای عذر خواهی می ریم تا به حرمت اون روز یا شب ببخشیده بشیم. الان هم یک شب خیلی مهم پیش رومونه، شب قدر شب بیست و سوم، رمضان شاید مناسب ترین زمان  باشه تا از پدر معنوی مون عذر خواهی کنیم و امیدوار باشیم به حرمت این شب بسیار مهم که تقدیرها رقم می خوره علاوه بر اینکه از خطاهامون بگذرن، بینما و حضرت حق واسطه بشن تا خدای متعال هم از ما بگذره و بهترین ها رو برای سال بعدمون مشخص کنه. ان شاء الله

 

 

 

 

موضوعات: حدیث, دوس داشتنی, سبک زندگی, امام علی النقی علیه السلام, اهل بیت علیهم السلام, رمضان, کتاب, امام زمان عج الله, اخلاق, محمد مصطفی صلی الله علیه و آله  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-04-08] [ 04:28:00 ق.ظ ]

ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ نمی دﺍﻧﻢ ﻫﺮﺳﺎﻝ ﮐﻪ می گذردﺭﺩ ﯾﮑﺴﺎﻝ ﺑﻪ ﻋﻤﺮ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﯾﺎ ﯾﮑﺴﺎﻝ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﮐﻢ می شود ...

بعد مدت ها سلام

 

سال ها پیش این جمله رو دیدم

 

«ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ نمیﺪﺍﻧﻢ ﻫﺮﺳﺎﻝ ﮐﻪ میﮕﺬﺭﺩ
ﯾﮑﺴﺎﻝ ﺑﻪ ﻋﻤﺮ ﺍﺿﺎﻓﻪ میﺸﻮﺩ ﯾﺎ ﯾﮑﺴﺎﻝ
ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﮐﻢ میﺸﻮﺩ»

 

بعد اون خیلی به این جمله فکر کردم من میگم هر دو طرف درسته

 

اما دوستی می گفت:

«درست اینه که هر سالی که میگذره یک سال از عمر آدم کم میشه یعنی هر سال که می گذره از محدوده زمانی که قرار توی این دنیا باشیم یک سال کم شده»

روز تولد هم یه جور نشانه است یه جور هشداره که می گه یک سال گذشت بنا به تعریف دوستم یعنی فرصت زندگی کردنت در این دنیا کمتر شد.

اما تا حالا فکر کردین چرا جشن تولد؟ جشن تولد از کجا اومده؟ توی جشن تولد چیو جشن میگیری؟

ایرانیان جشن تولد داشتن اینو میشه از کتاب تواریخ هردوت ج 1 ص 133 فهمید که نوشته:

«در میان همه روزهای سال، روزی که بیش از همه توسط ایرانیان جشن گرفته می‌شود، زادروز آنان است.» منبع

اما تا جایی که من نگاه کردم در اسلام برای ولادت نوزد ولیمه دادن توصیه شده نوعی تقسیم شادی از آمدن عضو جدید با دیگران اما اینکه هر سال جشن تولد گرفته بشه در منابع وجود نداره.

البته نهی از اینکه جشن تولد ندیدم در مورد حکم فقهیش گفتن اگه همراه حرامی نباشه اشکال نداره

شاید بشه گفت با جهت دادن بهش بشه نتایج مثبتی هم ازش گرفت

یادآوری نعمت بزرگی که خداوند بهمون داده و سپاس از خالق بی همتا برای این نعمت یا صله رحم یا دلیلی برای هدیه دادن و شاد کردن اطرافیان (به شرطی که به بحث تجمل و چشم و هم چشمی وارد نشیم) یا همون تذکر فرصت محدود عمر و تلاش برای بهتر شدن و از بین بردن نواقص یا …

 

خلاصه غرض از نوشتن این مطلب:

امروز تولدمه

 

پی نوشت1: فعلا عکس نمی ذارم ان شاء الله فردا

پی نوشت 2: در رابطه با جشن تولد می تونید به این مطلب هم سر بزنید: آیا گرفتن جشن تولد حرام است؟ (پاسخ در صفحه دوم)

 

صفحات: 1 · 2

موضوعات: حدیث, دوس داشتنی, سبک زندگی, احکام, شبهه, اخلاق, اجتماعی, فرهنگی, امام سجاد علیه السلام  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-03-06] [ 02:54:00 ب.ظ ]

چند تصویر زیبا در مورد «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» ...

سلام

چند تصویر حدیثی با مضمون

«من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق»

و در مورد تشکر براتون میذارم پیرو پست قبلی

امیدوارم مفید و مورد پسند باشن

 

من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق

 


من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق

 

 

 من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق

 

 

 من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق

 

 

من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق

 

موضوعات: حدیث, دوس داشتنی, سلامت, سلامت, سبک زندگی, نمامتن, تلنگر, اخلاق, اجتماعی, امام صادق علیه السلام, علی بن موسی الرضاء علیه السلام, امام سجاد علیه السلام  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-01-24] [ 11:45:00 ق.ظ ]