دوست داشتنی های من







فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31




جستجو




محتواها


 << < فروردین 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



موتور جستجوی امین


جستجو


خدایا، من واقفم بر این حقیقت تلخ که اگر از بندگان تو کسی گناه مرا می فهمید، من پرهیز می کردم از ادامه گناه ...

 

فَلَوِ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلَی ذَنْبِی غَیْرُکَ مَا فَعَلْتُهُ

خدایا، من واقفم بر این حقیقت تلخ که اگر از بندگان تو کسی گناه مرا می فهمید،

من پرهیز می کردم از ادامه گناه

 

وقتی این فراز دعا رو می خوندم با خودم فکر می کردم چرا انسان از بنده خدا خجالت می کشه ولی از خود خدا نه داشتم دنبال جواب میگشتم با این درس اخلاق و معارف اسلامی از سایت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی برخوردم جالبه خوندنش حتما مفیده، از دست ندینش

 

انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمی‏کند!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،
و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین.

رُویَ عن الصادق(علیه‎السلام) قال: «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ».[1]

بحث ما در مورد «حیا» بود. حیاء آن ودیعه الهی و غریزه انسانیّه است که انسان را از اعمال زشت باز می‏دارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر می‏کند و چه بعد از عمل، حیاء نقش بازدارندگی دارد. به این معنا که روح وقتی با یک عمل زشت روبرو می‏شود و وقتی که عمل زشت را تصویر می‎کند، منفعل و منکسر می‎شود و همین حالت موجب بازدارندگی او است و بعد از عمل هم، این حالت بازدارندگی نسبت به تکرار آن عمل زشت پیدا می‎شود.
در جلسات گذشته ما یک تقسیم بندی راجع به حیاء در ربط با ناظر کردیم و گفتیم که حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی «حیاء من الخلق» است، گاهی «حیاء من النفس» بوده و گاهی «حیاء من الملائکه» می‏باشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی «حیاء من اولیاء الله» است که جلسه گذشته آن را بحث کردم. پنجمین نوع آن «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خجالت کشیدن و شرم کردن.
در باب «حیاء من الله» ما یک بحث معرفتی داریم که من وارد آن نمی‎شوم، چون من قبلاً این را بحث کردم و الآن بحث ما تربیتی است. در مورد بحث تربیتی، ما روایات متعدّدی داریم که «حیاء من الله» را در روابط گوناگون مطرح می‎فرمایند. یعنی این که انسان باید با توجه به این روابط حیاء داشته باشد.
1. خدا می‏بیند!
یک دسته از روایات هست که «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح می‎کنند. انسان در «حیاء من الخلق» از این شرمش می‎آید که عمل زشت را در دیدگاه غیر انجام دهد. حالا اگر یک ذرّه معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را می‎بینند و اعمالش را ثبت و ضبط می‎کنند، نیز حیاء می‎کند. دسته اوّل روایات، «حیاء من الله» را در همین رابطه مطرح می‎کنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را که می‎کنی باید از خدا شرمت بیاید!
از خدا خجالت بکش و معصیت نکن!
حالا من به عنوان نمونه چند روایت می‎خوانم که بعضی‎هایشان هم اشاره به آیات قرآن دارد. روایت اوّل از حضرت زین‎العابدین(صلوات‎الله‎علیه) است که می‎فرماید: «خف الله عز و جل لقدرته عليك» از خدا بیم داشته باش، چون او بر تو توانا است! این‎طور نیست که بتوانی از چنگ خدا فرار کنی، خجالت بکش و معصیت نکن! خیال نکن می‎توانی از عذابی که وعده‎ کرده است فرار کنی. بعد دارد «و استح منه لقربه منك»[2] از خدا خجالت بکش، چون به تو نزدیک است. این روایت اشاره به همین معنا است که خدا ناظر است.
تو مرا نمی‏بینی ولی من …!
در آیه شریفه هم می‎فرماید «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى‏»[3] در آیات دیگری هم اشاره به قُرب و نزدیکی دارد، مثلاً می‎فرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَري»[4] یا «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ»[5] شماها نمی‎بینید ولی ما به او نزدیک‏تر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمی‎بینی ولی من که می‎بینم که چه کار داری می‎کنی.
گریه شدید محبوب‏ترین بنده خدا
در سوره یونس در آیه‎ای هست «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً»[6] هیچ‎کاری نیست که شما انجام دهید مگر این که ما آن را می‎بینیم. کارهایتان در مرئَی و منظر ما است و ما داریم می‎بینیم. من نمی‎خواهم بحث تفسیری کنم، ولی این را بگویم که «عمل» در اینجا اطلاق دارد، یعنی هم اعمال درونی‎ات را می‎گیرد و هم اعمال بیرونی‎ات را می‎گیرد. من بعد می‎رسم که شهود خدا هم سرّ انسان را در بر می‎گیرد و هم علن او را می‎گیرد. هرچه را که او انجام دهد، خدا می‏بیند. «ما من عملٍ» استثنا ندارد. همه را می‎گیرد.
در ذیل این آیه روایتی آمد که است که «کان رسول‎الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) اذا قرأ هذه الآیه بکی بکاءً شدیدا»[7] پیغمبر اکرم وقتی به قرائت این آیه می‎رسید، به شدّت گریه می‎کرد. این آیه خودش خیلی روشن است. اینها یک دسته از روایت در باب «حیاء من الله» است که عرض کردم به آیات هم اشاره دارد و جنبه‎های اعتقادی دارد و هم ریشه‎های ایمانی و درونی دارد.
2. خدا سِرّ و عَلَنت را می‏بیند!
یک دسته دیگر روایاتی هستند که به چگونگی قُرب خداوند اشاره می‎کند که من هم الآن به آن اشاره کردم و از اطلاق آیه آن را گرفتم. قُرب خداوند سرّ و علن ندارد. حیاء از مردم در جایی است که در منظر مردم باشد، ولی در خفا چه؟ آنجا کسی نیست. اما در باب خدا، اشتباه نکنید! حیای از او مثل «حیاء من الخلق» نیست. اشتباه نکنید! روایت از امام هفتم(علیه‎السلام) است «فَاسْتَحْيُوا مِنَ اللَّهِ فِي سَرَائِرِكُمْ كَمَا تَسْتَحْيُونَ مِنَ النَّاسِ فِي عَلَانِيَتِكُم‏»[8] خیلی روشن است. از خدا در سرّتان خجالت بکشید، همان‎طور که در علن از مردم خجالت می کشید! همه کار را جلوی مردم نمی‏کنید، در برابر خدا هم همین‏طور باشید.
«بزرگی ناظر» و «همراهی او» دلیل حیاء
یک دسته‎ای از روایات هم در باب «حیاء من الله تعالی» اینها هستند که من دسته‎بندی‏ کردم. اینها خودشان دو جهت دارند که بحثش مفصّل است؛ یک، در ارتباط با جایگاه خدا نزد انسان است و دو، در ارتباط با نحوه برخورد خدا با انسان است. ما در باب اعمال میان انسان‏ها فرق می‎گذاریم «حیاء من الخلق» متناسب با افراد مختلف است. من تعبیر ساده می‏کنم و سطح مطلب را پایین می‏آورم؛ مثلاً ما از بعضی‎ها به خاطر جایگاهشان، خیلی شرم نمی‏کنیم. چون جایگاه زیاد مهمّی برایشان نمی‎بینیم.
مثلاً می‏گوییم فلانی خودمانی است. حالا چون جلوی او رو در بایستی نداریم، ـ‎نعوذ بالله‎ـ چه بسا کارهایی انجام دهیم که درست نبوده و حاضر نیستیم جلوی همه آن کارها را انجام دهیم و اگر شخص بزرگی حاضر باشد که ما با او رو در بایستی داشته باشیم این کار را نمی‎کنم. اینها همه‎اش مربوط به حیاء بوده و نسبت به ناظر است.
امّا در مورد دیگر حیاء به خاطر جایگاه نیست بلکه به خاطر برخورد با او است. مثلاً کسی که تنها گاهی اوقات چشممان به هم می‎افتد و او را می‎بینیم، با کسی که هر روز و هر شب با او برخورد می‎کنیم، چشم‎مان در چشمش می‎افتد، فرق دارد. آدم از این فرد خجالت می‎کشد. در مورد اوّلی شاید بگوییم: فلانی رفت دنبال کارش! شاید کلاه‎مان هم پیش او نیافتد و دیگر همدیگر را نبینیم و … امّا کسی که همیشه همراه آدم است، فرق می‏کند و انسان از او شرم می‏کند. ما میان این دو نفر فرق می‎گذاریم.
نحوۀ حیاء از خداوند
در بخشی از روایاتِ ما این مسأله مطرح است که حیای بندگان از خداوند، هم از نظر جایگاه و هم از نظر برخورد، از این سنخ باشد. یعنی مانند جایگاه کسانی که پیش شما شایستگی دارند، نه کسانی که ـ‎نعوذ بالله‎ـ سطحشان خیلی پایین است. نگاهتان به جایگاه خدا، مانند نگاه به جایگاه افراد شایسته باشد. خود ما هم این‎گونه هستیم که وقتی با افراد بزرگی رو به رو می‎شویم، خودمان را جمع و جور می‎کنیم، که نکند یک وقت حتی اشتباهاً خلافی از ما سر بزند!
حال اگر فرد شایسته بود و بعد هم هر روز آدم با او سر و کار داشته باشد، خیلی مراقبت بیشتر می‏شود. آدم از او شرم می‎کند که عمل بدی در مرئَی و منظر او کند. در یک روایتی داریم از پیغمبر اکرم که دارد؛ «قال رسول‎الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) : اسْتَحْيِ مِنَ اللَّهِ اسْتِحْيَاءَكَ مِنْ صَالِحِي جِيرَانِك‏»[9] حضرت دو کلمه را کنار هم گذاشته است که اوّلی به یک مطلب اشاره داشته و دومی هم مطلب دیگری را بیان می‏کند. ایشان می‏فرماید: از خدا خجالت بکش، همانطور که از همسایه‎ای که جایگاه رفیعی نزد تو دارد و از شایستگان است خجالت می‏کشی!
گاهی انسان همسایه‎ای دارد که ‎ـ‎نعوذ بالله‎ـ بدتر از خودش است؛ لذا جایگاهی ندارد و حیاء از او معنا ندارد. نه! گاهی اوقات همسایه، آدم بزرگ و شایسته‎ای است، از صلحا و نیکان است. یک انسان صالح که همسایه است و هر روز و هر شب، چشمم به چشمش می‎افتد، انسان چگونه از او حیاء می‏کند!؟
حضرت چه قدر سطح مطلب را پایین آورده است تا شاید ما از خدا خجالت بکشیم. همان‎طور که از همسایه شایسته‎ات خجالت می‎کشی و جلوی روی او هر کاری را انجام نمی‎دهی، از خدا هم خجالت بکش! البته این‎طور نیست که حضرت فقط بفرمایند از خدا خجالت بکشید! نه مطلب ادامه دارد و من همین‎طور گام به گام پیش می‎روم.
بالاترین نوع حیاء
دسته‎ای از روایات نقش ارزشیِ «حیاء من الله» را بیان می‎کنند که آنها را بعداً می‎گویم، چون یک بحث مستقل در این رابطه ـ‏ان‏شاءالله‏ـ خواهم داشت. یک تقسیم‎بندی راجع به همین مسأله ارزشی است که مثلاً از علی(علیه‎السلام) هست که «أفضل الحياء استحياؤك من الله‏»[10] با فضیلت‎ترین حیاها حیای از خداوند است. چرایش را بعداً می‏گویم.
اثر حیای از خداوند
یک دسته‎ از روایات هست که اثر مترتّب بر «حیاء من الله» را بیان می‏کند. روایت از علی(علیه‎السلام) است که فرمودند: «الحیاء من الله یمحو کثیراً من الخطایا»[11] این هم توضیح می‎خواهد که من بعداً توضیح می‏دهم. من الآن خواستم فقط دسته‎بندی روایات را بگویم.
حق حیاء از خداوند
اینها مقدمه بود برای مطلبی که در آخر جلسه گذشته مطرح کردم. حالا سراغ بحث خودم می‎آیم که ما در روایات متعدّده داریم که «استحیوا من الله حق الحیاء»[12] این روایت از پیغمبر اکرم است که از خداوند آنگونه که حق حیاء است، حیاء کنید! حق حیاء از خدا یعنی چه؟
در روایت دیگری آمده است: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْيَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَيَاء»[13] یا روایت دیگری از پیغمبر اکرم است که به ابی‎ذر فرمود: «يَا أَبَاذَرٍّ أَ تُحِبُّ أَنْ تَدْخُلَ الْجَنَّةَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ! » بعد حضرت: پس سه کار کن که آخرین آن، این بود که «وَ اسْتَحْيِ مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ»[14] همچنین روایت دیگری بود که شخص دیگری همین مطلب را داشت که حضرت پرسیدند: «أ كلكم يحب أن يدخل الجنة؟ قالوا: نعم يا رسول الله!» حضرت هم همان مطالبی را که در روایت ابی‎ذر بود فرمودند و سومین مطلب این بود که «و استحیوا من الله حق الحیاء»[15] در همه این روایت‏ها یک حقی آمده است. منظور از این چیست؟
من این مقدّمات را گفتم تا بفهمید که حق حیاء یعنی چه.[16] حالا دقت کنید که حق حیا، آن‎طور که سزاوار است، با آن مقدّماتی که گفتم یعنی چه. ما الآن مورد به مورد پیش می‎رویم.
خداوند، ناظری که هیچ چیز از او پوشیده نیست!
یک؛ خداوند ناظری است که جدا نشدنی است؛ یعنی هیچ‏گاه از من جدا نمی‎شود. او نزدیکی به من است که نزدیک‎تر از او نیست. بزرگی است که بزرگ‎تر از او نیست. مطّلعی بر من است که مطّلع‎تر از او نیست. به تمام شراشر وجود من احاطه دارد؛ از درون و بیرون. مطلعی است که سرّ و علن برای او معنا ندارد.
بعداً ان‏شاءالله می‎رسم که در یک تقسیم‎بندی نسبت به خود اعمال، ما یک قبائح عقلیّه داریم، یک قبائح شرعیّه داریم و یک قبائح عرفیّه متشرعه داریم. اینها سه چیز جدا است. قبایح عقلیّه مربوط به عقل عملی است، شرعیّه مربوط به احکام شرعی است و عرفیّۀ متشرعه مربوط به افراد متدیّن است که آنها این کار را زشت می‎دانند.
حق حیاء یعنی حیاء از تمام زشتی‏ها
حق حیاء این است که انسان در هر سه رابطه از خدا خجالت بکشد. چه عملت قُبح عقلی داشته باشد، چه قُبح شرعی داشته باشد، چه قُبح عرفی در محیط متشرعه داشته باشد و بالأخره حق حیاء این‎طور است که اگر بخواهیم به طور مطلق بگوییم نسبت به «جمیع قبائح» است.
خود ما همین‎طوری هستیم که با این مقدّماتی که من گفتم باید این‏طور از خداوند حیاء داشته باشیم. نتیجه این مقدّمات همین می‎شود. من مطلبی را از خودم تحمیل نکردم. عمده این است که باید ببینی ناظر بودن خدا چه وسعتی دارد، تا بفهمی حق حیاء چیست؟ هر حرکت قبیحی نسبت به این سه محیط، چه درونی و چه بیرونی از انسان سر بزند، بر خلاف حیاء است.
انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمی‏کند!
از خدا حیاء کن! شرم کن! انجام نده! حتی فکر معصیت هم نکن! چون عمل، برای خداوند دیگر بیرونی و درونی ندارد. آیه‏اش را خواندم. یادت نرود که هیچ عملی نیست که ما آن را شهود می‎کنیم. اینها همه مقدّمه «حق حیاء» بود و چون من در جلسه گذشته گفتم که بعداً درباره حق حیاء صحبت می‏کنم اینها را گفتم.
تو باید چنین خدایی را قبول داشته باشی! این حرف من نیست، کلام الله است. من از خودم نگفتم، آیات قرآن این چنین می‏گوید و قابل انکار هم نیست. تازه من گفتم که بحث معرفتی نکردم. آن خودش بحث دیگری است که در جای خودش می‏گوییم درجاتی دارد و… بحث ما خیلی عرفی بود. یک بحث تربیتی و عرفی کردم که همه متوجّه شوند.
این که روایات متعدّده می‏فرماید: از خدا خجالت بکشید آن‎طور که سزاوار است! یعنی این مطلب که گفتم. هرکس سزاوار یک نوع شرم کردن و یک‎طور خجالت کشیدن است. آن‎طور که سزاوار است انسان از خدا خجالت بکشد این است که در روابط گوناگون هر نوع عمل قبیحی را انجام ندهد.
«استحیوا من الله حق الحیاء» نه یک روایت نه دو روایت، آنهایی که اهلش هستند بروند مراجعه کنند! ببینید چه قدر پیغمبر اکرم روی آن تأکید کرده است. چه جنبه‎های شخصی و چه عمومی! من همه اینها را در جلسه گذشته گفتم. «استحیوا من الله حق الحیاء»

[1]. الكافي، ج2، ص106
[2]. كشف‏الغمة، ج 2، ص 108
[3]. سوره مبارکه علق، آیه 14
[4]. سوره مبارکه ق، آیه 16
[5]. سوره مبارکه واقعه، آیه 85
[6]. سوره مبارکه یونس، آیه 61
[7]. تفسیر قمی، ج1، ص 313
[8]. بحارالأنوار، ج 1، ص 148
[9]. بحارالأنوار، ج 75، ص 200
[10]. غررالحكم، ص 257
[11]. همان
[12]. بحارالأنوار، ج 8، باب الحیاء من الله
[13]. مستدرك‏الوسائل، ج 8، ص 462
[14]. وسائل‏الشيعة، ج 1، ص 304
[15]. مجموعةورام، ج 1، ص 272
[16].البته ما در روایت داریم که حق حیاء چیست و من هم بعد وارد می شوم و اگر زنده بودم بحث را با آنها ان شاء الله تطبیق می‎دهم. دو روایت داریم که حق حیاء را برای ما تبیین کردند ولی الآن مطلب را بر اساس این مقدماتی را که گفتم توضیح می‏دهم.

موضوعات: حدیث, دوس داشتنی, سبک زندگی, نمامتن, رمضان, اخلاق  لینک ثابت
[شنبه 1397-03-05] [ 02:22:00 ب.ظ ]

«سه چیز با ارزش در پیشگاه خدا» صفحه ای از یک کتاب خوب ...

می خوام توی این پست یک تیر و چند نشان بزنم 
هم معرفی کتاب و هم یک صفحه  جالب از کتاب که حاوی نکته جالبیه به نظر من و هم معرفی یه مسابقه به نظرم مفید

اول هدیه یک صفحه از اون کتابی که قرار معرفی بشه


پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله مى فرمایند


ثَلَاثٌ تَخْرُقُ الْحُجُبَ وَتَنْتَهِی إلَى‏ مَا بَینَ یدَی اللهِ:
صَرِیرُ أقْلَامِ الْعُلَمَاء،
وَوَطْی أَقْدَامِ الُمُجَاهِدِینَ،
وَصَوْتُ مَغَازِلِ الُمُحْصَنَاتِ(1)

ترجمه
سه چیز است که حجاب ها را پاره مى کند و به پیشگاه عظمت خدا مى رسد:
صداى گردش قلم هاى دانشمندان به هنگام نوشتن!
و صداى قدم هاى مجاهدان در میدان جهاد!
و صداى چرخ نخ ریسى زنان پاکدامن!

شرح کوتاه
چه تعبیر عجیب و پر معنا! سه صداست که در اعماق هستى نفوذ مى کند و طنین آن تا ابدیت پیش مى رود و به پیشگاه عظمت پروردگار مى رسد: آهنگ دانش و قلم، هر چند آهسته و کوتاه باشد، و آهنگ جهاد و فداکارى و آهنگ تلاش و کوشش کار هر چند به ظاهر کوچک باشد.
و در حقیقت اساس یک اجتماع سربلند انسانى را نیز همین سه چیز تشکیل مى دهد، دانش، جهاد، و کار.


1. کتاب الشهاب فى الحکم و الآداب، صفحه 22.


152697363361793.png

 

دوم و سوم معرفی کتاب و مسابقه کتابخوانی آنلاین


کتاب 150 درس زندگی
از مرجع عالیقدر آیت الله مکارم شیرازی
این کتاب مشتمل بر 150 حدیث ناب اخلاقى با ترجمه روان و شرح کوتاه است که هم براى گویندگان و خطبا منبع خوبى است و هم براى توده مردم. این کتاب به زبان عربى نیز ترجمه و منتشر شده است.

در ضمن مسابقه کتابخوانی با محوریت این کتاب در سایت آیت الله مکارم شیرازی در جریان هست هر روز یک سوال

لینک مسابقه کتابخوانی طعم رمضان
http://baleegh.ir/مسابقه-طعم-رمضان/

لینک مطالعه و دانلود کتاب
https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=3&lid=0&catid=6507&mid=61793

 

موضوعات: حدیث, دوس داشتنی, سبک زندگی, رمضان, کتاب, معرفی کتاب  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-03-01] [ 04:07:00 ب.ظ ]

دوستی ما چه جوریه مفید یا مضر؟ ...

یه سریالی بود در مورد شیخ مفید خورشید شب 

شیخ مفید

تو فیلم یه دزدی بود که نقشش رو آقای آتیلا پسیان  بازی می کرند که طی داستان  فیلم از یه دزد و راهزن رسید به جایی که دوستدار شیخ شد 
شخصیت دیگه هم بود مرحوم مهدی فتحی بازی کرده بودن که دشمن شیخ بود و عالم هم بود که این عالم بارها بر ضربه زدن به شیخ نقشه کشیده بود بارها دزد و افرادش به کمکش اومده بودن تا بعد تحول دزد که سعی میکرد نذاره به شیخ آسیبی  بزنه ولی دوستدار آگاه و نکته سنجی نبود و میشه گفت احساسی بدون فکر برخود میکرد
جایی این دو شخصیت روبروی هم قرار گرفتن راهزن سابق دشمن شیخ تهدید کرد که اگه نقشه علیه شیخ بکشه با اون طرفه و اون عالم گفت تا وقتی شیخ دوستانی مثل تو داره نیازی نیست علیه شیخ کاری بکنه

همون موقع، موقع دیدن فیلم و هر از گاهی با تلنگری یاد اون صحنه می افتم 
ما برای مولامون چه جور دوستداری هستیم از اونایی که دشمنان مولا از وجودمون خوشحالن و می دونن ما با رفتار و اعمالمون به مولامون ضربه میزنیم و جبهه مولا رو ضعیف می کنیم 
یا اینکه برای جبهه مولا مفیدیم و وجودمون خار چشم دشمنان مولا است.

پ ن 1: باز امشب تلنگری یادم انداخت و کلی فکر کردم و باز نمی دونم کدوم ورم

پ ن 2: خیلی گشتم عکس مربوط به صحنه یا دیالوگش پیدا کنم نشد

 

موضوعات: دوس داشتنی, سبک زندگی, تلنگر, اجتماعی  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-02-30] [ 11:43:00 ب.ظ ]

منظور از احتمال ضرر یا خوف ضرر چیست؟ چه نوع احتمال یا خوفی مد نظر است؟ ...

حکم روزه با احتمال یا خوف ضرر

 

منظور از احتمال ضرر یا خوف ضرر چیست؟ چه نوع احتمال یا خوفی مد نظر است؟
بنا به آنچه از در متن فتاوا و استفتائات مراجع عظام است اگر منشاء خوف ضرر یا احتمال ضرر، عقلایی باشد و یا عرف اینگونه احتمال یا ضرر را صحیح بداند (به نظرم میشه همون عقلایی) می توان براساس آن روزه نگرفت یا روزه را افطار کرد.

نظر مراجع توضیح المسائل سیزده مرجع:
1. امام خمینی: اگر احتمال بدهد روزه ضرر دارد و از این احتمال ترس به وجود آید و احتمال از نظر عرف صحیح باشد روزه صحیح نیست. مگر به قصد قربت گرفته باشد و بعدا معلوم شود ضرر ندارد.
2. مقام معظم رهبری:کسی خوف ضرر داشته باشد باید روزه را ترک کند و اگر روزه بگیرد صحیح نیست بلکه حرام است، خواه این خوف از تجربه‌ی شخصی حاصل شده باشد یا از گفته‌ی پزشک امین یا از منشأ عقلایی دیگر. ( فتاوای رهبری در رسال سیزده مرجع نیامده (این مطلب برگرفته از رساله آموزشی است)
2. آیت الله اراکی: اگر احتمال بدهد روزه ضرر دارد و از این احتمال ترس به وجود آید نباید روزه بگیرد و اگر روزه بگیرد صحیح نیست.
3. آیات عظام خوئی، گلپایگانی، تبریزی، صافی، نوری: اگر انسان احتمال بدهد که روزه برایش ضرر دارد و از آن احتمال، ترس برای او پیدا شود چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، نباید روزه بگیرد و اگر روزه بگیرد صحیح نیست
4. آیت الله مکارم: اگر یقین ندارد امّا احتمال قابل توجهی می دهد که روزه برای او ضرر دارد، خواه این احتمال از تجربه شخصی حاصل شده باشد یا از گفته طبیب اگر روزه بگیرد صحیح نیست
5. آیت الله زنجانی: کسی که می ترسد روزه برایش ضرر داشته باشد چنانچه روزه بگیرد، روزه اش صحیح نیست، مگر به جهتی مثلًا جهل با قصد قربت روزه بگیرد، و بعد بفهمد که ضرر نداشته است.
6.. آیت الله سیتانی: اگر انسان یقین یا اطمینان داشته باشد که روزه برایش ضرر قابل توجهی دارد یا آن را احتمال بدهد، و از آن احتمال، ترسی برای او پیدا شود، چنانچه احتمال او در نظر عقلا به جا باشد، واجب نیست روزه بگیرد، بلکه اگر آن ضرر موجب هلاکت یا نقص شود روزه حرام است و در غیر این صورت اگر رجاءً روزه بگیرد و بعد معلوم شود ضرر قابل توجهی نداشته روزه اش صحیح است.

متن کتاب سیزده مرجع

مسأله 1744 اگر انسان احتمال بدهد که روزه برایش ضرر دارد و از آن احتمال، ترس برای او پیدا شود (1) چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، نباید روزه بگیرد و اگر روزه بگیرد صحیح نیست (2) مگر آن که به قصد قربت گرفته باشد و بعد معلوم شود ضرر نداشته.

این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی:) نباید روزه بگیرد و اگر روزه بگیرد صحیح نیست.

(2) (خوئی، گلپایگانی، تبریزی، صافی، نوری:) بقیه مسأله ذکر نشده.

(مکارم:) رجوع کنید به ذیل مسأله 1743.

(زنجانی:) مسأله کسی که می ترسد روزه برایش ضرر داشته باشد چنانچه روزه بگیرد، روزه اش صحیح نیست، مگر به جهتی مثلًا جهل با قصد قربت روزه بگیرد، و بعد بفهمد که ضرر نداشته است.

(سیستانی:) مسأله اگر انسان یقین یا اطمینان داشته باشد که روزه برایش ضرر قابل توجهی دارد یا آن را احتمال بدهد، و از آن احتمال، ترسی برای او پیدا شود، چنانچه احتمال او در نظر عقلا به جا باشد، واجب نیست روزه بگیرد، بلکه اگر آن ضرر موجب هلاکت یا نقص شود روزه حرام است و در غیر این صورت اگر رجاءً روزه بگیرد و بعد معلوم شود ضرر قابل توجهی نداشته روزه اش صحیح است.

رساله آموزشی

کسی که می‌داند روزه برای او ضرر دارد یا خوف ضرر داشته باشد باید روزه را ترک کند و اگر روزه بگیرد صحیح نیست بلکه حرام است، خواه این یقین و خوف از تجربه‌ی شخصی حاصل شده باشد یا از گفته‌ی پزشک امین یا از منشأ عقلایی دیگر.

ملاک تأثیر روزه در ایجاد بیماری یا تشدید آن و عدم قدرت بر روزه گرفتن، تشخیص خود روزه‌دار نسبت به خودش است، بنابراین اگر پزشک بگوید روزه ضرر دارد، اما او با تجربه دریافته است که ضرر ندارد باید روزه بگیرد، همچنین اگر پزشک بگوید روزه ضرر ندارد ولی او بداند روزه برایش ضرر دارد یا خوف ضرر داشته باشد نباید روزه بگیرد.
هرگاه عقیده‌اش این بود که روزه برای او ضرر ندارد و روزه گرفت و بعد فهمید روزه برای او ضرر داشته باید قضای آن را به جا آورد.
پزشکانی که بیماران را از روزه گرفتن به دلیل ضرر داشتن منع می‌کنند گفته‌ی ایشان در صورتی معتبر است که اطمینان آور باشد یا باعث خوف ضرر شود و در غیر این صورت اعتباری ندارد.

استفتائات رهبری

س 735: اگر فردی به خاطر عذری قوی، پنجاه در صد احتمال دهد که روزه بر او واجب نیست و به همین دلیل روزه نگیرد، ولی بعداً معلوم شود که روزه بر او واجب بوده، از جهت قضا و کفاره چه حکمی دارد؟

ج: اگر افطار عمدی روزه ماه مبارک رمضان به مجرد احتمال عدم وجوب روزه بر وی باشد، در فرض سؤال علاوه بر قضا، کفاره هم بر او واجب است. اما اگر افطار به علت ترس از ضرر باشد و ترس هم منشأ عقلائی داشته باشد، کفاره واجب نیست، ولی قضا بر او واجب است.


موضوعات: دوس داشتنی, سبک زندگی, رمضان, احکام, معرفی کتاب  لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-02-27] [ 02:49:00 ب.ظ ]

آیا جمله‌ی «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» حدیث است؟ ...

من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق

 

پاسخ اجمالی

سخن معروفی وجود دارد با این عنوان: «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق». الفاظ این گفتار به این‌گونه در روایات نیامده و نمی‌توان آن‌را حدیث دانست. اما محتوا و مضمون آن در روایات آمده است؛ مانند این‌که امام رضا(ع) می‌فرماید: «کسی که نعمت دهنده از مخلوقات را شکرگزار نباشد، شکرگزار خداوند نیز نخواهد بود».

همچنین محتوای این سخن معروف را می‌توان توسط عقل نیز ثابت کرد که در علم کلام به آن «وجوب شکر مُنعم» می‌گویند.


پاسخ تفصیلی

سخن معروفی وجود دارد با این عنوان: «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق».[1] عده‌ای از این گفتار به عنوان یک حدیث یاد می‌کنند. اما علاوه بر بحث روایی، باید به این نکته نیز توجه داشت که این محتوا، پشتوانه‌ی عقلی دارد.

بنابر جست‌وجویی که در کتاب‌های حدیثی انجام شد، این محتوا با این الفاظ در منابع، یافت نشد، بلکه روایات دیگری وجود دارد که بر همین مضمون دلالت دارند که در ادامه خواهد آمد.

این گفتار؛ از مواردی است که عقل نیز بر آن دلالت کرده و می‌توان به عنوان یک مطلب عقلانی نیز به آن استناد کرد. به این بیان که عقل می‌گوید باید نسبت به کسی که در حق انسان خوبی کرده شکرگذار بود؛ به همین جهت در علم کلام دلیلی وجود دارد که در اصطلاح بدان «وجوب شکر منعِم» می‌گویند؛ این دلیل بیان حکم عقل برای سپاس و شکر از خداوند است، اما مطمئناً در مورد خلق نیز جریان دارد و باید بدان پایبند بود. حال اگر کسی به این دلیل در مورد خلق پایبند نبود، تعهدی وجود ندارد که در مورد خداوند شکرگزار باشد و نعمت‌هایی که خداوند به او داده، اندکی را به ‌وسیله شکرگزاری جبران کند. بنابر این، اصل گفتار مورد بحث را می‌توان عقلی دانست و به عنوان یک بیان عقلی از آن یاد کرد. در روایات نیز این مطلب بیان و بر آن تأکید شده است، البته نه با این گفتار معروف و رایج، بلکه با عبارات دیگر که برخی کوتاه و برخی مفصل هستند و در ذیل برخی از این روایات بیان می‌شود:

1. نزدیک‌ترین و بهترین روایتی که بر گفتار مورد بحث دلالت دارد، این است:

امام رضا(ع) فرمود: «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل‏»؛[2] کسی که نعمت دهنده از مخلوقات را شکرگزار نباشد، شکرگزار خداوند نیز نخواهد بود». این روایت به صراحت بر مطلب مورد نظر دلالت دارد.

2. امام صادق(ع) فرمود: «در تورات نوشته شده: سپاس کن آن‌را که بر تو نعمت داده و نعمت بده آن‌را که از تو سپاس‌گزار است، با سپاس کردن نعمت‌ها پایان نمى‏پذیرد، اما کفران، نعمت‌ها را باقى نمى‏گذارد، شکر و سپاس باعث زیادى نعمت‌ها و ایمنى از دگرگونى‏ها شود».[3]

3. امام سجاد(ع)‌ فرمود: «خدا هر دل غمگینى را دوست دارد، و هر بنده‌ی سپاس‌گزارى را دوست دارد، روز قیامت خداى تبارک و تعالى به یکى از بندگانش می‌فرماید از فلانى سپاس‌گزارى کردى؟ عرض می‌کند: پروردگارا! من تو را سپاس گفتم، خداى تعالى فرماید: چون از او سپاس‌گزارى ننمودى، مرا هم سپاس نگفته‌اى، سپس امام فرمود: شکرگزارترین شما خدا را کسى است که از مردم بیشتر شکرگزارى کند».[4]

این روایت سوم به ‌صورت ضمنی بر مطلب دیگری نیز دلالت دارد که بسیار مهم است. این روایت شکرگزاری از بنده را همان شکرگزاری از خداوند می‌داند؛ یعنی ما با شکرگزاری از بنده، مقداری از شکر گزاری خداوند را به‌جا آورده‌ایم. از روایات قبل این‌طور بر می‌آید که اگر کسی شکر بنده را انجام ندهد، شکر خداوند را نیز انجام نخواهد داد، ولی این روایت بیان می‌دارد که اگر سپاس از بنده انجام نگیرد، با همان ناسپاسی از خلق، ناسپاسی از خداوند نیز صورت گرفته و شکر خداوند به‌جا آورده نشده است.

 


[1]. «کسی که شکرگذار مخلوق نباشد، شکرگذار خالق نیز نیست».

 


[2]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 24، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق.

 


[3]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 15، ص 315، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.

 


[4]. «… َأَشْکَرُکُمْ لِلَّهِ أَشْکَرُکُمْ لِلنَّاس‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 99، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

 


منبع اسلام کوئست

 

در ادامه این مطلب هم بخونید چند تصویر زیبا در مورد «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق»

موضوعات: حدیث, دوس داشتنی, سبک زندگی, نمامتن, معرفی کتاب  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-02-23] [ 08:03:00 ب.ظ ]