در کتاب شب های بی قراری در اواخر کتاب (صفحه 78) زیر عنوان «امام زمان علیه السلام بی تاب شده اند» دعایی آمده به نام دعای عبرات (اشک ها) با ترجمه ای بسیار زیبا که این دعا از سوی امام زمان عج الله توصیه شده برای مواقع گرفتاری
برام جالب بود تا حالا این دعا رو ندیده بودم برای همین مختصری در موردش جستجو کردم
یکی از یافته هام این بود:
علّامه حلّى رحمه الله در آخر كتاب «منهاج الصلاح» در مورد دعاى عبرات گويد:
اين دعاى معروفى است كه از امام صادق عليه السلام روايت شده است.
اين دعا از جانب سيّد بزرگوار رضى الدين محمّد بن محمّد آوى رحمه الله حكايت معروفى دارد كه به خطّ يكى از فضلاء در حاشيه همان كتاب نوشته شده است.
مولا سعيد فخر الدين محمّد فرزند شيخ بزرگوار جمال الدين از پدر، از جدّ فقيهش يوسف، از سيّد رضى مذكور نقل مى كند، و مى گويد:
سيّد رضى الدين در دست يكى از اميرهاى جرماغون مدّت زيادى اسير بود، وى رفتار سختى با او داشت، و در غذا و آب نيز او را در مضيقه قرار مى داد.
شبى از شبها حضرت خلف صالح امام منتظر ارواحنا فداه را در خواب مى بيند و گريه مى كند و مى گويد: اى مولاى من! درباره رهايى من از دست اين ستمگران شفاعت نماييد.
حضرت مى فرمايد: دعاى عبرات را بخوان.
مى گويد: دعاى عبرات كدام است؟
مى فرمايد: آن دعايى كه در كتاب مصباح تو نوشته شده است.
مى گويد: مولاى من! در مصباح من چنين دعايى نيست.
مى فرمايد: بنگر تا پيدا كنى.
سيّد از خواب بيدار مى شود، و نماز صبح را مى خواند، كتاب مصباح را مى گشايد، در ميان ورقه اى آن اين دعا را كه در ورقه اى نوشته شده بود، مى بيند؛ اين دعا را چهل مرتبه مى خواند.
از طرفى اميرِ جرماغون دو زن داشت، يكى از آنها؛ زنى عاقل و باتدبير بود كه در امور خود با او مشورت مى نمود، و بسيار مورد اعتماد امير بود.
روزى كه نوبت او بود امير به خانه او مى آيد، زنش مى گويد: آيا يكى از فرزندان امير مؤمنان على عليه السلام را دستگير كرده اى؟
مى گويد: براى چه مى پرسى؟
زن مى گويد: شخصى را كه صورتش مثل آفتاب مى درخشيد، در عالم خواب ديدم؛ او با دو انگشت گلوى مرا فشرد و فرمود: شوهر تو فرزند مرا دستگير نموده، و او را در غذا و آب در تنگنا قرار داده است.
عرض كردم: آقاى من! شما كيستيد؟
فرمود: من على بن ابى طالب عليه السلام هستم، به شوهرت بگو: اگر فرزندم را رها نكند خانه او را خراب خواهم نمود.
چون اين خبر به گوش سلطان رسيد، اظهار بى اطّلاعى نموده و اميران و نايبان خود را طلبيد و گفت: چه كسى نزد شما محبوس است؟
گفتند: پيرمرد علوى كه خود دستور به دستگيرى او داده اى.
گفت: او را رها كنيد، و اسبى سوارى به او داده و راه را به او نشان دهيد تا به خانه اش برود.
محدث نوری؛ نجم ثاقب؛ باب هفتم؛ حکایت 22
یافته بعدی:
از علاّمه حلّى رحمه الله نقل كرديم كه دعاى عبرات مربوط به مولاى مان حضرت امام صادق عليه السلام است و امام عصر صلوات اللَّه عليه به سيّد رضى الدين آوى رحمه الله دستور قرائت آن را داد . البتّه برخى از بزرگان گمان كرده اند كه اين دعا را از ابتدا ، حضرت مهدى ارواحنا فداه فرموده اند . و منبع دعا رو کتاب البلد الأمين : 461 معرفی کرده است. منبع
بین چند تا ترجمه ای که دیدم این ترجمه رو دوس داشتم که براتون میذارم برای دیدن متن عربی دعا می تونید به کتاب سال های بی قراری یا صحیفه مهدیه و یا سایت داشنامه مهدویت مراجعه کنید. و یا از این لینک دانلود کنید.
اما ترجمه دعای عبرات:
ما ، در اين جا «دعاى عبرات» را از كتاب «بلد الأمين» مرحوم كفعمى اعلى اللَّه مقامه نقل مى كنيم ، ايشان فرموده است :
اين ، دعايى بزرگ و با ارزش است كه از امام قائم صلوات اللَّه عليه روايت شده است و در امور مهمّ و مشكلات بزرگ خوانده مى شود ؛ اين دعا را «دعاى عبرات» ناميده اند . (و دعا اين است):
بار الها ؛ از تو درخواست مى كنم اى رحم كننده بر قطرات اشكها و اى برطرف كنندۀ سوز دلها ؛ تو كسى هستى كه ابرهاى محنت و اندوه را پراكنده مى كنى در حالى كه بسيار سنگين و پربار شده اند؛ و ابرهاى فتنه را در حالى كه دامن بر زمين كشيده اند برطرف مى كنى، و كشته آنها را خشك و شكننده قرار مى دهى، و پايه اش را نابود و منهدم مى گردانى، و استخوانهايش را پوسيده مى كنى، و شكست خورده را پيروز مى گردانى، و طلب شده را طلب كننده مى گردانى؛ و كسى را كه بر او چيره شده اند چيره شونده مى گردانى، و كسى را كه بر او توانايى و قدرت داشته اند، قدرتمند مى كنى .
چه بسيار بنده اى كه تو را ندا در داد و عرض كرد: پروردگارا؛ واقعيّت آن است كه من شكست خورده ام؛ پس، مرا يارى كن . و تو براى يارى كردنش درهاى آسمان را با آبى ريزان باز كردى؛ و چشمه هايى از مددكارى خود براى او گشودى، پس آب بر امرى كه مقّدر شده و اندازه گيرى شده پيوست ؛ و او را از كفايت خودت بر چيزى كه داراى تخته ها و ميخها است (كشتى) سوار كردى . پروردگارا ؛ من شكست خورده ام؛ پس يارى كن.
پروردگارا ؛ بر محمّد و آل محمّد درود بفرست، و در يارى من درهاى آسمانت را با آبى ريزان بگشا، و چشمه هايى از مددكارى خود براى من بگشا تا ملاقات كند مايۀ فرج و گشايش بر امرى كه تقدير شده ، مرا نيز از كفايت خودت بر چيزى كه داراى تخته ها و ميخها است (كشتى) سوار كن .
اى كسى كه وقتى بنده در شب وارد شود كه از تحيّر سرگردان گردد، و هيچ فريادرسى از دوست و خويشاوند براى فريادرسى اش نيابد؛ اى پروردگار؛ كمك تو را فريادرس خود مى يابد و يار و سرپرستى كه شتابان او را طلب مى كند تا او را از گرفتارى و رنجش نجات بخشد و نشانههاى گشايش و راحتى را برايش آشكار كند .
بار الها ؛ اى كسى كه توانش نيرومند و پيروز، ونشانه هايش آشكار و روشن است، و انتقامش تمام جبّاران و سركشان را هلاك مى كند، و هر كافر مكّار و حيله گر را از بين مى برد؛ بر محمّد و آل محمّد درود بفرست، و - اى پروردگار ؛ - به من نگاه كن نگاهى از نگاههاى پرمحبّت و مهرت تا برطرف شود تاريكى پايدار و ديرينه اى را كه مرا گرفتار كرده است ؛ از قبيل آفتى كه از آن سينه ها بخشكد، و كشت و زرعها تباه گردد ، و خاطر آن اشكها سرازير گردد، و نااميدى بر قلبها احاطه كند ، و به سبب آن نفَسها بند آيد.
بار خدايا ؛ درختهايى را كه با دست خداى مهربان نشانده شده، و با آب زندگى بخش آبيارى شده، و با ورود به بهشت نجات مى يابد، حفظ كن و نگه دار كه به دست شيطان بريده نشود و با تَبر او تكّه تكّه نشود .
بار خدايا ؛ چه كسى سزاوارتر از توست براى اين كه از حريم خود دفاع كند؟ و چه كسى شايسته تر از توست براى اين كه حراست و نگهبانى از نزديكان خود را بر عهده گيرد ؟ خداى من؛ كار مشكل شده است، پس آسانش گردان؛ و كارها سخت و خشن شده اند ، پس آنها را به نرمى و ملايمت بگرايان؛ دلها، سست و لرزان شده است، آنها را آرام گردان؛ و نفسها (جانها) دچار ترس و دلهره شده اند، پس آنها را به آرامش و سكون برسان .
خدايا؛ خدايا؛ قدمهاى لغزان را درياب؛ انديشه هاى گمشده در سرگردانى ها را درياب كه ببينند شكستشان را جبران كرده اى، و اسيرانشان را آزاد كرده اى، و پناهجويانشان را پناه ده، كه بيچارگى بيش از توان و طاقت به خسارت ديده ضرر وارد كرده ، و فراخوان خود را با واى و ناله پاسخ داده .
اى مولاى من؛ آيا از عدل تو نيكو است كسى را كه به تو اميدوار است طعمه بلا گردانى ؟! يا از فضل تو زيباست كسى را كه به تو پناهنده شده است در گرداب غم و غصّه فرو رود ؟!
اى مولاى من؛ اگر چه من براى رعايت پرهيزگارى و تقوا بر خود سخت نگرفته ام، و آن چنان كه موجب رضايت تو شود به فرمانبرداريت نپرداخته ام، و در زمرۀ گروهى درنيامده ام كه دنيا را رها كرده اند و در نتيجه شكم هاى شان از گرسنگى تو رفته است و از تشنگى لبهاى شان خشك شده است و چشمانشان از گريه رنجور شده است؛ (بلكه) در عمل و رفتارهاى دينى ضعيف بوده ام ، و پشتم از بار گناهان و لغزشها سنگين شده ، و روانم را به راحتى و خوشى عادت داده ام ، و تسليم انگيزه هاى شهوت هستم.
با اين وجود ، اى پروردگار من ؛ آيا از جهت وسيله و واسطه و سبب كه به سوى تو راه پيدا كنم كافى نيست كه من، ارادتمند اوليا و سرپرستان دينت هستم، و در دوستىشان سعى فراوان مى كنم، و لباس بلا را در مورد ايشان بر تن مى كنم . و كتاب تحمّل سختى را به سبب آنان فراگيرنده ام .
آيا برايم بس نيست كه به خاطر آن بزرگواران مظلوم واقع شده ام، و سكوت كرده ام و خشم خود را باز داشته ام، و پيوسته گرفتار اندوه هستم؟ و از شدّت ترس پيوسته گرفتار خاموشى ام ؟ اى مولاى من ؛ آيا اين باعث نمى شود كه براى من حرمتى باشد كه ضايع نشود و تباه نگردد ، و باعث حقّى شود كه هر چند كم باشد ولى نجاتبخش است؟ اى پروردگار من ؛ مى بينى كه من غرق شده ام پس چرا از غرق شدن نگاهم نمى دارى؟ مى بينى كه با آتشى كه دشمنت افروخته است آتش گرفته ام، (پس چرا مرا اين گونه رها مى كنى؟)
مولاى من؛ آيا دوستانت را جلوى دشمنانت مى اندازى؟ و آنها را گرفتار مكر و حيله شان قرار مى دهى؟ و از خوارى و فرومايگى آنان ، حلقه اى بر گردن ايشان مى افكنى؟ در حالى كه صاحب اختيار جان همه شان تويى ، به گونه اى كه اگر جانشان را بگيرى جماد و بى جان مى گردند؛ از طرفى مايه نفس كشيدنشان در دست توست، و اگر آن را قطع كنى مى ميرند؛ پس - پروردگار من ؛ - چه چيزى مانع جلوگيرى تو از بدرفتارى آنهاست، تا لباس نگهبانى خودت را از تنشان بيرون كنى، و سلامتى را كه به واسطۀ آن در زمين تو مى گردند از آنها بگيرى؛ همان سلامتى كه به واسطۀ آن در ميدان تجاوز و ستم بر بندگانت با تكبّر و خودپسندى راه مى روند؟
بار الها؛ بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و مرا درياب تا غرق نشده ام؛ پيش از آن كه خورشيد عمرم غروب شود و غروب زندگانيم فرا رسد مرا تدارك كن . خداى من؛ چه بسيار ترسانهايى كه به پادشاهى پناه برده اند و با امنيّت و ايمنى از پيش آن پادشاه بازگشتند؛ پروردگار من ؛ آيا باعظمتتر از سلطنت و قدرت تو سلطانى هست كه به طرف او بروم؟ آيا از احسان تو احسانى فراگيرتر هست؟ آيا از اقتدار تو اقتدارى بزرگتر هست؟ آيا از يارى رساندن تو يارى رساندنى گرامى تر هست؟ خداى من؛ اگر تو كسى را كه نزدت آمده است از رفتار بزرگوارانه و نيكويت محروم گردانى ديگر من چه عذرى دارم؟ البتّه تو هيچ گاه آرزومندت را نااميد و درخواست كننده ات را رد نمى كنى .
خداى من؛ خداى من؛ كجاست، كجاست كفايت و بسندگى تو كه يارى گر مردم مستضعف است ؟ كجاست، كجاست عنايت و توجّه تو كه سپرى نگهبان براى كسانى است كه هدف جور و ستم روزگار قرار مى گيرند؟ آن را به من بده، آن را به من بده، اى پروردگار من؛ از گروه ستم پيشگان نجاتم بخش؛ واقعيّت آن است كه من بيچاره ام، و اين در حالى است كه تو مهربانترين مهربانان هستى .
مولاى من؛ سرگردانى مرا در كارهايم مى بينى، و دست و پا زدن در گرفتارى و بيچارگى ام را مى نگرى ، و قلب سوخته و آتش گرفته، و گداختگى سينۀ مرا شاهد هستى؛ پس، بر محمّد و آل محمّد درود بفرست، و - اى پروردگار ؛ - آن گونه كه تو شايستۀ آن هستى برايم گشايشى و گريزگاهى مرحمت كن ، و - اى پروردگار من؛ - راهى روشن به شادمانى فرا رويم بگشاى و رسيدن به آن را برايم آسان كن .
اى پروردگار؛ هر كسى برايم دامى مى افكند تا با حيله اش مرا در آن بيفكند، خودش را گرفتار دام و حيله اش گردان؛ هر كس برايم چاهى مى كند تا مرا در آن بيندازد، خودش را در آن چاه بينداز؛ و خدايا ؛ شرّ و مكر و حيله و تباهى و ضرر و زيانش را از من برطرف كن، آن چنان كه از پرهيزگاران برطرف مى كنى؛ و از كسانى كه خويشتن را تسليم محض دين و تسليم منادى ايمان كرده است ، برطرف مى كنى .
خداى من؛ بنده ات؛ بنده ات؛ خواهشش را پاسخ بده، ضعيفت، ناتوانت؛ اندوهش را برطرف كن. هر دستاويزى جز رشتۀ اتّصال تو را از دست داده است، جز سايۀ رحمت تو هر سايه اى از سرش رفته است .
مولاى من؛ اگر اين خواهش و دعايم را رد كنى، پس در كجا به هدف اجابت برسد؟ اين خوش گمانى مرا اگر راست مگردانى در كجا به جايگاه كمك خواهد رسيد ؟ پس كسى كه جز درگاه تو درى را بلد نيست ، هيچگاه از درگاهت برمگردان ؛ و كسى كه جز آستان حضرت تو سراغ ندارد، از آستان سخاوتمندت محروم نفرما .
سپس به سجده برو و بگو : معبود من ؛ اعتقادم بر اين است، رويى كه با اشتياق به سوى تو آمده است سزاوار پاسخ مثبت توست؛ و پيشانى كه با نهايت تضرّع و زارى در برابرت سجده كرده است شايسته است به نيّت و مقصودش برسد؛ و گونه اى كه به خاطر درخواستش، در پيشگاه تو خود را به خاك ماليده است، لايق آن است كه با دستيابى به آنچه اراده كرده است كامياب و پيروز شود .
اى خداى من؛ اين منم كه مى بينى گونه ام را بر خاك نهاده ام و تلاش و كوششم را براى درخواست از تو، بكار برده ام . اى پروردگار من ؛ به خاطر رحمت و مهربانيت آن چه را مشتاق هستم بپذير، و مرا با رأفت و مهربانى ويژه ات، به آسانى به آن چه خواستم برسان؛ و چيدن ميوه اجابتت را برايم فراهم گردان .
معبود من؛ هنگامى كه حاجتخواهى براى حاجت و خواسته اش شفيعى معرّفى مى كند، پس مى يابى او را در حالى كه رستگاريش ممتنع است كسى كه به آسانى منقاد و مطيع مى گردد ، من نيز كرامت و بزرگواريت را، و برگزيدگانت از بين مردم را شفيع مى گردانم؛ همانهايى كه هر آنچه سايه مى افكند و هر چيز كوچك و بزرگ را براىشان خلق كرده اى .
به تو تقرّب مى جويم به واسطۀ اوّل شخصيّتى كه تاج شكوهمندى را بر سرش نهادى، و فطرت و سرشت روحانيّت را برايش قرار دادى؛ يعنى حجّت و دليل آشكار تو در آفريدگانت، و امين تو بر بندگانت، حضرت محمّد، فرستاده ات - كه درود خدا بر او و آل او باد - را شفيع گردانيدم .
هم چنين شفيع خود را كسى قرار دادم كه براى نور پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم پگاه است؛ و كسى كه راز پوشيدۀ آن حضرت را به گونه اى فصيح بيان كرد؛ يعنى، سالار و سرور جانشينان، و پيشواى پرهيزكاران، پادشاه دين، و زمامدار روسفيدان، و پدر امامان رشيد درستكار، حضرت علىّ امير مؤمنان - كه بر او درود و سلام باد - .
نيز به تو تقرّب مى جويم به واسطۀ شفيع قرار دادن بهترين نيكان به اصل و اساس نورها، حوريّۀ انسان نما، بتول پاك پاك، حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام). همچنين با شفيع قرار دادن دو نور ديدۀ رسول، دو ميوۀ قلب حضرت زهراى بتول، يعنى دو آقا و دو امام حضرت ابو محمّد حسن و حضرت ابو عبداللَّه امام حسين،(عليهما السلام) و نيز با شفيع قرار دادن حضرت سجّاد، زينت عبادت كنندگان، صاحب پينه ها (در سجدهگاهها)، راهب در ميان قوم عرب، يعنى علىّ بن الحسين (عليهما السلام) .
و نيز با امام و پيشواى دانشمند، آقاى حكم كننده، ستارۀ درخشنده، ماه روشن و زيبا روى، مولاى من حضرت محمّد بن علىّ امام باقر (عليه السلام)؛ و نيز با امام راستگو كه بيان كنندۀ مسائل مشكل ، آشكار كنندۀ حقيقتها، كسى كه با حجّت و دليلش هر گوينده اى را ساكت و خاموش مى كند ، و زبان كسانى را كه به جدال و ستيزه برمى خواستند لال مى كرد ، كسى كه بهترين جايگاهها را داشت يعنى حضرت امام جعفر بن محمّد صادق (عليه السلام) .
همچنين با شفيع قرار دادن امام پرهيزگار بااخلاص برگزيده، نور احمدى، روشنى روشنى ها، پرتو درخشنده، مولايم حضرت موسى بن جعفر (عليهما السلام)؛ نيز به واسطۀ امام برگزيده شده ، شمشير كشيده از نيام، كسى كه به حكم و قضاى الهى راضى است يعنى مولايم حضرت علىّ بن موسى الرضا (عليهما السلام) .
و نيز به واسطۀ امام بزرگ، بهترين باب الهى كه مورد توجّه و قصد و هدف است ، بهترين راه به سوى رشد و كمال و هدايت، دانشمند مورد تأييد ، سرچشمه حكمتها ، چراغ تاريكى ها، آقا و سرور عرب و عجم، هدايت كننده به سوى راه درست، و كسى كه با تأييد و موفقيّت و راستى و درستى و استوارى زندگى كرد يعنى مولايم حضرت محمّد بن علىّ الجواد (عليه السلام).
نيز با شفيع قرار دادن امام بزرگوار، هديۀ الهى، پدر امامان پاك، حضرت علىّ بن محمّد كه در لشكرگاه دشمن به دنيا آمد، و با پند و اندرزهاى خود بيم داد و ترسانيد؛ نيز به واسطۀ امام منزّه و پاك از بدى ها، به دور از ستمها، دانشمند كامل، بهار دل مردمان، ماه روشنى بخش تاريكى ها ، پرهيزگار پاكيزه پاك خالص ، مولايم حضرت امام ابو محمّد حسن بن علىّ عسكرى .
به سوى تو نزديك مى شوم و تقرّب مى جويم همچنين، به واسطۀ كسى كه او را نگهبان و داناى گنجينه ها و پنهانى هاى زمين خود قرار دادى، و او را پدرى مهربان قرار دادى و زمام هر گشايش و بستگى را در اختيارش گذاشتى؛ صاحب پيشوايى و رياست مبارك، بر كنندۀ درخت لعنت شده (بنى اميّه)، سخنگوى در گهواره با مردمان ، راهنما به راه روشن كمال و درستى .
پنهان از ديدگان، كسى كه هميشه در شهرها حضور دارد ولى از چشم مردم پنهان مى باشد، ليكن در انديشه ها حضور دارد، باقى ماندۀ نيكوكاران، ارث برندۀ ذوالفقار، كه در خانۀ خدا - كه صاحب پرده ها است - ظهور مى فرمايد، دانشمند پاك و پاكيزه، حضرت محمّد فرزند حسن ، كه بر تمام آن بزرگواران برترين و بافضيلتترين بركتها و تحيّتها و كاملترين درودها نثار باد .
بارخدايا؛ اين عزيزان پناهگاه و وسيلۀ من براى عرضۀ درخواست هايم در محضر تو هستند؛ پس درودى نثارشان كن كه مقدارهايش را جز تو نداند، و هر چه مردم با همّتهاى بسيار بالا تلاش كنند نتوانند به كوچكترين مقدار درودهايت برسند. از طرفى نيز به واسطۀ ايشان نيكترين گمانهايم را برآورده، و آرزوهايم را محقّق گردان .
خداى من ؛ ركن و پايه و جايگاهى محكمتر از تو ندارم، پس به اين پايگاه و جايگاه محكم پناهنده مى شوم؛ گفتارى نيكتر و استوارتر از خواندن تو ندارم . پس با بهترين گفتار از تو كمك مى جويم؛ و شفيع و واسطه اى آبرومندتر از اين بزرگواران (محمّد و آل محمّد عليهم السلام) ندارم، پس با واسطه اى دوست داشتنى نزدت مى آيم؛ حال به سوى تو پناه آورده ام، و براى برآوردن خواسته هايم به تو اعتماد كرده ام، و همان گونه كه دستور داده اى تو را خواندم؛ پس دعايم را نيز طبق وعده ات پاسخ مثبت بده . اى پروردگار من؛ آيا با اين شرايط، جز پاسخگويى به خواستۀ من و جز رحم كردن به گريه و ناله هاى جانسوز من، كار ديگرى باقى مانده است؟
اى كسى كه جز او معبود پرستش شونده اى نيست؛ اى كسى كه پاسخ شخص درمانده كه او را مى خواند، مى دهد؛ اى كسى كه بيمارى و گرفتارى حضرت ايّوب را برطرف فرمود؛ اى كسى كه به اشكهاى چشم يعقوب پيامبر رحم كرد؛ مرا ببخش و به من رحم كن، و مرا بر گروه كافران يارى ده؛ و برايم پيروزى عنايت فرما، كه تو بهترين پيروزكنندگان هستى .
اى پروردگار من؛ به من لطف و مرحمت كن، و به تمام مردان و زنان مؤمن نيز لطف فرما . اى صاحب نيروى محكم. با رحمت و مهربانيت اى مهربانترين مهربانان؛ و تمام ستايشها اختصاص به خداوند - پروردگار جهانيان - دارد . و درود خداوند بر سرور و سيّد ما حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم پيامبر خدا و خاندان پاكش نثار باد .
منبع ترجمه