دوست داشتنی های من







اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




جستجو




محتواها


 << < اردیبهشت 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



موتور جستجوی امین


جستجو


آیا جمله‌ی «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» حدیث است؟ ...

من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق

 

پاسخ اجمالی

سخن معروفی وجود دارد با این عنوان: «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق». الفاظ این گفتار به این‌گونه در روایات نیامده و نمی‌توان آن‌را حدیث دانست. اما محتوا و مضمون آن در روایات آمده است؛ مانند این‌که امام رضا(ع) می‌فرماید: «کسی که نعمت دهنده از مخلوقات را شکرگزار نباشد، شکرگزار خداوند نیز نخواهد بود».

همچنین محتوای این سخن معروف را می‌توان توسط عقل نیز ثابت کرد که در علم کلام به آن «وجوب شکر مُنعم» می‌گویند.


پاسخ تفصیلی

سخن معروفی وجود دارد با این عنوان: «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق».[1] عده‌ای از این گفتار به عنوان یک حدیث یاد می‌کنند. اما علاوه بر بحث روایی، باید به این نکته نیز توجه داشت که این محتوا، پشتوانه‌ی عقلی دارد.

بنابر جست‌وجویی که در کتاب‌های حدیثی انجام شد، این محتوا با این الفاظ در منابع، یافت نشد، بلکه روایات دیگری وجود دارد که بر همین مضمون دلالت دارند که در ادامه خواهد آمد.

این گفتار؛ از مواردی است که عقل نیز بر آن دلالت کرده و می‌توان به عنوان یک مطلب عقلانی نیز به آن استناد کرد. به این بیان که عقل می‌گوید باید نسبت به کسی که در حق انسان خوبی کرده شکرگذار بود؛ به همین جهت در علم کلام دلیلی وجود دارد که در اصطلاح بدان «وجوب شکر منعِم» می‌گویند؛ این دلیل بیان حکم عقل برای سپاس و شکر از خداوند است، اما مطمئناً در مورد خلق نیز جریان دارد و باید بدان پایبند بود. حال اگر کسی به این دلیل در مورد خلق پایبند نبود، تعهدی وجود ندارد که در مورد خداوند شکرگزار باشد و نعمت‌هایی که خداوند به او داده، اندکی را به ‌وسیله شکرگزاری جبران کند. بنابر این، اصل گفتار مورد بحث را می‌توان عقلی دانست و به عنوان یک بیان عقلی از آن یاد کرد. در روایات نیز این مطلب بیان و بر آن تأکید شده است، البته نه با این گفتار معروف و رایج، بلکه با عبارات دیگر که برخی کوتاه و برخی مفصل هستند و در ذیل برخی از این روایات بیان می‌شود:

1. نزدیک‌ترین و بهترین روایتی که بر گفتار مورد بحث دلالت دارد، این است:

امام رضا(ع) فرمود: «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل‏»؛[2] کسی که نعمت دهنده از مخلوقات را شکرگزار نباشد، شکرگزار خداوند نیز نخواهد بود». این روایت به صراحت بر مطلب مورد نظر دلالت دارد.

2. امام صادق(ع) فرمود: «در تورات نوشته شده: سپاس کن آن‌را که بر تو نعمت داده و نعمت بده آن‌را که از تو سپاس‌گزار است، با سپاس کردن نعمت‌ها پایان نمى‏پذیرد، اما کفران، نعمت‌ها را باقى نمى‏گذارد، شکر و سپاس باعث زیادى نعمت‌ها و ایمنى از دگرگونى‏ها شود».[3]

3. امام سجاد(ع)‌ فرمود: «خدا هر دل غمگینى را دوست دارد، و هر بنده‌ی سپاس‌گزارى را دوست دارد، روز قیامت خداى تبارک و تعالى به یکى از بندگانش می‌فرماید از فلانى سپاس‌گزارى کردى؟ عرض می‌کند: پروردگارا! من تو را سپاس گفتم، خداى تعالى فرماید: چون از او سپاس‌گزارى ننمودى، مرا هم سپاس نگفته‌اى، سپس امام فرمود: شکرگزارترین شما خدا را کسى است که از مردم بیشتر شکرگزارى کند».[4]

این روایت سوم به ‌صورت ضمنی بر مطلب دیگری نیز دلالت دارد که بسیار مهم است. این روایت شکرگزاری از بنده را همان شکرگزاری از خداوند می‌داند؛ یعنی ما با شکرگزاری از بنده، مقداری از شکر گزاری خداوند را به‌جا آورده‌ایم. از روایات قبل این‌طور بر می‌آید که اگر کسی شکر بنده را انجام ندهد، شکر خداوند را نیز انجام نخواهد داد، ولی این روایت بیان می‌دارد که اگر سپاس از بنده انجام نگیرد، با همان ناسپاسی از خلق، ناسپاسی از خداوند نیز صورت گرفته و شکر خداوند به‌جا آورده نشده است.

 


[1]. «کسی که شکرگذار مخلوق نباشد، شکرگذار خالق نیز نیست».

 


[2]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 24، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق.

 


[3]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 15، ص 315، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.

 


[4]. «… َأَشْکَرُکُمْ لِلَّهِ أَشْکَرُکُمْ لِلنَّاس‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 99، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

 


منبع اسلام کوئست

 

در ادامه این مطلب هم بخونید چند تصویر زیبا در مورد «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق»

موضوعات: حدیث, دوس داشتنی, سبک زندگی, نمامتن, معرفی کتاب  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-02-23] [ 08:03:00 ب.ظ ]

کتابی که مقام معظم رهبری در نمایشگاه کتاب خاطره دیدارشون با مترجم کتاب نقل کردن و فرمودن کتاب خوبیه ...

کتابی که امروز مقام معظم رهبری در نمایشگاه کتاب خاطره دیدارشون با مترجم کتاب نقل کردن و فرمودن کتاب خوبیه
خانواده تیبو
نویسنده : روژه مارتن دوگار
برگرداننده: ابوالحسن نجفی
رمان بلندی است که توسط روژه مارتن دوگار، (1958–1881) نویسنده فرانسوی و برنده جایزه نوبل ادبیات نوشته شده‌است. این رمان از سویی به بررسی وقایع اروپا در سالهای ابتدایی قرن بیستم و سالهای جنگ اول جهانی می‌پردازد و از سویی دیگر همگام با آن شرح وقایع خانواده ثروتمند و فرهیخته فرانسوی یعنی خانواده تیبو را توصیف می‌کند. فرزند کوچک این خانواده، ژاک تیبو با روح سرکش و رام نشدنی اش سرنوشت خود را در دنیای پیرامونش می‌جوید و خانواده را ترک می‌گوید. او در تعامل با اندیشه‌های سوسیالیستی اش به تضاد با خوشبختی و زندگی ایده‌آل در کنار کسی که دوستش دارد می‌رسد.

عده‌ای از هواخواهان رمان نویسی کلاسیک این رمان را بزرگترین رمان قرن بیستم می‌دانند.

در جریان بازدید رهبر انقلاب، سیدعلی خامنه ای، از سی و یکمین نمایشگاه کتاب تهران، حاشیه ای مرتبط با این رمان رخ داد، که به نقل از سایت khamenei.ir، به شرح زیر است:

“آقا رسیدند غرفه‌ی انتشارات نیلوفر، مثل همه جا خوش و بش کردند و از تازه‌ها سوال کردند. کتابی نظرشان را جلب کرد و پرسیدند این همان چهارجلدی قدیمی است؟ و جواب گرفتند بله. پرسیدند مترجمش چه کسی بود؟ گفتند ابوالحسن نجفی.

آقا گفت: آها ابوالحسن نجفی… بگذارید یک ماجرایی را تعریف کنم. سالها قبل ابوالحسن نجفی با آقای مرحوم حبیبی و چند نفر دیگر از بزرگان ادبیات آمدند پیش ما. من پرسیدم «شما مترجم “خانواده تیبو” هستید؟» آقای نجفی از اینکه من اسم این رمان را بلدم تعجب کردند. بعد که نشستیم من از رمان تعریف کردم و نقدی هم به ترجمه ایشان گفتم. آقای نجفی با تعجب بیشتر پرسید: «شما واقعا هر چهار جلد را خوانده‌اید؟ من اصلا فکرش را نمیکردم شما حتی اسمش را شنیده باشید!»

آقا با خنده ادامه داد: گفتم حالا خوانده بودم دیگر… خدا آقای ابوالحسن نجفی را بیامرزد. کتاب خانواده‌ی تیبو رمان خیلی خوبی بود که متاسفانه در حد قدرش معروف نشد.

خانواده تیبو رمان بلندی است که توسط روژه مارتن دوگار نویسنده فرانسوی و برنده جایزه نوبل ادبیات نوشته شده‌است. این رمان از سویی به بررسی وقایع اروپا در سالهای ابتدایی قرن بیستم و سالهای جنگ اول جهانی می‌پردازد و از سویی دیگر همگام با آن شرح وقایع خانواده ثروتمند و فرهیخته فرانسوی یعنی خانواده تیبو را توصیف می‌کند.”

درباره کتاب
این رمان به صورت هشت کتاب منتشر شد که عناوین آنها به شرح زیر است:

دفترچه خاکستری
ندامتگاه
فصل گرم
طبابت
سورلینا
مرگ پدر
تابستان 1914
سرانجام
این کتاب در ایران توسط انتشارات نیلوفر منتشر شده و به چاپ چهارم رسیده‌است. ترجمه کتاب توسط ابوالحسن نجفی انجام شده و به صورت چهار مجلد ارائه شده‌است. بسیاری این ترجمه را گوهری در زبان فارسی می‌دانند. تصویرسازی‌های کتاب توسط قباد شیوا انجام شده‌است و موخره‌ای به قلم آلبر کامو به ترجمه منوچهر بدیعی در انتهای کتاب آورده شده‌است.

1526057181894d02a5a8cc3d32e11154c244a48710.jpeg

موضوعات: دوس داشتنی, بیانات مقام معظم رهبری, کتاب, معرفی کتاب  لینک ثابت
 [ 12:32:00 ب.ظ ]

رنگین کمان ...

عاشق بارون؛ رعد و برق و رنگین کمونم هستم
امروز هم این هدیه زیبای خدا رو تو آسمون دیدم جالب هم بارون می بارید هم رنگین کمان بود هم از دور صدای رعد و برق می اومد

1526055349dsc00149.jpg


یاد این جمله از جبران خیلی جبران افتادم:
ﻣﯽ اﻧﺪﻳﺸﻴﺪم اﮔﺮ ﺧﻮرﺷﻴﺪ، ﮔﺮﻣﺎ و رﻧﮕﻴﻦ ﮐﻤﺎن را ﻣﯽ ﭘﺬﻳﺮم، ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻨﺪر را ﻧﻴﺰ ﺑﭙﺬﻳﺮم، و ﺗﻮﻓﺎن را، و ﺑﺎران را.


از کتاب «نامه های عاشقانه یک پیامبر» که مجموعه‌ نامه‌های‌ جبران‌ خلیل‌ جبران، نویسنده‌ی‌ برجسته‌ی‌ لبنانی‌ به‌ ماری‌ هسکل و برخی نامه های ماری هکسل به جبران خلیل جبران است که‌ توسط‌ پائولو کوئلیو گردآوری‌ و بازنویسی‌ شده‌ است. و توسط آقای آرش حجازی ترجمه شده است.

 

1526055349img_3407.jpg

1526055351609682-15801713022p01.jpg


پ ن 1: قصدم معرفی کتاب نبود یهو پیش اومد
پ ن 2: لطفا به خاظر دو نفر (پائولو کیولو و آرش حجازی) منو نزنید. ? ?
پ ن 3: کتاب صوتی این کتاب هم تولید شده، در این آلبوم توسط سه کاراکتر روایت شده است. پیام دهکردی (خلیل جبران)،شهین نجف زاده (ماری هسکل) و سونا امیری(ماریانا جبران) از راویان این مجموعه هستند؛ضمن موسیقی این آلبوم انتخابی از مانی هاشمیان است همچنین در این اثر از آثار موسیقایی هنرمندانی چون پرگولزی، گلگ،گوران برگویچ،انور ابراهیم،دوپلر،نامیا، پیرفاوره و جان ویلیامز استفاده شده است.

موضوعات: دوس داشتنی, کتاب, اهر, معرفی کتاب  لینک ثابت
[شنبه 1397-02-22] [ 02:35:00 ب.ظ ]

دعای عبرات ...

 

در کتاب شب های بی قراری در اواخر کتاب (صفحه 78) زیر عنوان «امام زمان علیه السلام بی تاب شده اند» دعایی آمده به نام دعای عبرات (اشک ها) با ترجمه ای بسیار زیبا که این دعا از سوی امام زمان عج الله توصیه شده برای مواقع گرفتاری

برام جالب بود تا حالا این دعا رو ندیده بودم برای همین مختصری در موردش جستجو کردم

یکی از یافته هام این بود:

علّامه حلّى ‏رحمه الله در آخر كتاب «منهاج الصلاح» در مورد دعاى عبرات گويد:

اين دعاى معروفى است كه از امام صادق ‏عليه السلام روايت شده است.

اين دعا از جانب سيّد بزرگوار رضى الدين محمّد بن محمّد آوى ‏رحمه الله حكايت‏ معروفى دارد كه به خطّ يكى از فضلاء در حاشيه همان كتاب نوشته شده است.

مولا سعيد فخر الدين محمّد فرزند شيخ بزرگوار جمال الدين از پدر، از جدّ فقيهش يوسف، از سيّد رضى مذكور نقل مى‏ كند، و مى‏ گويد:

سيّد رضى الدين در دست يكى از اميرهاى جرماغون مدّت زيادى اسير بود، وى ‏رفتار سختى با او داشت، و در غذا و آب نيز او را در مضيقه قرار مى‏ داد.

شبى از شبها حضرت خلف صالح امام منتظر ارواحنا فداه را در خواب مى ‏بيند و گريه ‏مى‏ كند و مى ‏گويد: اى مولاى من! درباره رهايى من از دست اين ستمگران شفاعت ‏نماييد.

حضرت مى ‏فرمايد: دعاى عبرات را بخوان.

مى‏ گويد: دعاى عبرات كدام است؟

مى‏ فرمايد: آن دعايى كه در كتاب مصباح تو نوشته شده است.

مى‏ گويد: مولاى من! در مصباح من چنين دعايى نيست.

مى‏ فرمايد: بنگر تا پيدا كنى.

سيّد از خواب بيدار مى‏ شود، و نماز صبح را مى‏ خواند، كتاب مصباح را مى‏ گشايد، در ميان ورق‏ه اى آن اين دعا را كه در ورقه‏ اى نوشته شده بود، مى ‏بيند؛ اين ‏دعا را چهل مرتبه مى‏ خواند.

از طرفى اميرِ جرماغون دو زن داشت، يكى از آنها؛ زنى عاقل و باتدبير بود كه در امور خود با او مشورت مى‏ نمود، و بسيار مورد اعتماد امير بود.

روزى كه نوبت او بود امير به خانه او مى‏ آيد، زنش مى‏ گويد: آيا يكى از فرزندان‏ امير مؤمنان على‏ عليه السلام را دستگير كرده ‏اى؟

مى‏ گويد: براى چه مى‏ پرسى؟

زن مى ‏گويد: شخصى را كه صورتش مثل آفتاب مى‏ درخشيد، در عالم خواب ‏ديدم؛ او با دو انگشت گلوى مرا فشرد و فرمود: شوهر تو فرزند مرا دستگير نموده، و او را در غذا و آب در تنگنا قرار داده است.

عرض كردم: آقاى من! شما كيستيد؟

فرمود: من على بن ابى طالب ‏عليه السلام هستم، به شوهرت بگو: اگر فرزندم را رها نكند خانه او را خراب خواهم نمود.

چون اين خبر به گوش سلطان رسيد، اظهار بى اطّلاعى نموده و اميران و نايبان‏ خود را طلبيد و گفت: چه كسى نزد شما محبوس است؟

گفتند: پيرمرد علوى كه خود دستور به دستگيرى او داده ‏اى.

گفت: او را رها كنيد، و اسبى سوارى به او داده و راه را به او نشان دهيد تا به‏ خانه ‏اش برود.

محدث نوری؛ نجم ثاقب؛ باب هفتم؛ حکایت 22

یافته بعدی:

از علاّمه حلّى‏ رحمه الله نقل كرديم كه دعاى عبرات مربوط به مولاى‏ مان حضرت امام صادق‏ عليه السلام است و امام عصر صلوات اللَّه عليه به سيّد رضى الدين آوى رحمه الله دستور قرائت آن را داد . البتّه برخى از بزرگان گمان كرده ‏اند كه اين دعا را از ابتدا ، حضرت مهدى ارواحنا فداه فرموده ‏اند . و منبع دعا رو کتاب البلد الأمين : 461  معرفی کرده است. منبع

بین چند تا ترجمه ای که دیدم این ترجمه رو دوس داشتم که براتون میذارم برای دیدن متن عربی دعا می تونید به کتاب سال های بی قراری یا صحیفه مهدیه و یا سایت داشنامه مهدویت مراجعه کنید. و یا از این لینک دانلود کنید.

 

دعای عبرات

 

اما ترجمه دعای عبرات:

ما ، در اين جا «دعاى عبرات» را از كتاب «بلد الأمين» مرحوم كفعمى اعلى اللَّه مقامه نقل مى‏ كنيم ، ايشان فرموده است :

اين ، دعايى بزرگ و با ارزش است كه از امام قائم صلوات اللَّه عليه روايت شده است و در امور مهمّ و مشكلات بزرگ خوانده مى‏ شود ؛ اين دعا را «دعاى عبرات» ناميده ‏اند . (و دعا اين است):

بار الها ؛ از تو درخواست مى‏ كنم اى رحم كننده بر قطرات اشك‏ها و اى برطرف كنندۀ سوز دل‏ها ؛ تو كسى هستى كه ابرهاى محنت و اندوه را پراكنده مى‏ كنى در حالى كه بسيار سنگين و پربار شده‏ اند؛ و ابرهاى فتنه را در حالى كه دامن بر زمين كشيده ‏اند برطرف مى‏ كنى، و كشته آنها را خشك و شكننده قرار مى‏ دهى، و پايه‏ اش را نابود و منهدم مى‏ گردانى، و استخوان‏هايش را پوسيده مى‏ كنى، و شكست خورده را پيروز مى‏ گردانى، و طلب شده را طلب كننده مى‏ گردانى؛ و كسى را كه بر او چيره شده‏ اند چيره‏ شونده مى‏ گردانى، و كسى را كه بر او توانايى و قدرت داشته ‏اند، قدرتمند مى‏ كنى .

چه بسيار بنده ‏اى كه تو را ندا در داد و عرض كرد: پروردگارا؛ واقعيّت آن است كه من شكست‏ خورده ‏ام؛ پس، مرا يارى كن . و تو براى يارى‏ كردنش درهاى آسمان را با آبى ريزان باز كردى؛ و چشمه ‏هايى از مددكارى خود براى او گشودى، پس آب بر امرى كه مقّدر شده و اندازه‏ گيرى شده پيوست ؛ و او را از كفايت خودت بر چيزى كه داراى تخته‏ ها و ميخ‏ها است (كشتى) سوار كردى . پروردگارا ؛ من شكست خورده ‏ام؛ پس يارى كن.

پروردگارا ؛ بر محمّد و آل محمّد درود بفرست، و در يارى من درهاى آسمانت را با آبى ريزان بگشا، و چشمه‏ هايى از مددكارى خود براى من بگشا تا ملاقات كند مايۀ فرج و گشايش بر امرى كه تقدير شده ، مرا نيز از كفايت خودت بر چيزى كه داراى تخته‏ ها و ميخ‏ها است (كشتى) سوار كن .

اى كسى كه وقتى بنده در شب وارد شود كه از تحيّر سرگردان گردد، و هيچ فريادرسى از دوست و خويشاوند براى فريادرسى‏ اش نيابد؛ اى پروردگار؛ كمك تو را فريادرس خود مى‏ يابد و يار و سرپرستى كه شتابان او را طلب مى‏ كند تا او را از گرفتارى و رنجش نجات بخشد و نشانه‏هاى گشايش و راحتى را برايش آشكار كند .

بار الها ؛ اى كسى كه توانش نيرومند و پيروز، ونشانه‏ هايش آشكار و روشن است، و انتقامش تمام جبّاران و سركشان را هلاك مى‏ كند، و هر كافر مكّار و حيله‏ گر را از بين مى‏ برد؛ بر محمّد و آل محمّد درود بفرست، و - اى پروردگار ؛ - به من نگاه كن نگاهى از نگاه‏هاى پرمحبّت و مهرت تا برطرف شود تاريكى پايدار و ديرينه‏ اى را كه مرا گرفتار كرده است ؛ از قبيل آفتى كه از آن سينه ‏ها بخشكد، و كشت و زرع‏ها تباه گردد ، و خاطر آن اشك‏ها سرازير گردد، و نااميدى بر قلب‏ها احاطه كند ، و به سبب آن نفَس‏ها بند آيد.

بار خدايا ؛ درخت‏هايى را كه با دست خداى مهربان نشانده شده، و با آب زندگى‏ بخش آبيارى شده، و با ورود به بهشت نجات مى‏ يابد، حفظ كن و نگه دار كه به دست شيطان بريده نشود و با تَبر او تكّه ‏تكّه نشود .

بار خدايا ؛ چه كسى سزاوارتر از توست براى اين كه از حريم خود دفاع كند؟ و چه كسى شايسته‏ تر از توست براى اين كه حراست و نگهبانى از نزديكان خود را بر عهده گيرد ؟ خداى من؛ كار مشكل شده است، پس آسانش گردان؛ و كارها سخت و خشن شده‏ اند ، پس آنها را به نرمى و ملايمت بگرايان؛ دل‏ها، سست و لرزان شده است، آنها را آرام گردان؛ و نفس‏ها (جانها) دچار ترس و دلهره شده‏ اند، پس آن‏ها را به آرامش و سكون برسان .

خدايا؛ خدايا؛ قدم‏هاى لغزان را درياب؛ انديشه‏ هاى گم‏شده در سرگردانى‏ ها را درياب كه ببينند شكست‏شان را جبران كرده‏ اى، و اسيران‏شان را آزاد كرده‏ اى، و پناه‏جويان‏شان را پناه ده، كه بيچارگى بيش از توان و طاقت به خسارت‏ ديده ضرر وارد كرده ، و فراخوان خود را با واى و ناله پاسخ داده .

اى مولاى من؛ آيا از عدل تو نيكو است كسى را كه به تو اميدوار است طعمه بلا گردانى ؟! يا از فضل تو زيباست كسى را كه به تو پناهنده شده است در گرداب غم و غصّه فرو رود ؟!

اى مولاى من؛ اگر چه من براى رعايت پرهيزگارى و تقوا بر خود سخت نگرفته‏ ام، و آن چنان كه موجب رضايت تو شود به فرمان‏برداريت نپرداخته‏ ام، و در زمرۀ گروهى درنيامده‏ ام كه دنيا را رها كرده‏ اند و در نتيجه شكم‏ هاى‏ شان از گرسنگى تو رفته است و از تشنگى لب‏هاى‏ شان خشك شده است و چشمان‏شان از گريه رنجور شده است؛ (بلكه) در عمل و رفتارهاى دينى ضعيف بوده‏ ام ، و پشتم از بار گناهان و لغزش‏ها سنگين شده ، و روانم را به راحتى و خوشى عادت داده‏ ام ، و تسليم انگيزه‏ هاى شهوت هستم.

با اين وجود ، اى پروردگار من ؛ آيا از جهت وسيله و واسطه و سبب كه به سوى تو راه پيدا كنم كافى نيست كه من، ارادتمند اوليا و سرپرستان دينت هستم، و در دوستى‏شان سعى فراوان مى‏ كنم، و لباس بلا را در مورد ايشان بر تن مى‏ كنم . و كتاب تحمّل سختى را به سبب آنان فراگيرنده‏ ام .

آيا برايم بس نيست كه به خاطر آن بزرگواران مظلوم واقع شده‏ ام، و سكوت كرده‏ ام و خشم خود را باز داشته ‏ام، و پيوسته گرفتار اندوه هستم؟ و از شدّت ترس پيوسته گرفتار خاموشى ‏ام ؟ اى مولاى من ؛ آيا اين باعث نمى‏ شود كه براى من حرمتى باشد كه ضايع نشود و تباه نگردد ، و باعث حقّى شود كه هر چند كم باشد ولى نجات‏بخش است؟ اى پروردگار من ؛ مى‏ بينى كه من غرق شده‏ ام پس چرا از غرق‏ شدن نگاهم نمى‏ دارى؟ مى‏ بينى كه با آتشى كه دشمنت افروخته است آتش گرفته‏ ام، (پس چرا مرا اين گونه رها مى‏ كنى؟)

مولاى من؛ آيا دوستانت را جلوى دشمنانت مى‏ اندازى؟ و آن‏ها را گرفتار مكر و حيله‏ شان قرار مى‏ دهى؟ و از خوارى و فرومايگى آنان ، حلقه‏ اى بر گردن ايشان مى‏ افكنى؟ در حالى كه صاحب‏ اختيار جان همه‏ شان تويى ، به گونه‏ اى كه اگر جان‏شان را بگيرى جماد و بى‏ جان مى‏ گردند؛ از طرفى مايه نفس‏ كشيدن‏شان در دست توست، و اگر آن را قطع كنى مى‏ ميرند؛ پس - پروردگار من ؛ - چه چيزى مانع جلوگيرى تو از بدرفتارى آن‏هاست، تا لباس نگهبانى خودت را از تن‏شان بيرون كنى، و سلامتى را كه به واسطۀ آن در زمين تو مى‏ گردند از آن‏ها بگيرى؛ همان سلامتى كه به واسطۀ آن در ميدان تجاوز و ستم بر بندگانت با تكبّر و خودپسندى راه مى‏ روند؟

بار الها؛ بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و مرا درياب تا غرق نشده‏ ام؛ پيش از آن كه خورشيد عمرم غروب شود و غروب زندگانيم فرا رسد مرا تدارك كن . خداى من؛ چه بسيار ترسان‏هايى كه به پادشاهى پناه برده‏ اند و با امنيّت و ايمنى از پيش آن پادشاه بازگشتند؛ پروردگار من ؛ آيا باعظمت‏تر از سلطنت و قدرت تو سلطانى هست كه به طرف او بروم؟ آيا از احسان تو احسانى فراگيرتر هست؟ آيا از اقتدار تو اقتدارى بزرگ‏تر هست؟ آيا از يارى‏ رساندن تو يارى‏ رساندنى گرامى‏ تر هست؟ خداى من؛ اگر تو كسى را كه نزدت آمده است از رفتار بزرگوارانه و نيكويت محروم گردانى ديگر من چه عذرى دارم؟ البتّه تو هيچ گاه آرزومندت را نااميد و درخواست‏ كننده‏ ات را رد نمى‏ كنى .

خداى من؛ خداى من؛ كجاست، كجاست كفايت و بسندگى تو كه يارى‏ گر مردم مستضعف است ؟ كجاست، كجاست عنايت و توجّه تو كه سپرى نگهبان براى كسانى است كه هدف جور و ستم روزگار قرار مى‏ گيرند؟ آن را به من بده، آن را به من بده، اى پروردگار من؛ از گروه ستم پيشگان نجاتم بخش؛ واقعيّت آن است كه من بيچاره‏ ام، و اين در حالى است كه تو مهربان‏ترين مهربانان هستى .

مولاى من؛ سرگردانى مرا در كارهايم مى‏ بينى، و دست و پا زدن در گرفتارى و بيچارگى‏ ام را مى‏ نگرى ، و قلب سوخته و آتش گرفته، و گداختگى سينۀ مرا شاهد هستى؛ پس، بر محمّد و آل محمّد درود بفرست، و - اى پروردگار ؛ - آن گونه كه تو شايستۀ آن هستى برايم گشايشى و گريزگاهى مرحمت كن ، و - اى پروردگار من؛ - راهى روشن به شادمانى فرا رويم بگشاى و رسيدن به آن را برايم آسان كن .

اى پروردگار؛ هر كسى برايم دامى مى‏ افكند تا با حيله‏ اش مرا در آن بيفكند، خودش را گرفتار دام و حيله‏ اش گردان؛ هر كس برايم چاهى مى‏ كند تا مرا در آن بيندازد، خودش را در آن چاه بينداز؛ و خدايا ؛ شرّ و مكر و حيله و تباهى و ضرر و زيانش را از من برطرف كن، آن چنان كه از پرهيزگاران برطرف مى‏ كنى؛ و از كسانى كه خويشتن را تسليم محض دين و تسليم منادى ايمان كرده است ، برطرف مى‏ كنى .

خداى من؛ بنده‏ ات؛ بنده‏ ات؛ خواهشش را پاسخ بده، ضعيفت، ناتوانت؛ اندوهش را برطرف كن. هر دستاويزى جز رشتۀ اتّصال تو را از دست داده است، جز سايۀ رحمت تو هر سايه‏ اى از سرش رفته است .

مولاى من؛ اگر اين خواهش و دعايم را رد كنى، پس در كجا به هدف اجابت برسد؟ اين خوش گمانى مرا اگر راست مگردانى در كجا به جايگاه كمك خواهد رسيد ؟ پس كسى كه جز درگاه تو درى را بلد نيست ، هيچ‏گاه از درگاهت برمگردان ؛ و كسى كه جز آستان حضرت تو سراغ ندارد، از آستان سخاوت‏مندت محروم نفرما .

سپس به سجده برو و بگو : معبود من ؛ اعتقادم بر اين است، رويى كه با اشتياق به سوى تو آمده است سزاوار پاسخ مثبت توست؛ و پيشانى كه با نهايت تضرّع و زارى در برابرت سجده كرده است شايسته است به نيّت و مقصودش برسد؛ و گونه‏ اى كه به خاطر درخواستش، در پيشگاه تو خود را به خاك ماليده است، لايق آن است كه با دست‏يابى به آن‏چه اراده كرده است كامياب و پيروز شود .

اى خداى من؛ اين منم كه مى‏ بينى گونه‏ ام را بر خاك نهاده‏ ام و تلاش و كوششم را براى درخواست از تو، بكار برده‏ ام . اى پروردگار من ؛ به خاطر رحمت و مهربانيت آن چه را مشتاق هستم بپذير، و مرا با رأفت و مهربانى ويژه‏ ات، به آسانى به آن چه خواستم برسان؛ و چيدن ميوه اجابتت را برايم فراهم گردان .

معبود من؛ هنگامى كه حاجت‏خواهى براى حاجت و خواسته‏ اش شفيعى معرّفى مى‏ كند، پس مى‏ يابى او را در حالى كه رستگاريش ممتنع است كسى كه به آسانى منقاد و مطيع مى‏ گردد ، من نيز كرامت و بزرگواريت را، و برگزيدگانت از بين مردم را شفيع مى‏ گردانم؛ همان‏هايى كه هر آنچه سايه مى‏ افكند و هر چيز كوچك و بزرگ را براى‏شان خلق كرده‏ اى .

به تو تقرّب مى‏ جويم به واسطۀ اوّل شخصيّتى كه تاج شكوه‏مندى را بر سرش نهادى، و فطرت و سرشت روحانيّت را برايش قرار دادى؛ يعنى حجّت و دليل آشكار تو در آفريدگانت، و امين تو بر بندگانت، حضرت محمّد، فرستاده‏ ات - كه درود خدا بر او و آل او باد - را شفيع گردانيدم .

هم چنين شفيع خود را كسى قرار دادم كه براى نور پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم پگاه است؛ و كسى كه راز پوشيدۀ آن حضرت را به گونه‏ اى فصيح بيان كرد؛ يعنى، سالار و سرور جانشينان، و پيشواى پرهيزكاران، پادشاه دين، و زمامدار روسفيدان، و پدر امامان رشيد درست‏كار، حضرت علىّ امير مؤمنان - كه بر او درود و سلام باد - .

نيز به تو تقرّب مى‏ جويم به واسطۀ شفيع قرار دادن بهترين نيكان به اصل و اساس نورها، حوريّۀ انسان‏ نما، بتول پاك پاك، حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام). هم‏چنين با شفيع قرار دادن دو نور ديدۀ رسول، دو ميوۀ قلب حضرت زهراى بتول، يعنى دو آقا و دو امام حضرت ابو محمّد حسن و حضرت ابو عبداللَّه امام حسين،(عليهما السلام) و نيز با شفيع قرار دادن حضرت سجّاد، زينت عبادت‏ كنندگان، صاحب پينه ‏ها (در سجده‏گاه‏ها)، راهب در ميان قوم عرب، يعنى علىّ بن الحسين (عليهما السلام) .

و نيز با امام و پيشواى دانشمند، آقاى حكم‏ كننده، ستارۀ درخشنده، ماه روشن و زيبا روى، مولاى من حضرت محمّد بن علىّ امام باقر (عليه السلام)؛ و نيز با امام راستگو كه بيان‏ كنندۀ مسائل مشكل ، آشكار كنندۀ حقيقت‏ها، كسى كه با حجّت و دليلش هر گوينده‏ اى را ساكت و خاموش مى‏ كند ، و زبان كسانى را كه به جدال و ستيزه برمى‏ خواستند لال مى‏ كرد ، كسى كه بهترين جايگاه‏ها را داشت يعنى حضرت امام جعفر بن محمّد صادق (عليه السلام) .

هم‏چنين با شفيع قرار دادن امام پرهيزگار بااخلاص برگزيده، نور احمدى، روشنى روشنى‏ ها، پرتو درخشنده، مولايم حضرت موسى بن جعفر (عليهما السلام)؛ نيز به واسطۀ امام برگزيده شده ، شمشير كشيده از نيام، كسى كه به حكم و قضاى الهى راضى است يعنى مولايم حضرت علىّ بن موسى الرضا (عليهما السلام) .

و نيز به واسطۀ امام بزرگ، بهترين باب الهى كه مورد توجّه و قصد و هدف است ، بهترين راه به سوى رشد و كمال و هدايت، دانشمند مورد تأييد ، سرچشمه حكمت‏ها ، چراغ تاريكى‏ ها، آقا و سرور عرب و عجم، هدايت كننده به سوى راه درست، و كسى كه با تأييد و موفقيّت و راستى و درستى و استوارى زندگى كرد يعنى مولايم حضرت محمّد بن علىّ الجواد (عليه السلام).

نيز با شفيع قرار دادن امام بزرگوار، هديۀ الهى، پدر امامان پاك، حضرت علىّ بن محمّد كه در لشكرگاه دشمن به دنيا آمد، و با پند و اندرزهاى خود بيم داد و ترسانيد؛ نيز به واسطۀ امام منزّه و پاك از بدى‏ ها، به دور از ستم‏ها، دانشمند كامل، بهار دل مردمان، ماه روشنى‏ بخش تاريكى‏ ها ، پرهيزگار پاكيزه پاك خالص ، مولايم حضرت امام ابو محمّد حسن بن علىّ عسكرى .

به سوى تو نزديك مى‏ شوم و تقرّب مى‏ جويم هم‏چنين، به واسطۀ كسى كه او را نگهبان و داناى گنجينه‏ ها و پنهانى‏ هاى زمين خود قرار دادى، و او را پدرى مهربان قرار دادى و زمام هر گشايش و بستگى را در اختيارش گذاشتى؛ صاحب پيشوايى و رياست مبارك، بر كنندۀ درخت لعنت‏ شده (بنى‏ اميّه)، سخن‏گوى در گهواره با مردمان ، راهنما به راه روشن كمال و درستى .

پنهان از ديدگان، كسى كه هميشه در شهرها حضور دارد ولى از چشم مردم پنهان مى‏ باشد، ليكن در انديشه‏ ها حضور دارد، باقى ماندۀ نيكوكاران، ارث‏ برندۀ ذوالفقار، كه در خانۀ خدا - كه صاحب پرده‏ ها است - ظهور مى‏ فرمايد، دانشمند پاك و پاكيزه، حضرت محمّد فرزند حسن ، كه بر تمام آن بزرگواران برترين و بافضيلت‏ترين بركت‏ها و تحيّت‏ها و كامل‏ترين درودها نثار باد .

بارخدايا؛ اين عزيزان پناهگاه و وسيلۀ من براى عرضۀ درخواست‏ هايم در محضر تو هستند؛ پس درودى نثارشان كن كه مقدارهايش را جز تو نداند، و هر چه مردم با همّت‏هاى بسيار بالا تلاش كنند نتوانند به كوچك‏ترين مقدار درودهايت برسند. از طرفى نيز به واسطۀ ايشان نيك‏ترين گمان‏هايم را برآورده، و آرزوهايم را محقّق گردان .

خداى من ؛ ركن و پايه و جايگاهى محكم‏تر از تو ندارم، پس به اين پايگاه و جايگاه محكم پناهنده مى‏ شوم؛ گفتارى نيك‏تر و استوارتر از خواندن تو ندارم . پس با بهترين گفتار از تو كمك مى‏ جويم؛ و شفيع و واسطه ‏اى آبرومندتر از اين بزرگواران (محمّد و آل محمّد عليهم السلام) ندارم، پس با واسطه ‏اى دوست داشتنى نزدت مى‏ آيم؛ حال به سوى تو پناه آورده ‏ام، و براى برآوردن خواسته ‏هايم به تو اعتماد كرده‏ ام، و همان گونه كه دستور داده‏ اى تو را خواندم؛ پس دعايم را نيز طبق وعده ‏ات پاسخ مثبت بده . اى پروردگار من؛ آيا با اين شرايط، جز پاسخ‏گويى به خواستۀ من و جز رحم‏ كردن به گريه و ناله‏ هاى جانسوز من، كار ديگرى باقى مانده است؟

اى كسى كه جز او معبود پرستش‏ شونده ‏اى نيست؛ اى كسى كه پاسخ شخص درمانده كه او را مى‏ خواند، مى‏ دهد؛ اى كسى كه بيمارى و گرفتارى حضرت ايّوب را برطرف فرمود؛ اى كسى كه به اشك‏هاى چشم يعقوب پيامبر رحم كرد؛ مرا ببخش و به من رحم كن، و مرا بر گروه كافران يارى ده؛ و برايم پيروزى عنايت فرما، كه تو بهترين پيروزكنندگان هستى .

اى پروردگار من؛ به من لطف و مرحمت كن، و به تمام مردان و زنان مؤمن نيز لطف فرما . اى صاحب نيروى محكم. با رحمت و مهربانيت اى مهربان‏ترين مهربانان؛ و تمام ستايش‏ها اختصاص به خداوند - پروردگار جهانيان - دارد . و درود خداوند بر سرور و سيّد ما حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم پيامبر خدا و خاندان پاكش نثار باد .

منبع ترجمه

دعای عبرات

 

 

 

موضوعات: دوس داشتنی, دعا, سلامت, سبک زندگی, نمامتن, کتاب, امام زمان عج الله, معرفی کتاب  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-04-06] [ 12:18:00 ب.ظ ]


1 2 4