کتابی بود که دوس داشتم بخونم اما چون هنوز با جناب پل سارتر در کتاب تهوع و امتحاناتی که دارم (برا قبولیم دعا کنید) درگیر بودم فرصت نمی شد
علت علاقه به مطالعه اش:
کتابی که شنیده بودم رهبری توصیه کردن خونده بشه و تعریفش کردن
کتابی که مطالبش واقعی و رئال بود چون خاطرات یک نفر هست
کتابی که درمورد اسلام و تشیع و تبلیغش هست
کتابی که در مورد سبک زندگی حرف میزنه
کتابی که به بعضی سوالات جواب داده
…
چند روز پیش محل کارم که اومد دیدم یه جعبه پستی هست بازش کردم چند تا کتاب خوب کتابایی که با نذر فرهنگی دوستان طلبه خریداری شده بود و یکی از اون کتاب ها کتاب مورد نظر من بود
وسوسه شدم بخونمش
درگیر بین درس و خوندن کتاب (کتاب تهوع به خاطر امتحانات رفته مرخصی)
بالاخره جناب عقل این درگیری به پیشنهاد خوبشون خاتمه دادن درس و موقع استراحت کتاب
چشمتون روز بد نبینه اولین فرصت استراحت کتاب شروع کردم سر بلند کردم دیدم 60 صفحه از کتاب خوندم یه نگاه به ساعت و یه نگاه به کتاب
کتاب گذاشتم کنار فرصت بعدی استراحت 40 صفحه دیگه
روز دوم مطالعه درس شروع کردم اولین فرصت استراحت کتاب شروع کردم یه زمان دیدم کتاب تموم شده و من ساعت ها پای کتاب نشستم چون رو مطالب فکر می کردم
بعد پایان کتاب هم خوشحال بودم هم ناراحت و هم شرمنده
خوشحال چیزایی خوبی یاد گرفتم روش بحث، دید جدیدی از فرهنگ فرانسه و غرب، جواب های جدید یا با بیان دیگه برای بعضی سوالا و …
ناراحت چون درس نخوندم و کلی فرصت از دستم رفت
و شرمنده چون حس کردم به عنوان طلبه چیکار کردم چقدر تونستم به زبون و فهم افراد جامعه سوالاتشون جواب بدم، چقدر در جواب دادن صبورم، چقدر برای وظیفه ام که تبلیغ دینه وقت گذاشتم (مطالعه، یادگیری، به روز کردن اطاعاتم و آشنایی با شبهات جدید و پاسخشون، ارتباط با جامعه و افرادش و پاسخگو بودن) و …
حدس زدین چه کتابیه؟ یا کنجکاو شدین بدونین چه کتابیه؟
برای معرفی کتاب متنی از سایت نشر آثار رهبری میذارم:
«خاطرات دختر مسلمانی که در کشور فرانسه، هرچند برای ادامهی تحصیل در مقطع دکتری حضور دارد اما سفیری شده است برای دفاع از حقیقت اسلام. مواجههی او با آدمهای مختلف و اتفاقات متفاوت این خاطرات را جذابتر میکند، از قبول نشدنش در بهترین دانشگاه فرانسه تنها به دلیل حجابش و دست ندادن با سرشناسترین اساتید مرد تا برگزاری دعای عهد در اتاق خوابگاه و خواندن دعای کمیل برای «یک سلیم النفس».» منبع
شناختین؟
کتاب بسیار زیبا و پرمحتوا و شیرین:
خاطرات سفیر
کتاب «خاطرات سفیر» به روایت خانم نیلوفر شادمهری با نگارشی صمیمی و ساده، خواننده را به خوابگاهی در پاریس میبرد و او را با رویدادها، تجربهها و خاطراتش شریک میکند.
او شد سفیر ایران، یا بهتر بگوییم سفیر اسلام در قلبکشور فرانسه. بانویی محجبه و شاید کمی متفاوت از همسالان و همکلاسیهای خود که برای تکمیل تحصیلاتش در رشتهی طراحی صنعتی، برای مدتی ایران را به مقصد فرانسه ترک میکند و اینگونه خاطرات سفیر آغاز میشود.