دوست داشتنی های من







بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      




جستجو




محتواها


 << < بهمن 1403 > >>
ش ی د س چ پ ج
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



موتور جستجوی امین


جستجو


خودتون عاقل می دونید؟ یا بهتره بپرسم آیا عاقل هستید؟ ...

یه جا خوندم که نوشته بود « عقل تنها نعمتی است كه درهمه به عدالت و به قدر كمال تقسیم شده است». شاید علت گفتن این جمله این باشه که هیچ کس حاضر نیست بگه که عقلش کمه!!!

 

ولی

تا حالا بهش فکر کردین

عاقل واقعی کیه؟

که به کی میگن عاقل؟

یا اینکه شما خودتون عاقل هستین یا نه؟

 

گاهی شده این سوال بکنم امروز  وقتی داشتم مسابقه کتابخوانی آنلاین مسابقه طعم رمضان   جواب میدادم که جواب باید از کتاب 150 درس زندگی از آیت الله مکارم شیرازی پیدا میکردم؛ جواب سوالم پیدا کردم در صفحه از کتاب با همین عنوان:

عاقل کیست؟

از حضرت امیرمؤمنان على(علیه السلام) تقاضا کردند: عاقل را براى ما توصیف کن، فرمود:


اَلْعاقِلُ هُوَالَّذِى یَضَعُ الشَّىءَ مَواضِعَهُ(نهج البلاغه، کلمات قصار)

 

ترجمه
عاقل کسى است که هر چیز را به جاى خود مى نهد.

شرح کوتاه
   در میان مفهوم و معناى عقل، سخن بسیار گفته اند; اما جمله کوتاه فوق بهترین تعبیرى است که در این زمینه وارد شده است. عقل چیزى جز این نیست که هر چیز را به جاى خود نهند، هر شخصى را در محل شایسته و مناسب خود در اجتماع قرار دهند، غم و شادى، دوستى و دشمنى، نرمش و خشونت، محبّت و شدت عمل، عبادت، کسب و کار و تفریح سالم و هر کار دیگر را در جاى خود و به وقت خود انجام دهند.

 

عاقل کیست؟

برام جالب بود و جای تامل داشت

و یک سوال جدید برام ایجاد شد:

آیا من با این تعریف عاقل هستم؟

 

پ ن 1: این حدیث به این شکل در جستجو در نهج البلاغه پیدا نکردم بلکه در حکمت 235 به همین مضمون ولی به شکل زیر آمده است:

به اميرمؤمنان گفته شد كه خردمند را براى ما وصف كن ، حضرت فرمود : «خردمند، كسى است كه هر چيز را بر جاى خود نهد»

أنَّهُ قيلَ لَهُ : صِف لَنَا العاقِلَ ، فَقالَ عليه السلام : هُوَ الَّذي يَضَعُ الشَّيءَ مَواضِعَهُ

پ ن 2: ترجمه ای دیگر از حدیث که به نظرم جالب تر و گویا تر بود:

به امام على عليه السلام عرض شد : خردمند را براى ما توصيف كن . حضرت فرمود : خردمند كسى است كه هر چيزى را در جاى خود به كار برد.

پ ن 3: این حدیث در کتاب شریف بحار الأنوار : ج 1 ص 160 ح 36 هم آمده است. در مورد سایر کتب حدیثی نگاه نکردم.

پ ن 4: برای این حدیث سه تا عکس نوشته تولیدی هم هست

عاقل کیست؟

 

عاقل کیست؟

 

عاقل کیست؟

 

موضوعات: حدیث, دوس داشتنی, سبک زندگی, نمامتن, امام علی علیه السلام, کتاب  لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-03-24] [ 04:11:00 ب.ظ ]

تسویف (امروز و فردا کردن ) ...

فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسْوِیفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِی، وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآیِسِینَ مِنْ خَیْرِی

من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهای باطل نابود ساختم، و اینک به جایگاه ناامیدان از خیر و صلاح فرود آمده ام

فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسْوِیفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِی، وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآیِسِینَ مِنْ خَیْرِی

فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسْوِیفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِی، وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآیِسِینَ مِنْ خَیْرِی

اما تسویف چیه که نتیجه اش بنا به گفته امام در دعای ابوحمره ناامیدی میرسه

تسویف از ریشة سوف و به معنای تأخیر انداختن، مماطله و امروز و فردا کردن و کار امروز را به فردا انداختن است.

گاهی حالتی در انسان به وجود می آید که او خود می داند در کاری اشتباه می کند و قصد برگشتن از آن کار را هم دارد؛ اما گویی توان تصمیم گیری و اقدام کردن را از دست داده است و هرگاه تصمیم به بازگشت می گیرد، وسوسه می شود که هنوز فرصت بسیار است و خویشتن را به فردا وعده می دهد و انجام آن کار را به وقت دیگری موکول می کند. لحظه ها پشت سر هم می آیند و می روند و او اسیر کارهای دیگری است. این حالت، ممکن است هم درکارهای مادی پیش آید و هم در کارهای معنوی. به این حالت «تسویف» یا «مطال» گفته می شود.

همان طور که «تسویف» در امور مادی و دنیوی، انسان را از تنگی وقت غافل می کند و از انجام آن کار باز می دارد، در امور معنوی نیز باعث غفلت او از خدا، مرگ و قیامت می شود و از اعمال نیک باز می دارد.

در آموزه های معصومان (ع) به شدت چنین حالتی تقبیح و به عواقب آن هشدار داده شده است. امام علی(ع) در دعای کمیل از این حالت به خدا شکایت کرده، می فرماید: «و خدعتنی الدنیا بغرورها و نفسی بجنایتها و مطالی؛ و دنیا مرا با غرور (و ظاهر فریبنده اش) فریفته است، و نفسم با جنایتش، و با مماطله کردنم (مرا بازداشته است)»[اسکندری، مصطفی؛ نشریه خُلُق، فروردین و اردیبهشت 1388 - شماره10.]

یکی از مکاید و حیل شیطان تسویف در توبه است، به این معنی که توبه بنده را به تأخیر اندازد و وسوسه می کند که چون فرصت باقی است، به فلان گناه اقدام نما و بعد از آن توبه کن، غافل از آن که عقوبت گناه متحقق، و بر فرض توبه، قبول آن مشکوک می باشد، حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرماید: ترک الذّنب اهون من طلب التّوبة: [نهج البلاغه، ص 501.] ترک گناه آسانتر است از طلب توبه.[تفسیر اثنا عشری، ج‏11، ص14.]

 


و دو حدیث درباره تسویف

152836177010531468714735937227.jpg

تسویف

موضوعات: حدیث, دوس داشتنی, دعا, سبک زندگی, نمامتن, رمضان, تلنگر, اخلاق, فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-03-17] [ 01:24:00 ب.ظ ]

خدایا، من واقفم بر این حقیقت تلخ که اگر از بندگان تو کسی گناه مرا می فهمید، من پرهیز می کردم از ادامه گناه ...

 

فَلَوِ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلَی ذَنْبِی غَیْرُکَ مَا فَعَلْتُهُ

خدایا، من واقفم بر این حقیقت تلخ که اگر از بندگان تو کسی گناه مرا می فهمید،

من پرهیز می کردم از ادامه گناه

 

وقتی این فراز دعا رو می خوندم با خودم فکر می کردم چرا انسان از بنده خدا خجالت می کشه ولی از خود خدا نه داشتم دنبال جواب میگشتم با این درس اخلاق و معارف اسلامی از سایت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی برخوردم جالبه خوندنش حتما مفیده، از دست ندینش

 

انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمی‏کند!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،
و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین.

رُویَ عن الصادق(علیه‎السلام) قال: «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ».[1]

بحث ما در مورد «حیا» بود. حیاء آن ودیعه الهی و غریزه انسانیّه است که انسان را از اعمال زشت باز می‏دارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر می‏کند و چه بعد از عمل، حیاء نقش بازدارندگی دارد. به این معنا که روح وقتی با یک عمل زشت روبرو می‏شود و وقتی که عمل زشت را تصویر می‎کند، منفعل و منکسر می‎شود و همین حالت موجب بازدارندگی او است و بعد از عمل هم، این حالت بازدارندگی نسبت به تکرار آن عمل زشت پیدا می‎شود.
در جلسات گذشته ما یک تقسیم بندی راجع به حیاء در ربط با ناظر کردیم و گفتیم که حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی «حیاء من الخلق» است، گاهی «حیاء من النفس» بوده و گاهی «حیاء من الملائکه» می‏باشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی «حیاء من اولیاء الله» است که جلسه گذشته آن را بحث کردم. پنجمین نوع آن «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خجالت کشیدن و شرم کردن.
در باب «حیاء من الله» ما یک بحث معرفتی داریم که من وارد آن نمی‎شوم، چون من قبلاً این را بحث کردم و الآن بحث ما تربیتی است. در مورد بحث تربیتی، ما روایات متعدّدی داریم که «حیاء من الله» را در روابط گوناگون مطرح می‎فرمایند. یعنی این که انسان باید با توجه به این روابط حیاء داشته باشد.
1. خدا می‏بیند!
یک دسته از روایات هست که «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح می‎کنند. انسان در «حیاء من الخلق» از این شرمش می‎آید که عمل زشت را در دیدگاه غیر انجام دهد. حالا اگر یک ذرّه معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را می‎بینند و اعمالش را ثبت و ضبط می‎کنند، نیز حیاء می‎کند. دسته اوّل روایات، «حیاء من الله» را در همین رابطه مطرح می‎کنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را که می‎کنی باید از خدا شرمت بیاید!
از خدا خجالت بکش و معصیت نکن!
حالا من به عنوان نمونه چند روایت می‎خوانم که بعضی‎هایشان هم اشاره به آیات قرآن دارد. روایت اوّل از حضرت زین‎العابدین(صلوات‎الله‎علیه) است که می‎فرماید: «خف الله عز و جل لقدرته عليك» از خدا بیم داشته باش، چون او بر تو توانا است! این‎طور نیست که بتوانی از چنگ خدا فرار کنی، خجالت بکش و معصیت نکن! خیال نکن می‎توانی از عذابی که وعده‎ کرده است فرار کنی. بعد دارد «و استح منه لقربه منك»[2] از خدا خجالت بکش، چون به تو نزدیک است. این روایت اشاره به همین معنا است که خدا ناظر است.
تو مرا نمی‏بینی ولی من …!
در آیه شریفه هم می‎فرماید «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى‏»[3] در آیات دیگری هم اشاره به قُرب و نزدیکی دارد، مثلاً می‎فرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَري»[4] یا «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ»[5] شماها نمی‎بینید ولی ما به او نزدیک‏تر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمی‎بینی ولی من که می‎بینم که چه کار داری می‎کنی.
گریه شدید محبوب‏ترین بنده خدا
در سوره یونس در آیه‎ای هست «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً»[6] هیچ‎کاری نیست که شما انجام دهید مگر این که ما آن را می‎بینیم. کارهایتان در مرئَی و منظر ما است و ما داریم می‎بینیم. من نمی‎خواهم بحث تفسیری کنم، ولی این را بگویم که «عمل» در اینجا اطلاق دارد، یعنی هم اعمال درونی‎ات را می‎گیرد و هم اعمال بیرونی‎ات را می‎گیرد. من بعد می‎رسم که شهود خدا هم سرّ انسان را در بر می‎گیرد و هم علن او را می‎گیرد. هرچه را که او انجام دهد، خدا می‏بیند. «ما من عملٍ» استثنا ندارد. همه را می‎گیرد.
در ذیل این آیه روایتی آمد که است که «کان رسول‎الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) اذا قرأ هذه الآیه بکی بکاءً شدیدا»[7] پیغمبر اکرم وقتی به قرائت این آیه می‎رسید، به شدّت گریه می‎کرد. این آیه خودش خیلی روشن است. اینها یک دسته از روایت در باب «حیاء من الله» است که عرض کردم به آیات هم اشاره دارد و جنبه‎های اعتقادی دارد و هم ریشه‎های ایمانی و درونی دارد.
2. خدا سِرّ و عَلَنت را می‏بیند!
یک دسته دیگر روایاتی هستند که به چگونگی قُرب خداوند اشاره می‎کند که من هم الآن به آن اشاره کردم و از اطلاق آیه آن را گرفتم. قُرب خداوند سرّ و علن ندارد. حیاء از مردم در جایی است که در منظر مردم باشد، ولی در خفا چه؟ آنجا کسی نیست. اما در باب خدا، اشتباه نکنید! حیای از او مثل «حیاء من الخلق» نیست. اشتباه نکنید! روایت از امام هفتم(علیه‎السلام) است «فَاسْتَحْيُوا مِنَ اللَّهِ فِي سَرَائِرِكُمْ كَمَا تَسْتَحْيُونَ مِنَ النَّاسِ فِي عَلَانِيَتِكُم‏»[8] خیلی روشن است. از خدا در سرّتان خجالت بکشید، همان‎طور که در علن از مردم خجالت می کشید! همه کار را جلوی مردم نمی‏کنید، در برابر خدا هم همین‏طور باشید.
«بزرگی ناظر» و «همراهی او» دلیل حیاء
یک دسته‎ای از روایات هم در باب «حیاء من الله تعالی» اینها هستند که من دسته‎بندی‏ کردم. اینها خودشان دو جهت دارند که بحثش مفصّل است؛ یک، در ارتباط با جایگاه خدا نزد انسان است و دو، در ارتباط با نحوه برخورد خدا با انسان است. ما در باب اعمال میان انسان‏ها فرق می‎گذاریم «حیاء من الخلق» متناسب با افراد مختلف است. من تعبیر ساده می‏کنم و سطح مطلب را پایین می‏آورم؛ مثلاً ما از بعضی‎ها به خاطر جایگاهشان، خیلی شرم نمی‏کنیم. چون جایگاه زیاد مهمّی برایشان نمی‎بینیم.
مثلاً می‏گوییم فلانی خودمانی است. حالا چون جلوی او رو در بایستی نداریم، ـ‎نعوذ بالله‎ـ چه بسا کارهایی انجام دهیم که درست نبوده و حاضر نیستیم جلوی همه آن کارها را انجام دهیم و اگر شخص بزرگی حاضر باشد که ما با او رو در بایستی داشته باشیم این کار را نمی‎کنم. اینها همه‎اش مربوط به حیاء بوده و نسبت به ناظر است.
امّا در مورد دیگر حیاء به خاطر جایگاه نیست بلکه به خاطر برخورد با او است. مثلاً کسی که تنها گاهی اوقات چشممان به هم می‎افتد و او را می‎بینیم، با کسی که هر روز و هر شب با او برخورد می‎کنیم، چشم‎مان در چشمش می‎افتد، فرق دارد. آدم از این فرد خجالت می‎کشد. در مورد اوّلی شاید بگوییم: فلانی رفت دنبال کارش! شاید کلاه‎مان هم پیش او نیافتد و دیگر همدیگر را نبینیم و … امّا کسی که همیشه همراه آدم است، فرق می‏کند و انسان از او شرم می‏کند. ما میان این دو نفر فرق می‎گذاریم.
نحوۀ حیاء از خداوند
در بخشی از روایاتِ ما این مسأله مطرح است که حیای بندگان از خداوند، هم از نظر جایگاه و هم از نظر برخورد، از این سنخ باشد. یعنی مانند جایگاه کسانی که پیش شما شایستگی دارند، نه کسانی که ـ‎نعوذ بالله‎ـ سطحشان خیلی پایین است. نگاهتان به جایگاه خدا، مانند نگاه به جایگاه افراد شایسته باشد. خود ما هم این‎گونه هستیم که وقتی با افراد بزرگی رو به رو می‎شویم، خودمان را جمع و جور می‎کنیم، که نکند یک وقت حتی اشتباهاً خلافی از ما سر بزند!
حال اگر فرد شایسته بود و بعد هم هر روز آدم با او سر و کار داشته باشد، خیلی مراقبت بیشتر می‏شود. آدم از او شرم می‎کند که عمل بدی در مرئَی و منظر او کند. در یک روایتی داریم از پیغمبر اکرم که دارد؛ «قال رسول‎الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) : اسْتَحْيِ مِنَ اللَّهِ اسْتِحْيَاءَكَ مِنْ صَالِحِي جِيرَانِك‏»[9] حضرت دو کلمه را کنار هم گذاشته است که اوّلی به یک مطلب اشاره داشته و دومی هم مطلب دیگری را بیان می‏کند. ایشان می‏فرماید: از خدا خجالت بکش، همانطور که از همسایه‎ای که جایگاه رفیعی نزد تو دارد و از شایستگان است خجالت می‏کشی!
گاهی انسان همسایه‎ای دارد که ‎ـ‎نعوذ بالله‎ـ بدتر از خودش است؛ لذا جایگاهی ندارد و حیاء از او معنا ندارد. نه! گاهی اوقات همسایه، آدم بزرگ و شایسته‎ای است، از صلحا و نیکان است. یک انسان صالح که همسایه است و هر روز و هر شب، چشمم به چشمش می‎افتد، انسان چگونه از او حیاء می‏کند!؟
حضرت چه قدر سطح مطلب را پایین آورده است تا شاید ما از خدا خجالت بکشیم. همان‎طور که از همسایه شایسته‎ات خجالت می‎کشی و جلوی روی او هر کاری را انجام نمی‎دهی، از خدا هم خجالت بکش! البته این‎طور نیست که حضرت فقط بفرمایند از خدا خجالت بکشید! نه مطلب ادامه دارد و من همین‎طور گام به گام پیش می‎روم.
بالاترین نوع حیاء
دسته‎ای از روایات نقش ارزشیِ «حیاء من الله» را بیان می‎کنند که آنها را بعداً می‎گویم، چون یک بحث مستقل در این رابطه ـ‏ان‏شاءالله‏ـ خواهم داشت. یک تقسیم‎بندی راجع به همین مسأله ارزشی است که مثلاً از علی(علیه‎السلام) هست که «أفضل الحياء استحياؤك من الله‏»[10] با فضیلت‎ترین حیاها حیای از خداوند است. چرایش را بعداً می‏گویم.
اثر حیای از خداوند
یک دسته‎ از روایات هست که اثر مترتّب بر «حیاء من الله» را بیان می‏کند. روایت از علی(علیه‎السلام) است که فرمودند: «الحیاء من الله یمحو کثیراً من الخطایا»[11] این هم توضیح می‎خواهد که من بعداً توضیح می‏دهم. من الآن خواستم فقط دسته‎بندی روایات را بگویم.
حق حیاء از خداوند
اینها مقدمه بود برای مطلبی که در آخر جلسه گذشته مطرح کردم. حالا سراغ بحث خودم می‎آیم که ما در روایات متعدّده داریم که «استحیوا من الله حق الحیاء»[12] این روایت از پیغمبر اکرم است که از خداوند آنگونه که حق حیاء است، حیاء کنید! حق حیاء از خدا یعنی چه؟
در روایت دیگری آمده است: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْيَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَيَاء»[13] یا روایت دیگری از پیغمبر اکرم است که به ابی‎ذر فرمود: «يَا أَبَاذَرٍّ أَ تُحِبُّ أَنْ تَدْخُلَ الْجَنَّةَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ! » بعد حضرت: پس سه کار کن که آخرین آن، این بود که «وَ اسْتَحْيِ مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ»[14] همچنین روایت دیگری بود که شخص دیگری همین مطلب را داشت که حضرت پرسیدند: «أ كلكم يحب أن يدخل الجنة؟ قالوا: نعم يا رسول الله!» حضرت هم همان مطالبی را که در روایت ابی‎ذر بود فرمودند و سومین مطلب این بود که «و استحیوا من الله حق الحیاء»[15] در همه این روایت‏ها یک حقی آمده است. منظور از این چیست؟
من این مقدّمات را گفتم تا بفهمید که حق حیاء یعنی چه.[16] حالا دقت کنید که حق حیا، آن‎طور که سزاوار است، با آن مقدّماتی که گفتم یعنی چه. ما الآن مورد به مورد پیش می‎رویم.
خداوند، ناظری که هیچ چیز از او پوشیده نیست!
یک؛ خداوند ناظری است که جدا نشدنی است؛ یعنی هیچ‏گاه از من جدا نمی‎شود. او نزدیکی به من است که نزدیک‎تر از او نیست. بزرگی است که بزرگ‎تر از او نیست. مطّلعی بر من است که مطّلع‎تر از او نیست. به تمام شراشر وجود من احاطه دارد؛ از درون و بیرون. مطلعی است که سرّ و علن برای او معنا ندارد.
بعداً ان‏شاءالله می‎رسم که در یک تقسیم‎بندی نسبت به خود اعمال، ما یک قبائح عقلیّه داریم، یک قبائح شرعیّه داریم و یک قبائح عرفیّه متشرعه داریم. اینها سه چیز جدا است. قبایح عقلیّه مربوط به عقل عملی است، شرعیّه مربوط به احکام شرعی است و عرفیّۀ متشرعه مربوط به افراد متدیّن است که آنها این کار را زشت می‎دانند.
حق حیاء یعنی حیاء از تمام زشتی‏ها
حق حیاء این است که انسان در هر سه رابطه از خدا خجالت بکشد. چه عملت قُبح عقلی داشته باشد، چه قُبح شرعی داشته باشد، چه قُبح عرفی در محیط متشرعه داشته باشد و بالأخره حق حیاء این‎طور است که اگر بخواهیم به طور مطلق بگوییم نسبت به «جمیع قبائح» است.
خود ما همین‎طوری هستیم که با این مقدّماتی که من گفتم باید این‏طور از خداوند حیاء داشته باشیم. نتیجه این مقدّمات همین می‎شود. من مطلبی را از خودم تحمیل نکردم. عمده این است که باید ببینی ناظر بودن خدا چه وسعتی دارد، تا بفهمی حق حیاء چیست؟ هر حرکت قبیحی نسبت به این سه محیط، چه درونی و چه بیرونی از انسان سر بزند، بر خلاف حیاء است.
انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمی‏کند!
از خدا حیاء کن! شرم کن! انجام نده! حتی فکر معصیت هم نکن! چون عمل، برای خداوند دیگر بیرونی و درونی ندارد. آیه‏اش را خواندم. یادت نرود که هیچ عملی نیست که ما آن را شهود می‎کنیم. اینها همه مقدّمه «حق حیاء» بود و چون من در جلسه گذشته گفتم که بعداً درباره حق حیاء صحبت می‏کنم اینها را گفتم.
تو باید چنین خدایی را قبول داشته باشی! این حرف من نیست، کلام الله است. من از خودم نگفتم، آیات قرآن این چنین می‏گوید و قابل انکار هم نیست. تازه من گفتم که بحث معرفتی نکردم. آن خودش بحث دیگری است که در جای خودش می‏گوییم درجاتی دارد و… بحث ما خیلی عرفی بود. یک بحث تربیتی و عرفی کردم که همه متوجّه شوند.
این که روایات متعدّده می‏فرماید: از خدا خجالت بکشید آن‎طور که سزاوار است! یعنی این مطلب که گفتم. هرکس سزاوار یک نوع شرم کردن و یک‎طور خجالت کشیدن است. آن‎طور که سزاوار است انسان از خدا خجالت بکشد این است که در روابط گوناگون هر نوع عمل قبیحی را انجام ندهد.
«استحیوا من الله حق الحیاء» نه یک روایت نه دو روایت، آنهایی که اهلش هستند بروند مراجعه کنند! ببینید چه قدر پیغمبر اکرم روی آن تأکید کرده است. چه جنبه‎های شخصی و چه عمومی! من همه اینها را در جلسه گذشته گفتم. «استحیوا من الله حق الحیاء»

[1]. الكافي، ج2، ص106
[2]. كشف‏الغمة، ج 2، ص 108
[3]. سوره مبارکه علق، آیه 14
[4]. سوره مبارکه ق، آیه 16
[5]. سوره مبارکه واقعه، آیه 85
[6]. سوره مبارکه یونس، آیه 61
[7]. تفسیر قمی، ج1، ص 313
[8]. بحارالأنوار، ج 1، ص 148
[9]. بحارالأنوار، ج 75، ص 200
[10]. غررالحكم، ص 257
[11]. همان
[12]. بحارالأنوار، ج 8، باب الحیاء من الله
[13]. مستدرك‏الوسائل، ج 8، ص 462
[14]. وسائل‏الشيعة، ج 1، ص 304
[15]. مجموعةورام، ج 1، ص 272
[16].البته ما در روایت داریم که حق حیاء چیست و من هم بعد وارد می شوم و اگر زنده بودم بحث را با آنها ان شاء الله تطبیق می‎دهم. دو روایت داریم که حق حیاء را برای ما تبیین کردند ولی الآن مطلب را بر اساس این مقدماتی را که گفتم توضیح می‏دهم.

موضوعات: حدیث, دوس داشتنی, سبک زندگی, نمامتن, رمضان, اخلاق  لینک ثابت
[شنبه 1397-03-05] [ 02:22:00 ب.ظ ]

«سه چیز با ارزش در پیشگاه خدا» صفحه ای از یک کتاب خوب ...

می خوام توی این پست یک تیر و چند نشان بزنم 
هم معرفی کتاب و هم یک صفحه  جالب از کتاب که حاوی نکته جالبیه به نظر من و هم معرفی یه مسابقه به نظرم مفید

اول هدیه یک صفحه از اون کتابی که قرار معرفی بشه


پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله مى فرمایند


ثَلَاثٌ تَخْرُقُ الْحُجُبَ وَتَنْتَهِی إلَى‏ مَا بَینَ یدَی اللهِ:
صَرِیرُ أقْلَامِ الْعُلَمَاء،
وَوَطْی أَقْدَامِ الُمُجَاهِدِینَ،
وَصَوْتُ مَغَازِلِ الُمُحْصَنَاتِ(1)

ترجمه
سه چیز است که حجاب ها را پاره مى کند و به پیشگاه عظمت خدا مى رسد:
صداى گردش قلم هاى دانشمندان به هنگام نوشتن!
و صداى قدم هاى مجاهدان در میدان جهاد!
و صداى چرخ نخ ریسى زنان پاکدامن!

شرح کوتاه
چه تعبیر عجیب و پر معنا! سه صداست که در اعماق هستى نفوذ مى کند و طنین آن تا ابدیت پیش مى رود و به پیشگاه عظمت پروردگار مى رسد: آهنگ دانش و قلم، هر چند آهسته و کوتاه باشد، و آهنگ جهاد و فداکارى و آهنگ تلاش و کوشش کار هر چند به ظاهر کوچک باشد.
و در حقیقت اساس یک اجتماع سربلند انسانى را نیز همین سه چیز تشکیل مى دهد، دانش، جهاد، و کار.


1. کتاب الشهاب فى الحکم و الآداب، صفحه 22.


152697363361793.png

 

دوم و سوم معرفی کتاب و مسابقه کتابخوانی آنلاین


کتاب 150 درس زندگی
از مرجع عالیقدر آیت الله مکارم شیرازی
این کتاب مشتمل بر 150 حدیث ناب اخلاقى با ترجمه روان و شرح کوتاه است که هم براى گویندگان و خطبا منبع خوبى است و هم براى توده مردم. این کتاب به زبان عربى نیز ترجمه و منتشر شده است.

در ضمن مسابقه کتابخوانی با محوریت این کتاب در سایت آیت الله مکارم شیرازی در جریان هست هر روز یک سوال

لینک مسابقه کتابخوانی طعم رمضان
http://baleegh.ir/مسابقه-طعم-رمضان/

لینک مطالعه و دانلود کتاب
https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=3&lid=0&catid=6507&mid=61793

 

موضوعات: حدیث, دوس داشتنی, سبک زندگی, رمضان, کتاب, معرفی کتاب  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-03-01] [ 04:07:00 ب.ظ ]

دوستی ما چه جوریه مفید یا مضر؟ ...

یه سریالی بود در مورد شیخ مفید خورشید شب 

شیخ مفید

تو فیلم یه دزدی بود که نقشش رو آقای آتیلا پسیان  بازی می کرند که طی داستان  فیلم از یه دزد و راهزن رسید به جایی که دوستدار شیخ شد 
شخصیت دیگه هم بود مرحوم مهدی فتحی بازی کرده بودن که دشمن شیخ بود و عالم هم بود که این عالم بارها بر ضربه زدن به شیخ نقشه کشیده بود بارها دزد و افرادش به کمکش اومده بودن تا بعد تحول دزد که سعی میکرد نذاره به شیخ آسیبی  بزنه ولی دوستدار آگاه و نکته سنجی نبود و میشه گفت احساسی بدون فکر برخود میکرد
جایی این دو شخصیت روبروی هم قرار گرفتن راهزن سابق دشمن شیخ تهدید کرد که اگه نقشه علیه شیخ بکشه با اون طرفه و اون عالم گفت تا وقتی شیخ دوستانی مثل تو داره نیازی نیست علیه شیخ کاری بکنه

همون موقع، موقع دیدن فیلم و هر از گاهی با تلنگری یاد اون صحنه می افتم 
ما برای مولامون چه جور دوستداری هستیم از اونایی که دشمنان مولا از وجودمون خوشحالن و می دونن ما با رفتار و اعمالمون به مولامون ضربه میزنیم و جبهه مولا رو ضعیف می کنیم 
یا اینکه برای جبهه مولا مفیدیم و وجودمون خار چشم دشمنان مولا است.

پ ن 1: باز امشب تلنگری یادم انداخت و کلی فکر کردم و باز نمی دونم کدوم ورم

پ ن 2: خیلی گشتم عکس مربوط به صحنه یا دیالوگش پیدا کنم نشد

 

موضوعات: دوس داشتنی, سبک زندگی, تلنگر, اجتماعی  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-02-30] [ 11:43:00 ب.ظ ]


 
 

 
 
مداحی های محرم