شده جایی باشین تو جمع دوستان، همکاران و یا خانواده و کسی بیاد بگه شنیدین و یه مطلبی در مورد شخصی یا اشخاصی تعریف کنه گاهیی کنجکاوی باعث میشه با شوق گوش بدیم و از بس جالبه پیش دیگران هم بگیم و گاهی هم از این عمل ناراحت میشیم گاهی اعتراض می کنیم گاهی هم رومون نمیشه بگیم یه حکایت جالب و راهکار در مورد اینجور مواقع یا مواقعی که حرف جالبی شنیدیم و می خوایم نقل بکنیم:
? شخصی نزد سقراط رفت و گفت: گوش کن می خواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو می گفت.
??سقراط حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یا نه؟
? کدام سه صافی؟
??اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف می کنی واقعیت دارد؟
? نه، من فقط آن را شنیده ام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است..
??سقراط سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده ای. مسلما چیزی که می خواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالی ام می شود.
? دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند..
??بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی کند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی که می خواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم می خورد؟
? نه، به هیچ وجه!
?? سقراط گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنى….
پ ن: واقعیت نمی دونم این مکالمه واقعا برا سقراط هست یا نه ولی مفهوم والا و زیبایی داره و قابل تامل و تفکره پ ن 2: نتیجه اخلاقی داستان هر وقت کسی برامون چیزی تعریف کرد سه سوال قبل از باور : 1. این حرف واقعیت داره؟ از تعریف کننده بپرسیم مطمئنی به چشم دیدی؟ بگه از فلانی شنیدم؛ پس واقعیت داشتنش جای شک و شبهه اس. 2. این حرف باعث خوشحالی و حال خوب من میشه؟ 3. آیا این حرف مفیده و فایده ای به حال من داره؟
پ ن 3: نتیجه اخلاقی بعدی داستان هر وقت خوستیم برا کسی چیزی تعریف کنیم سه سوال قبل از تعریف از خودمون بپرسیم: 1. این حرف واقعیت داره؟ 2. این حرف باعث خوشحالی و حال خوب شنونده میشه؟ 3. آیا این حرف مفیده و فایده ای به حال شنونده داره؟ پ ن 4: یادمون باشه حال خوب و فایده منظور حال خوب و فایده ای که از نظر شرع و عقل توجیه پذیر باشه
دیروز دوستی دنبال متن عربی حدیثی میگشتن کمکشون کردم و حدیث برام جالب اومد و یاد یه سخنرانی از آقای رحیم پور ازغدی «مطهری و تحجر شیعی (آسیب شناسی مناسک دینی)» افتادم
در مورد صفات منفی شیعه صحبت هایی کردند سخنرایشون توی جمع روحانیون بود حتی جایی به نقل از شهید مطهری گفتند که «مردم شیعه قالتاق ترین و مدعی ترین مردم هستند، …» از آقایون روحانی اعتراض کردند
شنیدن این سخنرانی خالی لطف نیست هم برای آگاهی خودمون و هم اینکه دین رو چطور به مردم معرفی کنیم:
البته خود منم گاهی به بعضی سخنان اعتراض دارم گاهی فقط جنبه های مثبت اونقدر گفته میشه که فکر می کنیم چون شیعه ایم حتما اهل بهشتیم و گناهانمون بخشیده شده اس یا به واسطه گریه در عزادری سیدالشهداء علیه السلام
اما حدیث:
امام كاظم عليه السلام ـ به موسى بن بكر واسطى ـ فرمود:
اگر من شيعيان خود را بررسى كنم مردمى نخواهم يافت مگر اهل حرف، و چون بيازمايمشان آنها را نخواهم يافت مگر از دين برگشته، و اگر در بوته ی آزمايششان گذارم از هزار نفر يك نفر هم سالم بيرون نيايد، و اگر غربالشان كنم چيزى جز آنچه از من است در غربال نماند. اينها دير زمانى است كه بر بالشها تكيه زدهاند و گفتهاند: ما شيعهی على هستيم و حال آنكه شيعه ی على تنها آن كسى است كه كردارش، گفتارش را تصديق كند.
حتما بعد از این گرانی های اخیر بالا رفتن قیمت طلا و سکه نگرانی خانواده هایی که در گیر مهریه رو دیدین یا شنیدین تحلیل و اخبار در مورد بدهکاران مهریه در رادیو، تلوزیون، روزنامه و فضای مجازی دیدن
مثل این خبر: زندانیان مهریه 40 درصد بیشتر شدند ایرنا
تلاش ها رو برای رفع این مشکل پيشنهاد مجلس براي حل مشكل بدهكاران مهريه روزنامه اعتماد
و خبر هی خوش در این باره: بخشنامه رئیس قوه قضاییه برای رسیدگی خارج از نوبت به درخواست تعدیل مهریه خبرگزاری فارس
ولی سوال چرا در این وانفسای گرونی کسی به فکر دخترا نیست؟ به فکر خانواده دختر که باید جهیزیه بدن؟ چرا نه صدا و سیما، نه روزنامه ها، نه فضای مجازی، نه حتی مبلغین و روحانیون محترم
واقعا چرا کسی چیزی نمیگه؟ چون دخترا بابت جهیزیه زندان نمی افتن؟
چرا برای مهریه حدی تعیین نمیشه همون جور که بر جهیزیه حدی تعیین شده؟
باور کنید خیلی از دخترا به خاطر همین جهیزیه عروسی شون عقب میفته نامزدی های طولانی، حرف های مردم، افسردگی دچار زندانی میشن شاید بدتر از زندونی که آقایون بابت مهریه توش می افتن
خانواده دخترا مخصوصا پدرا چقدر فشار تحمل کنن با قرض و وام هم دیگه نمیشه جهیزیه خرید
سوار تاکسی بودم گوشی راننده زنگ زد بعد تلفن عصبانی گوشی ش پرت کرد رو داشبور ماشین از ناراحتی رنگ پوستش عوض شد نفس ننفس میزد خشم و ناراحتی میشد به وضوح توی چهره اش دید مسافری پرسید چی شد گفت برا خریدن فلان قلم از جهیزیه دخترم سه تومن گذاشته بودم الان خانم و دخترم رفتن بخرن تماس گرفتن گفتن فروشنده میگه نه تومن من از کجا بیارم
شاید اگه مسافرا نبود میزد زیر گریه
البته مشکل جهیزیه و تجملاتی شدن و کمر شکن شدنش مشکل الان و این گرونی نیست، از قبل بود ولی متاسفانه جامعه اونقدری که رو مهریه حساس بود به خاطر بار حقوقی و زندان رفتن نیروهای کار، جامعه روی جهیزیه حساس نبوده صدا و سیما، نشریات، فضای مجازی، مبلغین و روحانیت محترم اونقدری که در مذمت مهریه سنگین حرف زدن در مورد مذمت جهیزیه سنگین چیزی نگفتن از مشکلات آقایون حرف زدن، از زندانیای مهریه مصاحبه گرفتن اما به همون اندازه، نصف یا حتی یک چهارم اون در مورد مشکلات دخترا و خانواده هاشون حرف، نزدن مصاحبه نکردن
میدونم از دست من طلبه هیچی بر نیاد جز حرف زدن، گفتن و گفتن و گفتن از زشتی چشم و هم چشمی از بدی جهیزیه سنگین از حال بد دخترا که ازدواجشون به خاطر جهیزیه عقب میفته ازدواج هایی که بهم میخوره و تاثیر اینا رو جامعه و اخلاقش از اینکه ارزش دختر به زیادی جهیزیه اش نیس
همون جور که در مورد مهریه میگیم
مهریه سنگین ضمانت دوام و خوشبختی زندگی نیست.
باید بگیم
جهیزی سنگین هم ضمانت دوام و خوشبختی زندگی نیست.
از خواهرای مبلغم خواهش میکنم سر این موضوع هم حرف بزنیم نذاریم سر این جریان دختران جامعه مون و خانواده هاشون اذیت شن نذاریم ازدواج جونا سر این جور مسائل به عقب بیفته که همه از عواقب عقب افتادن ازدواج خبر داریم
پ ن: اضافه کنید به جریان جهیزیه جریان سیسمونی خریدن و تجملات و تشریفات عجیب و غریب اون و باز خانواده دختر پ ن: من از قرار فامیل عروسم منتظر جوابایی فامیل دوماد هستم
ورای مباحث تاریخی و مقالات و کتابایی که در خصوص ایشون نوشته شده در مقاتل از کودکانی که در دشت کربلا حضور داشتند و شب اول اسارت از دنیا رفتن یا کودکانی که در کاروان اسرا حضور داشتند حالا با هر اسم و کنیه ای اما بودند. وقتی به این بچه ها فکر می کنم دلم میگیره از قساوت قلب اون آدم ها، از نامردیشون
دختر همیشه پیش همه آدما نماد لطافت و همه سعی می کنن با یه دختر بچه مثل گل برخورد کنن تا رنجیده و پژمرده نشه، دل کوچیکش نشکنه و اگر خدای نکرده دختری یتیم باشه که این حساسیت بیشتر میشه
چطور انسان به جایی میرسه که میتونه کودک مصیبت دیده ای رو آزار بده، کتکش بزنه، گوشوار از گوشش بکشه، گرسنه و تشنه نگهش دارن و در خرابه شام سر بریده پدر به یه دختر بچه هدیه کنه؟
وقتی به تاریخ نگاه میکنی میبینی کم نیستن همچین موجوداتی که اسم انسان یدک می کشن نیاز نیست زیاد توی تاریخ جستجو کنیم همین امروز رقیه ها توی دنیا کم نیستن یمن، سوریه، میانمار، فلسطین و …
به قول شهید مطهری باید یزید زمان و حسین زمان رو شناخت اصلا فلسفه عزاداری همینه،پیدا کردن شناخت، عبرت گیری و بصیرت افزایی
? یک نفر عکسی از پاهای تُپل نوزادی را در توئیتر به اشتراک گذاشته و زیرش نوشته: اگر می خوایید گاز بگیرید برید ته صف! ? صدها نفر برای این پاهای بامزه غش و ضعف رفتهاند. چند نفر نوشتهاند همین فردا میرم «شوور»! میکنم، دو_سه نفر نوشتهاند اصلاً من به عشق همین پاها میخوام بچهدار شم و … ? مردی روی نوک کوهی ایستاده و دستهایش را باز کرده و نوشته: زندگی یعنی فتح قلهها! ? زنی در اینستاگرام عکسی از قورمهسبزی که پخته منتشر کرده و نوشته: هرکی هرچی دلش میخواد بگه. من عاشق اینم برای همسرم قورمهسبزی بپزم، اونم بیاد بشینه موهامو ببافه. ? دهها نفر نوشتهاند: آره خوشبختی یعنی همین! خوشبختید شما…حسودیم شد…. خوش به حال جفتتون… دلم برای خودم سوخت و … ? مردی عکسی از سوئیچ ماشینی که خریده را منتشر کرده و نوشته «بالاخره خریدمش». جماعتی لایک کردهاند که خوش به حالت و مبارکه و … ? اینها همه بُرش هایی از زندگی هستند نه تمام آن. زندگی اسلایسی! آن بخش از زندگی که دست چین میکنیم و به واسطه شبکههای مجازی به دیگران اجازه میدهیم آن را ببینید و بسیاری بر اساس همین «اسلایس» ما را قضاوت میکنند. ? بسیاری از آنها که برای آن پاهای تپل دوستداشتنی غش و ضعف میروند اگر همان کودک را به آنها بدهید که ساعت سه نصفه شب بیدار میشود، زار میزند، نمیخوابد، پوشکاش نیاز به تعویض دارد، شیر میخواهد، خواب را از آدم میگیرد و … ? بعید است هنوز #فقط به خاطر گازگرفتن پاهایش به او وفادار بمانند و کماکان بچه بخواهند. کودک فقط گازگرفتن نمیخواهد، احساس مسئولیت و مراقبت دائمی هم میخواهد. میتوانید؟ ? این تصور که زندگی مشترک فقط آن لحظه است که بوی خوش قورمهسبزی در فضای خانه میپیچد یا مرد مینشیند به بافتن گیسوی زن، یک فانتزی زیباست اما وقتی عملی نمیشود بسیاری از همسران احساس ناکامی میکنند که پس چرا زن من قورمهسبزی نمیپزد؟ یا چون همسرم موهام رو نمیبافه پس دوستم نداره! ? مردی که خسته از جدال در یک زندگی بیرحمانه به خانه میآید وb هنوز ذهنش درگیر پرخاش رئیس و ضرر و زیان ناشی از معامله و ترافیک کُشنده و بیثباتی بازار و … است دل و دماغی برایش نمیماند که شب هنگام وقتی میرسد بنشیند به بافتن گیسو! ? البته که اگر این کار را بکند عجب مرد نیکویی است اما اگر هم حال و حوصلهاش را نداشتهباشد دلیل بر فقدان عشق و دوست نداشتن همسر نیست. آن یک عکس که دیدهاید هم نشان خوشبختی تمام وقت آن زوج نیست. فقط یک بُرش دست چینشده از یک زندگی است. یک اسلایس! ? فتح قله ها لذتبخش است اما قبل از آنکه کسی روی نوککوهی فاتحانه عکس یادگاری بگیرد، باید رنج بالارفتن از آن را به جان بخرد. عرقریختن، زمینخوردن، تحمل سرما و گرما، تاول زدن پا و … آن عکس فقط یک بُرش است. فقط یک اسلایس لذتبخش! ? مردی که عکسی از سوئیچ ماشین اش را به اشتراک گذاشته هم دشواری خریدن آن را که علنی نکرده. غبطهخوردن به آن لحظه گرچه واکنشی طبیعی است اما شاید اگر رنج رسیدن به این موفقیت را میدانستیم هرگز غبطه نمیخوردیم. این تنها یک بُرش از زندگی مرد است. یک اسلایس نه تمام آن. ? خلایق حق دارند هر اسلایسی از زندگی شان که دوستدارند را به نمایش بگذارند اما ما حق نداریم آن یک اسلایس را «تمام» زندگیشان فرض کنیم، دست به مقایسهاش با زندگی خودمان بزنیم و احساس ناکامی کنیم.
?زندگی اسلایسی میتواند آفت آرامش مان باشد اگر باور نکنیم که بسیاری از عکسهایی که میبینیم و حرفهایی که میشنویم تنها بُرشهایی گزینش شدهاند، نه تمام آن! ▫️عصرایران
? @litracy_family (کانال پیام رسان سروش)
پ ن: مطلب کاملا کپی هستش و تولیدی در کار نیست اما چون جالب و مفید بود به صورت کامل گذاشتمش