از وقتی سطح 4 قبول شدم به خاطر مدل متفاوت تر از تحصیلاتم در سطوح قبلی، تجربه های جالبی برام پیش میاد

موسسه آموزش عالي حوزوي رفيعه المصطفي

یک اولین تجربه ی شیرین جالب:

امروز1 به لطف استاد که رفتن کربلا و دوستان که کلاس دیگه رو تعطیل کردن2، کلاس نداشتیم برا همین تصمیم گرفتم کتابخونه بشینم مطالعه اولیه مقاله ام  رو شروع کنم.

یکی از محاسن محل تحصیلم داشتن دو کتابخانه3 و همجوار بودن با دفتر تهران مرکز تحقیقات زن و خانواده، هست.

موسسه آموزش عالي حوزوي رفيعه المصطفي

روز قبل اعلان جلسه نقد و بررسی کتاب دیده بودم که امروز برگذار می شد. کتابی با عنوان عجیب «هفته چهل و چند» نمی دونستم موضوعش چیه متاسفانه نت هم نداشتم ببینم که موضوع کتاب چیه؟

با وجود جهل به موضوع باز هم دلم می خواست جلسه رو شرکت کنم، از طرفی هم تردید داشتم توی ذهنم این پیش فرض بود که برای شرکت در جلسه نقد و بررسی کتاب باید قبلا کتاب را خوانده باشی

و چون کتاب را نخوانده بودم بالاتر اصلا نمی دانستم موضوعش چیه؟ عقل محترم بر حس کنجکاوی شرکت در اولین جلسه رسمی نقد و بررسی کتاب4 پیروز شد و برای شرکت در جلسه تماس نگرفتم و ثبت نام نکردم

اما باز دلم میخواست که جلسه برم و این اولین تجربه رو کسب کنه.

کتابخانه مرکز مطالعات تحقیقات زن و خانواده

صبح رفتم کتابخونه رایانه مخصوص مراجعین به نت وصل نبود و نمی تونستم کتاب جستجو کنم برا همین مسئول کتابخونه اجازه دادن از سیستم ایشون استفاده کنم.

پشت سیستم نشستم و مشغول جستجوی کتاب و مسئول کتابخونه در حال آماده سازی مقدمات جلسه نقد و بررسی کتاب

گاهی به من سر می زند توضیح می دادن و کمک می کردن و از بابت اینکه کتابخونه حالت  معمولی نداره عذرخواهی می کردن و یه بار می خواستن توضیح بدن که علت این غیر معمول بودن اوضاع کتابخونه چیه و من به اشتباه فک کردم دارن خبر جلسه نقد بهم می دن و پرسیدم: می خواستم بدونم منم می تونم شرکت کنم؟ با خوش رویی گفتن می تونم شرکت کنم.

بالاخره کتابای که احتمال می دادم مطلب به درد بخوری برای مطالعه داشته باشه رو توی دفترم ردیف کردم و برای شروع چند تاشو به کمک مسئول کتابخونه پیدا کردم و شروع کردم به خوندن

کم کم مهمونای جلسه می اومدن  توی قسمتی5 که برای جلسه آماده شد بود با هم حرف می زدن و حواس من هم به جای تمرکز رو مطالعه ام می رفت سمت بحث اونا

خب از نوع حرف زدنا معلوم بود که افراد با هم آشنا هستن و من یه غریبه کامل که هیچ کس نمی شناختم و به قول معروف هنوز یخم باز نشده نه توی کتابخونه و نه توی مدرسه6، برا همین سعی می کردم تمرکز روی مطالعه ام باشه ولی مگه می شد

مهمانان محترم هم با وجود تذکر مسئول کتابخونه به بحث شیرینشون ادامه می دادن گاهی هم بعضی از مهمونا می اومدن قسمتی که من نشستم کتابا رو نگاه می کردن تا اینکه بالاخره جلسه شروع شد و من هم دست از مطالعه نصف و نیمه ام کشیدم رفتم تو جلسه نشستم

 

1. متن برا چهارشنبه ساعت هشت  شب، وقتی ترمینال منتظر اتوبوس بودم هست

2. البته با هماهنگی آموزش 

3. یکی کتابخانه رفیعه المصطفی و دیگری کتابخانه مرکز تحقیقات زن و خانواده 

4. معمولا نقد کتاب خونده بودم تا اینکه در جلسه نقد و بررسی حضور داشته باشم. برای همین تجربه شرکت در جلسه نقد و بررسی کتاب به این شکل را نداشتم با حضور ناشر، نویسنده و  کارشناس مروج کتابخوانی (عنوان عجیبی که تا به حال نشنیده بود) 

5. قسمت می گم فک نکنین جای بزرگی بود نه با قفسه کتاب فضای موجود به دو بخش تقسیم کردن قسمتی برای مطالعه و قسمتی هم که برا مسئول کتاب خونه بود و صندلی های جلسه چیده شده بود 

6. نمی دونم کی تصویب کرده واژه غریب و نامأنوس موسسه آموزش عالی حوزوی یا مرکز تخصصی در مورد مدارس سطح 3 و سطح 4 استفاده کنن، من احساس غریبگی می کنم. کلمه مدرسه چش بود مثلا می گفتیم مدرسه علمیه سطح 4 یا مثلا مدرسه رفیعه المصطفی

پ ن: فک کنم متن خیلی طولانی شده باقی مطلب و اینکه جلسه چطور بود و کتاب چی بود بمونه برا مطلب بعدی

پ ن2: امان از نبود امکانات مجبور شدم همه عکسا رو از نت بردارم در مورد عکس کتابخانه مرکز مطالعات نمی دونم درست یا نه ولی گوگل این عکس بهم داد

موضوعات: دوس داشتنی, سبک زندگی, کتاب, معرفی کتاب, اجتماعی, فرهنگی  لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از:  
5 stars

من که نفهمیدم چی شد
https://kosar-esfahan.kowsarblog.ir/

1398/07/23 @ 12:53
پاسخ از: نارنج [عضو] 
5 stars
1398/07/23 @ 13:01


فرم در حال بارگذاری ...