آرزو می کنم بعضی تجربه ها رو هیچ وقت تجربه نکنبن!!! | ... |
سال 91 که زلزله شد تابستون بود مرداد ماه، ماه رمضون
بعد از ظهری داشتیم استراحت می کردیم که شب بریم برای مراسم قدر سوم
زلزله شد و همه ریختیم بیرون البته حیاط خونه مردم تو کوچه بودن سر و صدا، تلفن ها یهو قطع شد موبایل، خط ثابت، نمی تونی از عزیزانت، خانواده ات خبر بگیری بعضی قسمت ها خونه ترک برداشته بوده این ترست بیشتر می کرد نکنه فلان عزیز، فامیل، آشنا که خونه اش قدیمیه ریخته باشه
الان که می نویسم ترس و اضطراب و گریه باهامه بعد این همه سال
وقتی اعصاب ها اروم شد و ترس کمتر شد چون خط موبایل ها شلوغ بود و نمی شد تماس گرفت از صد تا تماس یکی می گرفت؛ سر زدن به آشنایان که نزدیکن، گوش دادن به رادیو برای اینکه بفهمی چی شده، دید زدن صفحات نت شروع شد اضطراب مردم توی کوچه و خیابون از بی خبری از عزیزانشون
ماشین های اطلاع رسان که توصیه های ضروری انجام می دادن، پس لزره های اعصاب خورد کن، شایعات سوهان روح، اخبار غمگین و ناراحت کننده ویرانی های روستا ها، فوت افراد، ماشین های که وسائل ضروری می آوردن، خبر دلگرم کننده همراهی یه ملت
یک هفته به توصیه ستاد بحران بیرون از خونه موندیم چون پس لرزه ها زیاد بودن و ریز و درشت شبا رو تو کوچه می موندیم یا چادر یا ماشین جلو خونه
نصف شب شایعه شکستن سد و تهدید سیل
بعد صدای بلندگوها که این شایعه است برا فرار مردم از شهر و دزدی
ما خونه مون حیاط داشت روزا تو حیاط بودیم شبا تو کوچه جلو خونه کوچه بزرگ هستش
ولی مردمی که خونه آپارتمانی داشتن یا حیاط کوچیک مجبور بودن توی بلوار ها، حیاط مدارس، سالن های ورزشی و پارک ها بمونن فاصله از خونه ترس و اضطرابشون بیشتر بود رفت و آمد بین محن اسکان و خونه
این وسط باورن تو مردادماه هم قضیه رو جالب می کرد آب گرفتن چادر ها
روزای اخر هفته من با هر پس لرزه میزدم زیر گریه
حالا این وسط بعضیا زنگ میزدن چندتا نماز آیات بخونیم؟ پس لرزهم نماز آیات داره یا نه؟اون موقعی که مثلا خواب بودیم بهمون گفتن باز پس لرزه اومده بخونیم؟ لرزهایی که شدید بودن فقط بخونیم یا اونایی که شدید نبودن؟ اگه ترسیدیم بخونیم یا نه؟ …
اون سال تا اسفند ماهش حدود پنج هزارتا پس لرزه داشت حالا حساب کنید تعداد نماز آیاتی که باید بخونی تو ترس و اضطراب نه میدونی چند تا زلزله و پس لرزه رو حس کردی یا اصلا چند تا نماز خوندی؟!
خلاصه همه اینا رو گفتم بگم که هر وقت زلزله میشه انگار همه اون استرس ها و اضطراب ها و دردها هجوم میارن سراغم انگار خودم وسط اون زلزله ام
واقعا از عمق وجودم درکشون می کنم با درداشون گریه می کنم،
بهشون تسلیت می گم و از الان اضطراب برف و سرمای زمستون هم برای مناطق زلزله زده جدید و هم اونایی که از زلزله کرمانشاه اسیب دیدن و هنوز سروسامان نگرفتن دارم
میدونم شرایط اقتصادی سخته، مشکلات زیاده ولی اینم میدونم مردم ایران همت بلندی دارن و هیچ وقت همدیگه رو تنها نمیذارن
دعا کنیم مشکلات به خوبی تموم بشن و خدا به خانواده های داغ دیده و آسیب دیده صبر جمیل بده و کمکشون کنه از این مرحله سخت زندگی هم به درستی رد بشن
و دعا می کنم و امیدواریم مسئولین به بهترین شکل ممکن شرایط را برای عادی سازی زندگی مردم در مناطق زلزله زده فراهم کنند
پ ن 1: معذرت میخواستم تسلیت بگم ولی شد خاطره گویی
پ ن 2: امیدوارم دیگه هیچ کس (چه اونایی که تجربخ اش کردن چه اونایی که تجربه اش نکردن) مزه این حلوای تن تنانی نچشن
[شنبه 1398-08-18] [ 09:49:00 ق.ظ ]
|