اول از همه عیدتون مبارک امیدوارم در این ایام کرونایی و #در_خانه_بمانیم روز عید نیمه شعبان بهتون خوش گذشته باشه از قبل عید تقریبا کمی قبل تر از کرونا اشپزخونه شده محل استقرارم از بعد کرونا و #در_خانه_بمانیم محل ثابتم شده فقط امکان خوابیدن تو اشپزخونه رو ندارم قبلا فقط نصف میز آشپز خونه رو تصرف کرده بودم ولی بعدتر دیدم وسایلم جا نمیشه و امکان تصرف کامل میز آشپزخونه هم نیست میز تحریرم هم اوردم اشپزخونه البته گاهی روی کابینت هم تصرف میشن
آشپزی همراه درس و مشق و بازی و خبر و پیام رسان ها ضدعفونی مواد همراه درس و مشق و بازی و خبر و پیام رسان ها شستن ظروف همراه درس و مشق و بازی و خبر و پیام رسان ها کار با لباس شویی همراه درس و مشق و بازی و خبر و پیام رسان ها هر کاری که در آشپزخونه میشه انجام داد همراه درس و مشق و بازی و خبر و پیام رسان ها هستش
لای خورد کردن سیب زمینی، پیاز یا تفت دادن پیاز و هم زدن خورش و دم کردن چای در پیام رسان های با استاد یا معاون آموزش یا طلبه های مدرسه مون یا همکارا حرف میزنم، جواب سوال میدم فایل آپلود یا دانلود می کنم پست تو کوثربلاگ یا کوثر نت یا اینستا میذارم خلاصه همه کارام بوی غذا و شوینده و ضدعفونی کننده داره
دیروز ارائه اصول داشتم باید فایل صوتی پر میکردم و تو گروه ایتا میذاشتم جند روزی بود درگیرش بودم متنم ترجمه کردم و لغات سختش به کمک سایت المعانی در آوردم و رو اعراب متن کارکرده بودم خواستم ضبطش کنم گوشیم رو حالت پرواز گذاشتم رفتم اتاق ضبط صوت گوشی روشن کردم، شروع به خوندن متن کردم وسطاش بودم تلفن خونه زنگ زد اهمیت ندادم ادامه دادم بابا صدام کرد تلفن باهات کار داره خواستم چواب ندادم بابا دوباره صدا کرد قطع کردم رفتم خرف زدم و برگشتم دوباره شروع کردم یعد چند دقیقه زنگ در عمو اومده بود و خریدی که بهشون سپرده بودم آوردم قطع کردم مشغول ضدعفونی کردن خرید و خورد کردن و پختن و بسته بندیش کردم دیدم ناهار هم نپختم بی خیال اصول شدم با خودم گفتم بعد اومدن خواهرم ضبط می کنم
نخودی که داخل فلاسک چای خیس کرده بودم اب کش کردم تا آبگوشت بپزم وسطاش هم به اصول سر میزدم ناهار پختم آبجی از سر کار اومد ناهار خوردیم باقی کارا کردم و کمی استراحت بعد به آبجی گفتم میرم پارکینگ فایل صوتی ضبط کنم برف می اومد و سرد بود رفتم داخال ماشین و شروع به ضبط کردم جند باری کلمات اشتباه گفتم و دوباره شروع کردم یه بار که خوب پیش رفتم کوچه صدا اومد یکی انگار چیزی می فروخت داد میزد خراب شده با هزار مصیبت چند تا فایل ضبط کردم که بیام تو گروه بذارم ولی ازشون راضی نبودم آخراش دیگه سردم شده بود گفتم هر چه بادا باد خواستم توی خونه دوباره ضبط کنم که کار پیش اومد بی خیال گفتم از همونا میفرستم دیدم ای دل غافل کابلم مونده مدرسه دیگه شب شده سعی کردم با بلوتوث بفرستم رو لب تاب و تو گروه بذارم نشد، گفتم بمونه برا فردا صبحی زنگ زدم به خونه عمو سپردم عمو اومدنی خونه ما بچه کابل امانت برام بفرستن موقع برگشتنم برگردونه مشغول کارای خونه شدم و لب تاب عمو اومدن و اوردن هر کار می کردم کپی نمی شد اخر لب تاب خاموش کردم و روشن کپی کردم و توی گروه بارگذاری کردم تا آپلود بشه و رفتم به ناهار درس کنم و کارم برسم بعد چند ساعت اومدم دیدم ۀپلود نشده دوباره ارسال کردم بالاخره امروز یکی از دوفایل ارسال شده یکی هنوز که هنوز ارور میده و ارسال نمیشه اون یکی هم کیفیتش خیلی پایین فک کنم باید دوباره ضبط کنم رسما دلم یه گریه سیر می خواد امروز عیدم هم با استرس فایل ارسال نشده پورد کیک مخلوط کردم و بین ارسال فایل برای اولین بار تو قالب سلیکونی کیک های کوچولو کوچولو پختم با شربت گلاب و عسل و گز بستنی عصری جشن نیمه شعبان گرفتیم با استرس اصولی که ارسال نشد و ابرویی که پیش استاد رفت
پ ن 1: خیس کردن حبوبات توی فلاکس چای تازه یاد گرفتم خیلی خوبه وقتی یادت رفته شب حبوبات برا ناهار فردا خیس بکنی حبوبات تو فلاکس بریزی و روش آبجوش درش ببندی بمونه یکی دو ساعت عالی میشه پ ن 2: شربت گلاب و زعفرون یه شربت ارام بخش و ضد استرسه ترکیب گلاب و یکی دو قاشق زعفرون دم کرده و عسل و اگه بود عرق بید مشک، نبود آبجوشیده سرد شده پ ن 3: کاش می شد به استاد شرایطم توضیح بدم
شاید با دیدن این خبر بگین که چه بی رحم هستن، یا اینا بودن ادعای حقوق بشر می کردن، یا اینکه این نتیجه نظام سرمایه داریه که برای انسانی که کار نمی کنه ارزش قائل نیستن یا اینا چیزی کم از هیتلر ندارن و … اما این یک واقعیت تلخه، سلکشن یا انتخاب بیمار در مواقع بحران، در جایی که تعداد بیمار بیش از حد باشه و امکانات به اندازه بیمار نباشه یا نیروی درمان گر به اندازه بیمار نباشه، دست به انتخاب بیمار میزنن و بیماری که احتمال زنده موندنش بیشتره انتخاب میشه برای درمان یادمه دوران دبیرستان کلاس امداد می رفتم اونجا مربی بهمون گفت در صحنه حادثه هدف نجات همه است اما اگر امکان نجات همه نبود باید مصدومینی انتخاب بشن که احتمال زنده بودنش بیشتره با خودم فکر کردم چقدر بی رحمانه هر چند که عاقلانه به نظر می رسید (نقطه تقابل عقل و احساس)
ولی باز باخودم گفتم فک نکنم جایی پیش بیاد و
باز با خودم فکر کردم اون فردی که مجبور به انتخاب بین چند نفر واقعا آدم بدبختیه
ولی کرونا خیلی چیزایی که در کودکی یا نوجوانی برام سوال بود که مگه ممکنه پیش بیاد، بهم نشون داد که میشه ولی برام عجیبه که کشورهای جهان اولی که خیلی ادعاشون می شد و خیلیا مون کعبه آمالمون بودن چرا به این وضع در اومدن؟ اونا که تحریم نیستن، اونا که مشکل تورم و اقتصاد بیمار ندارن، اونا که در طب از ما پیشرفته ترن، اونا که …
ولی یه نکته مهم آی مردم کاری نکنیم با عدم رعایت اصول بهداشتی مقابله با کرونا و عدم رعایت #در_خانه_می_مانیم کشور ما هم خدایی نکرده به جایی برسه که مجبور به انتخاب بیمار برای درمان بشه فقط یک لحظه فکر کنید خدایی نکرده، خدایی نکرده، خدایی نکرده، اون بیماری که انتخاب میشه تا از چرخه درمان حذف بشه عزیز خودمون باشه من که حتی گفتنش تنم می لرزونه جه برسه بهش فکر کنم کرونا بهمون نشون داد اتفاق هیچ احتمالی بعید نیست تنها راه جلوگیری از احتمالات تلاش و همت خودمونه از ته دل آرزو می کنم این خبر دروغ باشه و تکذیب بشه
سر هفت سین چیدن و نچیدن مردد بودم ولی آبجی اصرار داشت داشته باشیم ولی سین هامون کم بود به خاطر #در_خانه_بمانیم و ضروری نبودن خرید نمی خواستیم بیرون بریم از طرفی بستری شدن عمه و نبودش و نیومدن عمو ها و خانواده هاشون به خاطر «خود قرنطینگی» منو بیشتر دلسرد کرده بود هفت سین بی دورهمی اصلا نمی چسبه، بی مزه اس، بی نمکه هر سال به خاطر مادربزرگ بعد سال تحویل در سریع ترین زمان ممکن همه خونه ما بودن بازار عیدی دادن گرم می شد معلوم نمی شد کی به کی عیدی میده شوخی و خنده، یواشکی عیدی شمردن کوچیکترا، سنت مادربزرگ که به همه تخم مرغ رنگی تازه و گاه داغ داغ می داد و الان هم هنوز رسم خونه ما است یعنی تا پنچ و شش فرودین ما هر روز تخم رنگی درس می کردیم که بچه ای مهمون اومد دست خالی نره با رنگ های طبیعی پوست گردو، پوست پیاز ، پوست انار و … تا اگه بچه های خواست بخوره براش ضرر نداشته باشه
خلاصه به اصرار خواهرم قرار شد هفت سین بچنیم سمنو نداشتیم، سبزه نداشتیم بقیه وسایل هم کم بودن دو روز قبل سال تحویل آبجی خانم ایده پخت سمنو دادن بلد نبودیم به کمک رسانه می دونستیم باید جوانه گندم و داشته باشیم این روزای قرنطیه چون عمه جان بهمون گفته بودن گندم استفاده کنیم تو خونه گندم داشتیم دو روز پیش گندم گذاشتم جوانه بزنه دیشب مثلا سمنو درس کردیم در حد یه پیاله کوچیک تا بشه سمنوی سفره هفت سین بعدش گلدون گل به جای سبزه و باقی وسایل هفت سین تا بعد اذان صبح هفت سین چیدنمون طول کشید
خوابیدیم تا سال تحویل و با چش پف کرده سال تحویل شده بعد تلوزیون بعد کمی هم تماس به عزیزانمون و تبریک عید و بعدشم تماس تصویری با عمه که روی تخت بیمارستان و تحملش برا من سخته دیدن عمه ای که همیشه کنار تخت بیمارستان دیدمش و در حال پرستاری الان روی تخت بیمارستان هفت سین مون بهش نشون دادیم کمی گفتیم و خندیدم خنده های که جنسشون شیرین نبود تلخ بود به تلخی دوری و دلتنگی با ته مزه گس نگرانی الهی این روزا برن و دیگه برنگردن دلم فضای قبل می خواد با هم سختی و شیرینی هاش
پ ن 1: در مورد تخم مرغ رنگیا مال چند سال پیشه و از مطلب «فرصت، زودگذر است» برداشتم در سه رنگ، ردیف عقب پوست انار، ردیف دوم از آخر پوست پیاز و دو ردیف جلو پپوست گردو
زندگی پستی و بلندی، شادی و غم زیاد داره یه حرکت سینوسی متناوب ولی توی زندگیت گاهی ادمایی هستن که وقتی تو اون پایین پایینایی دستت رو می گیرن کمکت می کنن شاید ادم خاصی نباشن، بی ایراد و اشتباه نباشن ولی خوبن، خوبیشون به همه کم و کاستیاشون می ارزه گاهی همین ادما میشن پشت و پناهت با همه اختلاف نظرات و سلیقه هاشون همین ادما میشن دلگرمیت، میشن سنگ صبورت
الان یکی از همین ادمای زندگیم کسی که عمه زینب زندگیمه هر چند اسمش زینب نیست اما کارش هم زینبیه کسی که زندگیش سختی کم نداشت اما دغدغه اش کارش بوده و هست، مریضاش بوده و هست، همکاراش بوده و هست، حتی بچه مریضاش، مهر میشد برای بچه های بیمارا دنبال لوازم تحریر بود، عید بود دغدغه دیگه … الان رو تخت بیمارستانه و کروناش مثبت میدونم خدایی داره که از من بهش مهربون تره، ولی نگرانی و دلتنگی داره دیونه ام میکنه به خاطر حضرت زینب سلام الله علیها دعاش کنید برای سلامتی همه مریضا و ایشون لطفا حمد شفا بخونید
بعد از اینکه خبر شیوع کرونا این هیولای ریزه میزه ترسناک تو اروپا، استرلیا و … به اصطلاح جهان اولی ها شنیده شد پش بندش اخبار غارت فروشگاه ها، دعواها سر کالا های مصرفی حتی دستمال توالت هم به گوش رسید. اولش عجیب بود دنیایی اولی ها و اینکارا ؟ !!!!!!!!!!!! بعدش یاد جریان سال پیش که پوشاک و روغن مایع کم شد افتادم داستان هایی که از اروپایی های متمدن برامون تو رسانه و فضای مجازی می گفتنو خیلیامون دست به دست برا هم ارسال می کردیم، داستان که فلان چیز کم شد مردم اونی که داشتن بردن به فروشگاه ها تا اونایی که لازم دارن کمبود نداشته باشن و در ادامه هم تحقیر مردم مون که چقدر بی فرهنگن، عقب گرد کردن و کلی بد و بیراه دیگه از خودم پرسیدم کو اون ملت جهان اولی متمدن؟ کو اون ملتهایی که موقع بحران درست عمل می کردن؟ از خودم پرسیدم باز بهمون دروغ گفتن، دروغی برای شکستن غرور مون؟ دروغی برای تحقیر ملت ایران؟ فریبی برای سرخورده کردن ملتی؟ فریبی برای ناامید کردن ملتی؟
قبول دارم تو هر جامعه ای، توی مجموعه معتقدین به هر دین و ایدولوژی خوب و بد وجود داره آدما خوب مطلق یا بد مطلق نیستن بلکه آدما خاکسترین بعضی کم رنگ و بعضی پر رنگ و این رنگ هم در طول عمرشون ثابت نیست مدام در حال تغییر به جهان اولی و دومی و سومی هم ربطی نداره
و اشتباه، اشتباهه از طرف هر کی باشه ایرانی یا غیر ایرانی؛ مسلمان یا غیر مسلمان؛ شیعه یا غیر شیعه کاش یاد بگیرم رفتار افراد رو اولا سریع قضاوت نکنیم ثانیا رفتار بخشی رو به کل نسبت ندیم انسان ها موقع ترس خیلی کارا می کنن بعضیا یخ میزنن و نمی تونن عکس العمل نشون بدن، بعضیا مضطرب و دستپاچه میشن و اوضاع رو بدتر می کنن، بعضی رفتار های عجیب غریب نشون میدن رفتار هایی که در شرایط عادی محال بود انجام بدن مثل همین غارت و انبار کردن یا دعوا کردن و بعضی ها هم معقول و منطقی برخورد می کنن و ممکن رفتارهای دیگه ای هم باشه که من نمی دونم اینکه منشاء این رفتار ها چیه می تونه عامل های مختلفی داشته باشه مثل روحیات افراد، نوع تربیت فرد، عقاید فرد و جامعه ای که در اون زندگی میکنه و خیلی چیزای دیگه که باید دیگران در موردش بررسی کنن یا شاید بررسی کردن و من خبر ندارم
خلاصه به قول ویدئویی که میذارم (که نمی دونم صاحب ویدئو کیه و چه عقیده داره ولی چون حرفاش به نظرم معقوله که عزیزی برام فرستاده) ملت ما خیلی متمدن تر از خیلی جوامع با مشکلات برخورد می کنن ما سالها است در کمبود و تحریم زندگی می کنیم که برای خیلی از این جهان اولی هایی که الان به خاطر ترس از کرونا به جون هم افتادن قابل تصور هم نیست ولی رفتارمون نسبت به اون ها فعلا در این برهه از دوران کرونایی بهتر بوده
احتکار در همه جای دنیا بده، گران فروشی مایحتاج مردم در همه جای دنیا بده، توهین بده، تحقیر بده،
در روزهای سخت همدلی هست که کمکمون میکنه ولی گاهی ترس بهمون غلبه می کنه و اشتباه می کنیم به جای توهین به هم بیاین بهم کمک کنیم تذکر بدیم کمک کنیم اشتباهات کمتر بشه و زندگی بهتر
پ ن 1: اینا فقط درد و دل بود فقط و دقت کنین به ساعت نوشتن و اینکه همراه این نوشتن دارم نون میپزم و بخشی از فکرم هم مشغول نون های داخل فر هست که نسوزه
پ ن 2: در ایام کرونا مراقب خودتون باشین تا ضرورتی نداشت از خونه بیرون نیاین، خرید عید و عید دینی و … ان شاء الله در دوران پسا کرونا پ ن 3: در خانه می مانیم یادتون نره و صد البته رعایت نکات بهداشتی
پ ن 4: دعوت ملی یادتون نره تاجایی که می تونید برا کسانی که دوستشون دارید ارسال کنید شاید کسانی که اهل رعایت نیستن قبول کنن و رعایت کنن یک نفر هم با تذکر شما رعایت کنه احتمال قطع چرخه شیوع بیشتر میشه یادمون نره «وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» استادی می فرمودن یک بار تذکر دادن شاید اثر نکنه ولی وقتی تعداد تذکر و امر به معروف زیاد شد تاثیر گذار خواهد بود نگیم گفتن، گفتن من بی فایده اس اندازه سر سوزنی هم در کسی تاثیر بذاره در این شرایط خیلی بزرگه