|
|
|
دوست داشتنی های من
|
|
|
|
متن برای سال پیش روز پس از شهادت مجاهد شهید یحیی سنوار هست متن ویرایش نکردم

فیلم را که دیدیم اول آنقدر برایم مبهم بود که چندبار دیدم تا متوجه جزئیات بشوم در اینترنت تصاویر را جستجو کردم تصویر وسایل همراه شهید، تصویر دستی که انگشتش قطع شده
فیلم و تصاویر پر از مفاهیمی بود که عقل بشری می گفت یک قاب جمع نمی شوند ولی به اعجازی ملکوتی در یک قاب جمع شده بودند. تصویر انسانی مظلوم اما مقتدر تصویر انسانی مجروح اما با صلابت تصویر انسانی بی رمق اما قدرتمند ترین تصویر انسانی محاصره شده اما شجاع ترین تصویر انسانی به ظاهر شکست خورده میدان اما پیروز حقیقی آن تصویر انسانی که میدانست تا لحظات دیگر کشته خواهد شد اما ذره ای ترس یا نا امیدی در او دیده نمی شد
از نوجوانی با جمله زینب کبری سلام الله آشنا شدم و تا کنون به آن فکر کردم با وجود فهم نسبی هیچ گاه کاملا درک نکرده بودم مصداقی برایش نداشتم
ولی به لطف یحیی السنوار جمله بانوی صبور کربلا برایم عینیت پیدا کردم «ما رأیت الا جمیلاً» را به چشم خود دیدم تصویر زیبا بود زیبایی بی پایان، زیبایی که در وصف نمی گنجد.
در کنار زیبایی برایم روضه هم بود روضه قتلگاه ، روضه مبارزه تا تا اخرین توان، روضه انگشتی که به یغما رفت
عجیب تاریخ تکرار می شود شاید برای اینکه انسان عصر کنونی تا نبیند تا تجربه نکند به ادراک نمی رسد.
شنیده ایم؛ ترس دشمن را از بدنی مجروح و بی رمق شنیده ایم؛ قطع انگشتی را برای انگشتر شنیده ایم؛ جنگ تا پای جان تا آخرین قطره خون شنیده ایم؛ تفاوت لباس علی علیه السلام و خدمتکارش …
الان نمونه آنها را دیدیم
دیدیم پست ترین موجودات زمانه ی ما با وجود تجهیزات کامل جنگی با وجود دیدن جسم زخمی و بی رمق فرمانده جرات نزدیک شدن نداشتند و با گلوله تانک به جنگش رفتند دیدیم خونخوارترین موجودات عصر حاضر یه پیکر شهید رحم نکردند و انگشتش رای برای آزمایش دی ای ان قطع کردن دیدیم اخرین مبارزه فرمانده عصایی که به طرف ریز پرنده پرت شد و هدایت کننده آن انگار به خودش ضربه میخورد و سر می چرخاند دوربین ریز پرنده به سمتی دیگر برگرداند دیدیم اسلحه فرمانده تعمیری بود با لنت (چسب برق) بسته شده بود (نمیدانم مجاهدین حماس اسلحه اشان چگونه است بهتر از آن یا نه ولی حس کردم بهتر ها را برای نیروهایش گذاشته)


کلیدواژه ها: جبهه مقاوت, روضه قتلگاه, زینب, زینب کبری علیها السلام, سبک زندگی, شهید یحیی سنوار, طوفان الاقصی, غزه, فلسطین, ما رأیت الا جمیلاً, ما رایت الا جمیلا, مقاومت, مکتب اهل بیت, یحیی السنوار, یحیی سنوار موضوعات: جهان اسلام, فلسطین, غزه, حقوق بشر, سبک زندگی, امام حسین علیه السلام, اهل بیت علیهم السلام, امام علی علیه السلام, عکس, تلنگر, اجتماعی, فرهنگی, امام علی علیه السلام
لینک ثابت
|
[جمعه 1404-07-25] [ 01:00:00 ب.ظ ]
|
|
سال پیش ترم اخر سطح چهار امتحانات تهران می موندم
گاهی دوستانی همراهم بودنگاهی تنها گاهی امتحان سخت بود فرصت درست کردن یا خرید غذا رو نداشتم
و یک روز عصر تنها بودم و مشغول درس و یه طرف ذهنم مشغول اینکه شام چیکار کنم؟
یهو در زده شد، یکی از همکلاسی ها که میشه گفت مامان کلاس بودن و البته خودشون هم مثل من امتحان داشتن با وسایل موجود در عکس بالا اومدن
و کلی من ذوق زده کردن
خورشت فسنجون بود بسیار پر ملات و جا افتاده ولی با یه مشکل کوچولو، شیرین بود
البته از شیرینیش فاکتور بگیرم خیلی خوشمزه بود
منطقه ما غالب مردم غذای شیرین (وعده ناهار و شام) نمی خورن
هم اون شب شام و هم فرداش ناهار خوردم البته رفتم از مغازه نزدیک یه ترشی کوچیک خریدم تا مشکل شیرینی حل کنه
سال پیش حتی همکلاسی ها برام جشن تولد گرفتنو کلی خوشحالم کردن

موضوعات: دوس داشتنی, سلامت, سبک زندگی, عکس, اخلاق, اجتماعی, آموزش
لینک ثابت
|
[یکشنبه 1402-03-28] [ 02:15:00 ق.ظ ]
|
|
فقط برای ثبت خاطره اخرین روز سال ۱۴۰۰ و قرن ۱۴ هجری شمسی روزی های که خداوند بهار آفرین با بارش برف عیدی سپید و روشن و پاک را برایمان رقم زده است. پیشاپیش نوروزتان مبارک ان شاءالله سال پرخیر و برکتی داشته باشین 
پ ن: حدود 60cm برف باریده
موضوعات: دوس داشتنی, سبک زندگی, عکس, اهر, اهر, عید نوروز, خانواده, آموزش
لینک ثابت
|
[یکشنبه 1400-12-29] [ 10:02:00 ق.ظ ]
|
|
اول از همه عیدتون مبارک امیدوارم در این ایام کرونایی و #در_خانه_بمانیم روز عید نیمه شعبان بهتون خوش گذشته باشه از قبل عید تقریبا کمی قبل تر از کرونا اشپزخونه شده محل استقرارم از بعد کرونا و #در_خانه_بمانیم محل ثابتم شده فقط امکان خوابیدن تو اشپزخونه رو ندارم قبلا فقط نصف میز آشپز خونه رو تصرف کرده بودم ولی بعدتر دیدم وسایلم جا نمیشه و امکان تصرف کامل میز آشپزخونه هم نیست میز تحریرم هم اوردم اشپزخونه البته گاهی روی کابینت هم تصرف میشن


آشپزی همراه درس و مشق و بازی و خبر و پیام رسان ها ضدعفونی مواد همراه درس و مشق و بازی و خبر و پیام رسان ها شستن ظروف همراه درس و مشق و بازی و خبر و پیام رسان ها کار با لباس شویی همراه درس و مشق و بازی و خبر و پیام رسان ها هر کاری که در آشپزخونه میشه انجام داد همراه درس و مشق و بازی و خبر و پیام رسان ها هستش
لای خورد کردن سیب زمینی، پیاز یا تفت دادن پیاز و هم زدن خورش و دم کردن چای در پیام رسان های با استاد یا معاون آموزش یا طلبه های مدرسه مون یا همکارا حرف میزنم، جواب سوال میدم فایل آپلود یا دانلود می کنم پست تو کوثربلاگ یا کوثر نت یا اینستا میذارم خلاصه همه کارام بوی غذا و شوینده و ضدعفونی کننده داره
دیروز ارائه اصول داشتم باید فایل صوتی پر میکردم و تو گروه ایتا میذاشتم جند روزی بود درگیرش بودم متنم ترجمه کردم و لغات سختش به کمک سایت المعانی در آوردم و رو اعراب متن کارکرده بودم خواستم ضبطش کنم گوشیم رو حالت پرواز گذاشتم رفتم اتاق ضبط صوت گوشی روشن کردم، شروع به خوندن متن کردم وسطاش بودم تلفن خونه زنگ زد اهمیت ندادم ادامه دادم بابا صدام کرد تلفن باهات کار داره خواستم چواب ندادم بابا دوباره صدا کرد قطع کردم رفتم خرف زدم و برگشتم دوباره شروع کردم یعد چند دقیقه زنگ در عمو اومده بود و خریدی که بهشون سپرده بودم آوردم قطع کردم مشغول ضدعفونی کردن خرید و خورد کردن و پختن و بسته بندیش کردم دیدم ناهار هم نپختم بی خیال اصول شدم با خودم گفتم بعد اومدن خواهرم ضبط می کنم
نخودی که داخل فلاسک چای خیس کرده بودم اب کش کردم تا آبگوشت بپزم وسطاش هم به اصول سر میزدم ناهار پختم آبجی از سر کار اومد ناهار خوردیم باقی کارا کردم و کمی استراحت بعد به آبجی گفتم میرم پارکینگ فایل صوتی ضبط کنم برف می اومد و سرد بود رفتم داخال ماشین و شروع به ضبط کردم جند باری کلمات اشتباه گفتم و دوباره شروع کردم یه بار که خوب پیش رفتم کوچه صدا اومد یکی انگار چیزی می فروخت داد میزد خراب شده با هزار مصیبت چند تا فایل ضبط کردم که بیام تو گروه بذارم ولی ازشون راضی نبودم آخراش دیگه سردم شده بود گفتم هر چه بادا باد خواستم توی خونه دوباره ضبط کنم که کار پیش اومد بی خیال گفتم از همونا میفرستم دیدم ای دل غافل کابلم مونده مدرسه دیگه شب شده سعی کردم با بلوتوث بفرستم رو لب تاب و تو گروه بذارم نشد، گفتم بمونه برا فردا صبحی زنگ زدم به خونه عمو سپردم عمو اومدنی خونه ما بچه کابل امانت برام بفرستن موقع برگشتنم برگردونه مشغول کارای خونه شدم و لب تاب عمو اومدن و اوردن هر کار می کردم کپی نمی شد اخر لب تاب خاموش کردم و روشن کپی کردم و توی گروه بارگذاری کردم تا آپلود بشه و رفتم به ناهار درس کنم و کارم برسم بعد چند ساعت اومدم دیدم ۀپلود نشده دوباره ارسال کردم بالاخره امروز یکی از دوفایل ارسال شده یکی هنوز که هنوز ارور میده و ارسال نمیشه اون یکی هم کیفیتش خیلی پایین فک کنم باید دوباره ضبط کنم رسما دلم یه گریه سیر می خواد امروز عیدم هم با استرس فایل ارسال نشده پورد کیک مخلوط کردم و بین ارسال فایل برای اولین بار تو قالب سلیکونی کیک های کوچولو کوچولو پختم با شربت گلاب و عسل و گز بستنی عصری جشن نیمه شعبان گرفتیم با استرس اصولی که ارسال نشد و ابرویی که پیش استاد رفت

پ ن 1: خیس کردن حبوبات توی فلاکس چای تازه یاد گرفتم خیلی خوبه وقتی یادت رفته شب حبوبات برا ناهار فردا خیس بکنی حبوبات تو فلاکس بریزی و روش آبجوش درش ببندی بمونه یکی دو ساعت عالی میشه پ ن 2: شربت گلاب و زعفرون یه شربت ارام بخش و ضد استرسه ترکیب گلاب و یکی دو قاشق زعفرون دم کرده و عسل و اگه بود عرق بید مشک، نبود آبجوشیده سرد شده پ ن 3: کاش می شد به استاد شرایطم توضیح بدم
کلیدواژه ها: آشپزی, آموزش مجازی, اصول فقه, جشن نیمه شعبان, خاطره, خانه داری, خونه داری, در خانه بمانیم, در خانه می مانیم, در خانه میمانیم, نیمه شعبان, کرونا, کیک موضوعات: دوس داشتنی, سلامت, سلامت, سبک زندگی, عکس, اهر, عکس, اهر, خانواده, امام علی علیه السلام
لینک ثابت
|
[پنجشنبه 1399-01-21] [ 09:37:00 ب.ظ ]
|
|
سر هفت سین چیدن و نچیدن مردد بودم ولی آبجی اصرار داشت داشته باشیم ولی سین هامون کم بود به خاطر #در_خانه_بمانیم و ضروری نبودن خرید نمی خواستیم بیرون بریم از طرفی بستری شدن عمه و نبودش و نیومدن عمو ها و خانواده هاشون به خاطر «خود قرنطینگی» منو بیشتر دلسرد کرده بود هفت سین بی دورهمی اصلا نمی چسبه، بی مزه اس، بی نمکه هر سال به خاطر مادربزرگ بعد سال تحویل در سریع ترین زمان ممکن همه خونه ما بودن بازار عیدی دادن گرم می شد معلوم نمی شد کی به کی عیدی میده شوخی و خنده، یواشکی عیدی شمردن کوچیکترا، سنت مادربزرگ که به همه تخم مرغ رنگی تازه و گاه داغ داغ می داد و الان هم هنوز رسم خونه ما است یعنی تا پنچ و شش فرودین ما هر روز تخم رنگی درس می کردیم که بچه ای مهمون اومد دست خالی نره با رنگ های طبیعی پوست گردو، پوست پیاز ، پوست انار و … تا اگه بچه های خواست بخوره براش ضرر نداشته باشه
 خلاصه به اصرار خواهرم قرار شد هفت سین بچنیم سمنو نداشتیم، سبزه نداشتیم بقیه وسایل هم کم بودن دو روز قبل سال تحویل آبجی خانم ایده پخت سمنو دادن بلد نبودیم به کمک رسانه می دونستیم باید جوانه گندم و داشته باشیم این روزای قرنطیه چون عمه جان بهمون گفته بودن گندم استفاده کنیم تو خونه گندم داشتیم دو روز پیش گندم گذاشتم جوانه بزنه دیشب مثلا سمنو درس کردیم در حد یه پیاله کوچیک تا بشه سمنوی سفره هفت سین بعدش گلدون گل به جای سبزه و باقی وسایل هفت سین تا بعد اذان صبح هفت سین چیدنمون طول کشید

خوابیدیم تا سال تحویل و با چش پف کرده سال تحویل شده بعد تلوزیون بعد کمی هم تماس به عزیزانمون و تبریک عید و بعدشم تماس تصویری با عمه که روی تخت بیمارستان و تحملش برا من سخته دیدن عمه ای که همیشه کنار تخت بیمارستان دیدمش و در حال پرستاری الان روی تخت بیمارستان هفت سین مون بهش نشون دادیم کمی گفتیم و خندیدم خنده های که جنسشون شیرین نبود تلخ بود به تلخی دوری و دلتنگی با ته مزه گس نگرانی الهی این روزا برن و دیگه برنگردن دلم فضای قبل می خواد با هم سختی و شیرینی هاش

پ ن 1: در مورد تخم مرغ رنگیا مال چند سال پیشه و از مطلب «فرصت، زودگذر است» برداشتم در سه رنگ، ردیف عقب پوست انار، ردیف دوم از آخر پوست پیاز و دو ردیف جلو پپوست گردو
کلیدواژه ها: به قلم خودم, تحویل سال, تخم مرغ رنگی, خاطره, خود قرنطینگی, در خانه می مانیم, عید دیدنی, عید نوروز, عید نوروز 99, عیددیدنی, عیدی, قرنطینه, متن تولیدی, هفت سین, کرونا موضوعات: سلامت, سلامت, سبک زندگی, عکس, عید نوروز, تلنگر, اجتماعی, فرهنگی, خانواده, امام علی علیه السلام
لینک ثابت
|
[شنبه 1399-01-02] [ 03:40:00 ق.ظ ]
|
|
|
|
|
|